دروغ و ریای معتدل

                                                                                                       دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۳


علی مطهّری خودش است و یکجور اصولگرایی شخصی دارد. یعنی به جای اصول دیگران به اصول خودش پایبند است. نه اصلاح‌طلب است و نه منتقد جدّی نظام حاکم، ولی راه خودش را می‌رود. من یکی دوبار او را در این وبگاه نواخته‌ام ولی این دلیل نمی‌شود که شجاعتش را در راهی که در پیش گرفته تحسین نکنم. البتّه به نظر من او چه در گفتار و چه در کردار، نه تنها کمی تغییر کرده بلکه صریحتر و قاطعتر هم شده؛ او پنج‌سال پیش اینگونه نبود. چیزی که اهمّیت نطق گذشته‌ی او را بیشتر می‌کند این است که این نطق در تقابل آشکار با جواب رهبر نظام به وی پیرامون رفع حصر بود. این چیزی بود که منتقدان وی جرأت به‌زبان‌آوردن آن را نداشتند؛ ‌درست مانند شعارهای سال۸۸ که رسانه‌های نظام از دل آن توهین به دین و عاشورا و امام راحل را بیرون کشیدند ولی شعارهای صریح و مستند علیه رهبر نظام و فرزندش سانسور شد. چون مفاهیم پیشین نه تنها با شعار کمرنگ نمی‌شوند بلکه با اتّکا به آنان می‌توان یک فکر یا حرکت را تخطئه کرد ولی مشروعیّت و مقبولیّت رهبر فعلی به مویی بند است پس کمترین انتقاد ضدّ وی بلافاصله لاپوشانی می‌شود. از همینجا می‌توان چشم اسفندیار نظام مطلقه و هدف اصلی نیروهای منتقد را تشخیص داد. نگرانی جنّتی درباره‌ی انتخابات خبرگان و رهبر همسو با دشمن و حمله‌ی محمّد خامنه‌ای به هاشمی و بسیاری از تحرّکات اخیر به همین نقطه برمی‌گردد.

طنز روزگار اینجاست که علی مطهّری دولت،‌ روحانی و شورای عالی امنیّت ملی را متّهم به قصور در کار رفع حصر کند. روحانی در تبلیغات انتخاباتی چند بار نام موسوی و کرّوبی را آورد و درباره‌ی رفع حصر حرفهایی زد امّا پس از آن یا سکوت بود یا یکی دو اشاره‌ی در پرده. اگر وی از ابتدا چنین نمی‌گفت، بر وی حرجی نبود امّا وقتی قولی می‌دهد باید بتواند در جهت انجام آن تلاش کند. رفع حصر کاری نشدنی نیست،‌ اوّلاً می‌تواند در چند مرحله باشد،‌ یعنی ابتدا آزادشدن دیدار خویشان و بعد دوستان و نزدیکان، سپس مرحله به مرحله پیش رفت. ثانیاً بین مهدی کرّوبی -در عین قدردانی از تمام تلاشهای وی- و موسوی تفاوت هست. مشابه آنچه را که از موسوی نقل شد و شهر را به هم ریخت، مهدی کرّوبی هم گفته بود امّا چنین واکنشی در پی نداشت. اگر آزادی کرّوبی هزینه‌ی کمتری برای حاکمیّت داشته باشد (که دارد) می‌توان ابتدا او را نزد خانواده فرستاد و سپس با سنجش فضای ایجادشده، به قدم بعد فکر کرد. اینهایی که گفتم وظیفه‌ی شورای عالی امنیّت ملّی است و به شمخانی و روحانی برمی‌گردد نه مثلاً قوّه‌ی قضائیّه.

دلیلی نداریم که دروغ یا ریاکاری برای محمود احمدی‌نژاد بد باشد ولی برای روحانی خیر. اگر کسی موضع خاصّی در مورد شجریان داشته باشد،‌ اشکالی ندارد امّا شنیدن آن حرفها از سخنگوی وزارت ارشاد ناپذیرفتنی است. شجریان برای کلیپ تبلیغاتی و سخنان پیش از انتخابات خوب است ولی بعدش باید از «مردم» عذرخواهی کند؟ این حرفها را که در دولت پیش هم می‌گفتند. موضع برخی نزدیکان روحانی و وزیر دادگستری درباره‌ی رفع حصر نیز همینگونه است. روحانی نتوانسته به اعضای کابینه بفهماند که آنان هر نظر شخصی دارند،‌ وقتی در دولت وی حضور می‌یابند «باید» مواضع خود را با رئیسشان هماهنگ کنند. با پنهان‌کاری و «دروغ» نمی‌توان کاری از پیش برد. وقتی روحانی از جمع‌شدن تفنگ و خبرگزاری و منابع مالی در یک نهاد می‌گوید، هیچ ساده‌لوحی فکر نمی‌کند که به جز سپاه مصداق دیگری برای این سخنان روحانی باشد. امّا هنگامی که سخنگوی دولت آن را تکذیب می‌کند یعنی آفت دروغ مصلحتی در این دولت نیز حضور دارد. من مجدّداً می‌پرسم دروغ فقط برای احمدی‌نژاد بد بود یا همیشه؟ موضوعی که برای آن دروغ می‌گویند ممکن است اهمیّت داشته باشد ولی نفس دروغگویی از آن بسیار بدتر است. مبادا منتقدان با انگیزه‌ی همراهی با دولت، چشم خود را بر این ناروایی‌ها ببندند یا خویش‌وقوم‌‌بازی راه بیندازند که دودش به چشم همه خواهد رفت.

۱ نظر:

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.