فریاد دخترها

                                                                                                  دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴


مراسم امسال اسکار یک وجه بارز داشت و آن هم واکنش برگزارکنندگان بود به اعتراضها درباره‌ی حذف سیاه‌پوستان از اسکار. ابتدا بگویم که معلوم شد اینگونه اعتراضها در همه جا هست و ما استثنا نیستیم؛ بعد هم نمی‌توان رأی یک گروه بزرگ را حاصل برنامه‌ریزی دانست ولی می‌توان به جایگاه و فرصتهای شغلی کم سیاهان اعتراض کرد. اگر حضور افراد رنگین‌پوست مدیریّت شود، این نقطه‌ضعف به نقطه‌قوّت بدل خواهد شد. مثلاً یکی از علل رشدنکردن فوتبال در امریکا را (در قیاس با بسکتبال) فراهم‌نبودن حضور گسترده‌ی رنگین‌پوستان در این رشته می‌دانند که تلویحاً به معنای نقش بارز آنان در رونق بسکتبال در امریکاست.

از بحث دور نیفتیم. موضوع بر سر واکنش اهل اسکار به این اعتراضات بود. مجری خوش‌ذوق و کارگردان برنامه از ابتدا تا انتها با این موضوع شوخی کردند و نیمه‌جدّی- نیمه‌شوخی به آن پاسخ دادند. هم زهر این مسئله گرفته شد، هم نقد شد، همه خندیدند و مسئله ختم به خیر شد. این دقیقاً تفاوت ما و آنهاست که هرکاری را با پرده‌پوشی پیش می‌بریم. تصوّر کنید سال بعد مجریان جشنواره‌ی فجر بخواهند همین فرمول را در نقد «جهت‌داردیدن جوایز» از دید برخی مانند حاتمی‌کیا، موضوع ِشوخی کنند. اوّلاً که بعید است در ثانی به علّت عادت‌نداشتن به این امر ممکن است اوضاع خرابتر هم بشود.

موضوع اصلی فیلم «هیس...دخترها فریاد نمی‌کشند» همین بود. درباره‌ی یک عارضه‌ی اجتماعی سکوت کنیم یا با صدای بلند اعتراض و اعلام جرم کنیم؟ خویشتنداری شرقی ایرانیان همیشه رأی به اوّلی می‌دهد ولی این سکوت فقط بستری می‌شود برای جانیان در آینده که کار خود را ادامه دهند؛ ‌گاهی گیر بیفتند و بیشتر اوقات هم نه. درباره‌ی این فیلم و این مسئله به اندازه‌ی کافی نوشته شده است. محمّد مطهّری در این نوشته‌اش تفاوت این دو نوع برخورد را به خوبی نشان داده است.

حالا بحث بر سر شکایت دختری است که کارگردان کمابیش سرشناسی به او تعرّض کرده است. جای تعجّب است که عدّه‌‌ای از اهل سینما به او پیشنهاد کرده‌اند که سکوت کند و خود خبر هم آن‌چنان پوشش داده نشد. گرچه اصل تعّرض مذموم است ولی گاهی این امر حاصل یک لحظه وسوسه و لغزش است که ممکن است با پوزش و قبول تقصیر در پی جلب رضایت شاکی بود ولی گاهی هم حاصل نقشه و چندماه لاپوشانی و دروغ‌گویی است که ابداً جای چشم‌پوشی ندارد و خاطی باید به شدّت به مجازات برسد تا درس عبرتی برای دیگران شود. شخص متجاوز دروغگوی اتّهام‌زن اصلاً لایق داشتن عنوان هنرمند نیست و باید به فکر شغل دیگری باشد.

نکته‌ی مهم این است که سرنوشت این دختر هم سوی دیگر ماجراست؛ بیشتر ناصحان به او می‌گفتند به خاطر آینده‌ات سکوت کن، یعنی اگر اسمت در برود دیگر نمی‌توانی به عنوان هنرمند فعّالیّت کنی. اینجاست که کارگردانان و تهیّه‌کنندگانی مانند درخشنده، بنی‌اعتماد، میلانی و مردان آزاداندیش و تساوی‌طلب با پیشنهاد بازیگری به این دختر جوان نشان بدهند که خیر، ‌امکان فعّالیّت هنری برای فردی که ناخواسته درگیر این ماجراشده وجود دارد و رسانه‌ای شدن نام چنین افرادی به معنای تمام‌شدن زندگی هنری آنان نیست. این امر حتّی از مجازات آن کارگردان نیز واجب‌تر است.

۲ نظر:

  1. اگر با نام حقیقی می نوشتی، تأثیرش بیشتر نبود؟

    پاسخحذف
  2. این لینکتون به خبر سحام (آثار شکست انتخابات: فحاشی خبرگزاری فارس به مردم تهران) بی معنی اه، چونکه مطلب فارس مربوط به سال 90 میشه.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.