آخرین تیر ترکش

                                                                                                    شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۵


 چند نکته درباره‌ی سخنان اخیر رهبر نظام:
  
۱- دو مخالفت وی با سخنان روحانی و رفسنجانی در بهترین حالت بد رساندن موضوع به وی بود که همین هم جای انتقاد دارد. درباره‌ی موضوع اوّل که برجام دوّم را بارها روحانی و دیگران «برجام داخلی» نیز خوانده بودند و منظور پیاده‌کردن اصل مذاکره با مخالف در درون کشور بود. از مثالهای خامنه‌ای درباره‌ی برجام دو و سه و چهار معلوم است که نظر وی به خارج از کشور است که در عین اینکه در جای خود باید بررسی شود، ربطی به «برجام داخلی» ندارد. مسئله‌ی دوّم هم با کنارگذاشتن اینکه سخن هاشمی درست منتقل نشده بود و «گفتمان انقلاب» ربطی به گفتگو ندارد، حتّی اگر سخن اینگونه بود که «آینده دوران گفتگوست نه موشک» باز به این معنا نیست که باید «قدرت دفاعی» را کنار گذاشت بلکه انگشت تأکید روی اهمیّت و اولویّت یکی بر دیگری دارد. اگر کسی شک دارد به سرنوشت کره‌شمالی نگاه کند. پس کمترین اشکال به سخنان رهبر نظام این است که وی به نقد سخنان تحریف‌شده‌ی دیگران نشسته است.
  
۲- برجام را چگونه معنا کنیم؟ همان که ظریف در گفتگوی «دید در شب» گفت. پیش از وی گفتگو فقط صوری بود، یعنی دو طرف فقط نظراتشان را به هم می‌گفتند که می‌توانست تا ابد ادامه یابد. ظریف حدّوسطی پیشنهاد کرد که هم ایران صنعت هسته‌ای را حفظ کند و هم نگرانی طرف مقابل رفع شود. حالا هم برای نمونه،‌ این کشاکش شورای نگهبان با بدنه‌ی نیروهای سیاسی ایران تا کی قرار است ادامه یابد؟ وقتی اصولگرایان و سخنگوی این شورا به طیف منتقدان پیوسته‌اند یعنی باید برای آن فکری کرد و آن هم قانون‌مندکردن بررسی صلاحیّتهاست. دو طرف باید بنشینند و راهی بیابند چون با ادامه‌ی این وضع هم از مشروعیّت ساختار سیاسی کاسته می‌شود (که به ضرر جناح حاکم است) و هم بسیاری را از رسیدن به مناصب سیاسی انتخابی منع می‌کند (که به ضرر منتقدان است). ابطال آرای مینو خالقی نشان می‌دهد که اگر جلو ابداعات این شورا گرفته نشود،‌ می‌تواند هربار چیز جدیدی را برای کنارگذاشتن دیگران بتراشد. فردا اگر نماینده‌ای در وسط دوران نمایندگی از مجلس کنار گذاشته شد،‌ نباید کسی تعجّب کند. این مشکل نیاز به برجام دارد. روحانی بسیار زیرک است و می‌داند که بدون آوردن نام «برجام» هم می‌توان این کار را پیش برد. اگر خامنه‌ای آگاهانه به در گفته که دیوار بشنود، بحث از اساس چیز دیگری است.
   
۳- سالها پیش خامنه‌ای معتقدان به مذاکره به امریکا را مرعوب خواند؛‌ مطلب برعکس است،‌ کسی که از مذاکره می‌گریزد،‌ ترسخورده است. تسلیم خواسته‌های طرف مقابل شدن مرعوب‌شدن است نه گفتگوکردن. کسی از گفتگو می‌ترسد که حرف و منطقی در چنته ندارد، پس خود را پشت شعارها و خط‌ونشان‌ کشیدنها پنهان می‌کند. ایران می‌توانست آزمایش موشکی را تا این حد علنی نکند یا موشکهایی با برد کمتر امتحان کند یا روی موشک، تهدید علیه کشور دیگر ننویسد. ظریف به درستی از اقدام سپاه دفاع کرده تا دوصدایی در ساختار سیاسی کشور به نظر نیاید ولی پیش از آن به سپاه اخطار کرده بود تا آزمایشهای تحریک‌آمیز انجام ندهد. مقایسه‌ی سخنگوی شورای نگهبان درباره‌ی برجام و قطعنامه ۵۹۸ هم اشتباه است. توافق با عراق صدّام کجا و توافق با شش قدرت جهانی کجا. فتح‌الفتوح نیست ولی دوگام به پیش، پس از یک گام به عقب دولت پیش (با چراغ سبز خامنه‌ای) است. این را هم ایران از صدقه‌سر اوباما دارد که به اصول خودش پایبند است و گرنه از اعراب و ترکیه انتقاد نمی‌کرد. کافی است فکر کنید که به هنگام جنجال سلاحهای شیمیایی سوریه، امریکا به سلاحهای سنگین سوریه حمله می‌کرد و فاتحه‌ی اسد را می‌خواند. کوتاه‌آمدنهای امریکا باعث شده که امروز رهبر نظام تا این حد احساس اقتدار کند و برای جهان (ومتأسّفانه منتقدان داخلی) رجز بخواند. بخت او این است که منتقدان وی در داخل و خارج-برعکس طرفدارانش که اگر بازی طبق مرادشان پیش نرود زیر میز می‌زنند- به حدّاقلّی از عقلانیّت باور دارند و می‌خواهند آشوب بیش از این دامن نگستراند.
  
۴- پیشتر رهبر نظام مخالفت علنی با سران نظام را به دیگران می‌سپرد ولی حالا خودش بی‌هیچ خویشتنداری به میان آمده است؛ آخرین تیر در ترکش. این واکنش شتابزده برخلاف رویکرد همیشگی اوست؛‌ چرا؟ اوّل اینکه دوربودن ایده‌‌آلهای منتقدان باعث شده فراموش کنند که در ۷اسفند چه رخ داد. برای رهبر نظام بازگشت اصلاح‌طلبان پس از ۱۲ سال به بهارستان کم اتّفاقی نیست. او می‌داند که در آینده با این مجلس مشکلها خواهد داشت و دولت هم با مانع کمتری در برابرش روبه‌رو خواهد بود. کارهای اشتباه خامنه‌ای در ده‌سال گذشته باعث شده که وی بیش از پیش از جامعه و حتّی از بدنه‌ی حوزه دور شود. دعوت به انقلابی‌ماندن حوزه در همین راستاست که در تقابل با انتقاد سیّدحسن خمینی از حکومتی و دولتی‌شدن آن است. اوضاع برای منتقدان آرام است و گرنه برای رهبر نظام و مدافعانش «شرایط حسّاس» است. او شاید می‌پندارد که قرار است پس از برجام که -به رغم برخی تحلیلگران- موافق کامل آن نیست، باز هم تفکّر انقلابی‌گری تعدیل شود. نزدیکان او حتّی از سفر صاحب‌منصبان اروپایی اظهار نگرانی می‌کنند. «اقتصاد مقاومتی» یعنی این که اقتصاد به گونه‌ای باشد که تحریم بر آن اثری نداشته باشد. پیش‌کشیدن بحث تحریم آن هم وقتی ظاهراً قرار است از آن دور شویم نشانه‌ی خوبی نیست. یک نکته را باید به رهبری یادآوری کرد که رقیب او منتقدان نیستند بلکه زمانه است. بیهوده شعار ندهیم که به دوران ا.ن بازنمی‌گردیم؛ پس از دوّم خرداد هم اصلاح‌طلبان می‌گفتند که به گذشته بازنمی‌گردیم ولی دیدیم که نزدیک بود به دوران قاجار هم برگردیم. اگر مدافعان رهبر نظام به این نتیجه برسند که روی یک «احمدی‌‌نژاد اصلاح‌شده» می‌توان شرط بست،‌ اصلاً تعجّب نکنیم.

۲ نظر:

  1. مقاله واقع بینانه و زیبایی بود اما در مورد اینکه معنای بر جام 2 درست به علی خامنه ای منتقل نشده است با شما موافق نیستم .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ممنون.ابتدای بند یک گفته‌ام «در بهترین حالت» و در پایان بند دو هم احتمال آگاهانه‌بودن این مخالفت را داده‌ام.

      حذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.