دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۶
ده پانزده
کشته بنا بر آمار رسمی و صدها بازداشتی تا همینجا این اعتراضات را به یکی از بیسابقهترین
رخدادهای پس از انقلاب بدل کرد است. کمی به گذشته برگردیم:
سال ۷۴
آغازین نشانههای شک بود در جامعهی یکدست و یکدلی که رسانههای آوازهگر ادّعا
میکردند. در انتخابات مجلس تهران و مشهد، دو جوان یعنی فائزه هاشمی و فرهاد جعفری
رأی اوّل را آوردند. جعفری که کلّهپا شد و هاشمی که حذفپذیر نبود را به عنوان نفر
دوّم پس از ناطق نوری اعلام کردند. رأیدهندگان به دو نفری که خیلی از آنها چیزی
نمیدانستند رأی دادند، چون نماد تغییر شده بودند. این رأی مقدّمهای بود بر دوّم
خرداد که چون طوفانی ایران را زیرورو کرد. میرحسین موسوی با رایزنیهای روحانیان
ذینفوذ (به ویژه محمّد یزدی) با مراجع از نامزدی منصرف شد و سیّدمحمّد خاتمی به
عنوان نامزدی بیخطر که برای کسب مقداری رأی به میدان آمده بود تا جناح محذوف در
زمان رهبر دوّم را احیا کند ناگهان رئیسجمهور شد. قصد بازگویی تاریخ را ندارم فقط
میخواهم به این پرسش زیباکلام برسم که آیا مردم به وضع موجود «نه» گفتند یا به
وضع ایدهآل «آری»؟ خود او بخش اوّل را پاسخ میدانست و بسیاری میگفتند مردم به
خاتمی «آری» گفتهاند. گذشت زمان نشان داد که حق با زیباکلام بود ولی این «نه»گفتن
اختصاصی به دوّم خرداد ۷۶ نداشت و در هر تغییری مردم ابتدا به دنبال نفی وضع
موجودند، سپس آریگفتن به آیندهای مبهم و نامعلوم.
حکومت میتوانست
با استقبال از این موج تغییر آنچه را «انقلاب دائمی» خوانده میشود محقّق کند ولی
پاسخ دوّم خرداد، قتلهای زنجیرهای بود. رسیدگی به آن پرونده میتوانست تا حدودی
آب را به جوی برگرداند ولی رهبر آن را کار «دشمن» خواند و کار سخت شد. مجالدادن
به نقد روزنامهها میتوانست جبران مافات کند ولی بستن فلّهای مطبوعات اوضاع را
وخیمتر از قبل کرد. سلسله اشتباهات حکومت در سدکردن مسیر تغییر مانع از آن شد که
موج نهگفتن به حال در الگویی معقول و منظّم هدایت شود تا جایی که با تعلْل بسیار
بد اصلاحطلبان در سال ۸۴ و یک انتخابات مشکوک احمدینژاد روی کار آمد و آن شد که
دیدیم. به نظرم جنبش سبز آخرین فرصتی بود که حاکمیّت با کسانی سخن میگفت که
طرفدار «اجرای بیتنازل قانون اساسی» بودند ولی حصر و زندان جواب آنها بود. حالا
در وضعی قرار داریم که به سختی میتوان به این پرسش جواب داد که چه اتّفاقی خواهد
افتاد یا حتّی در صورت سرکوب، این اعتراض کی و چگونه دوباره رخ خواهد نمود؟ (بسیاری از مخالفتها با این اعتراضها ناشی از عجز افراد از تحلیل این موج غریب است؛ برای دریافت اینکه این اعتراضها ادامهی موج تغییرخواهی گذشته است، این گفتگو با سعید مدنی را بخوانید)
«زندهباد
مخالف من» خاتمی برای بسیاری لقلقهی زبان بود و گرنه امروز طور دیگری حرف میزدند.
امثال من در سال ۸۸ داخل بازی بودیم ولی حالا فقط ناظر حرکتی هستیم که بسیاری از
شعارهایش با باورهای ما نمیخواند ولی آن را دربست محکوم نمیکنیم یا وابسته به
بیگانه نمیخوانیم. همینکه روحانی معترضان را «مردم» خواند خوب بود ولی حتماً میداند
که این اعتراضها ربط مستقیمی به گرانی تخم مرغ، ریزگردها، مؤسّسات مالی و اعتباری،
بحران آب، بیکاری و...ندارد. اینها زمینهی اعتراض و تشدیدکنندهی آنند ولی مطلب از این حرفها گذشته است. شعارهایی که رهبر را هدف میگیرد فراتر از گرانی و مسکن مهر
است. خامنهای سال ۸۸ بیش از هر چیز حتّی کشتهشدن افراد یا خود انتخابات نگران
«هتک حرمت نظام» بود. او میدید تصویری که مردم ایران را یکپارچه و مطیع نشان میداد
و راهپیماییهای ۲۲بهمن و صندوقهای شلوغ انتخابات را تأیید نظام میدانست با
خیابانهای سبزشده به هم ریخته است. حالا برای بار دوّم در مقیاسی متفاوت این امر رخ
داده است. افزایش عجیب پارازیتها، اختلال در اینترنت و بستن تلگرام هم تا جایی
جواب میدهد. جواب روحانی کسی را قانع نکرد، باید دید خود وی در قبال هتک حرمتش چه
واکنشی نشان میدهد.
نظام سال ۸۸ و ۸۹ افراد سرشناس رو گرفت و "فتنه" خوابید ولی حالا خودش هم نمیدونه با کی طرفه و بعیده "فتنه جدید" خیلی راحت کنترل بشه.
پاسخحذفدرود
پاسخحذفدوستان یک راه خوب که در زمان 1388 بهره خوبی داده بود استفاده از موتورسیکلت است. یک موتوره یا چند موتوره بدون سرنشین دوم (تا موقع فرار مانور پذیری خوبی داشته باشید) در مناطقی از تهران که آرام و خلوت است بخصوص شبها حرکت کنید و فریاد مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر حکومت دینی سر دهید. یک راه بسیار موثر و هدفمند و کم هزینه است. و مزیت آن این است که مناطق آرام و بی خیال را نیز درگیر می کنید. مردم فرضا در میدان انقلاب هستند و شما در نیاوران و گیشا و تهران پارس و آریاشهر چند نفری با موتور رفته و شعار بدین.
تا اینجا دستکم ۲۲ کشته. خدا به خیر کنه.
پاسخحذف