اعتراض عکس به عکس

                                                                                                 دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۷
  

شش‌سال پیش، پس از کابوس هشت‌ساله‌ی احمدی‌نژاد، محمّدجواد ظریف را به عنوان یکی از دو نفر از دید خودم برای پست وزارت امور خارجه پیشنهاد کردم؛ دیپلماتی باتجربه و دارای سوابق تحصیلاتی در همین رشته. درباره‌ی کارنامه‌ی ۶۷ ماهه‌ی او هم حرف بسیار است که عمده‌ی آن را همینجا گفته‌ام. او توانست برجام را به سرانجام برساند و نقش مؤثّری در ایستادن در برابر تندروهای داخلی و خارجی داشت. سیاست جمهوری اسلامی قرار بود که با سیاست ماکیاولیستی جهانی تفاوت داشته باشد ولی او تنها مهره‌ای در خدمت نوع اسلامیزه‌شده و ولایی این دیدگاه بود که برای «حفظ نظام» می‌شود هر کاری کرد و هر حرفی زد. برای همین در گفتگوهایش با خبرگزاریهای خارجی از نبود زندانی سیاسی در ایران و زندانی‌نشدن به‌خاطر عقیده را بیان کرد تا نفی پناهندگان و فشار روی اقلیّتهای دینی.

برعکس آنچه می‌گویند، بود و نبود ظریف تأثیر خیلی زیادی در دیپلماسی نظام و دولت نمی‌گذارد. اوّلی را که مهمتر است رهبرنظام تعیین می‌کند. اگر قرار به مذاکره باشد، هستند کسانی که مذاکره کنند. در زمان احمدی‌نژاد وقتی خامنه‌ای رضایت داد که با اوباما مذاکره کند،‌ ولایتی و صالحی به عمّان رفتند. الآن یا هر وقت دیگر می‌تواند این کار تکرار شود. نه بودن ظریف به معنای وجود آرامش و گفتگو با امریکا بود (که اساساً سر خود چنین اجازه‌ای نداشت) و نه نبود او به معنای جنگ و تحریم است البتّه جز در نوشته‌های دوقطبی کودکان مسنّ شبکه‌های اجتماعی. کسانی که بین دو طیف دروغگوخواندن یک نفر یا حمایت و لقب‌ساختن برای او نمی‌توانند همراهی با نقد یا رد با دیدن نقاط روشن را برگزینند. دیپلماسی دولت را هم که روحانی تعیین می‌کند، عراقچی و بعیدی‌نژاد نیز می‌توانند ادامه دهند.
  
ظریف در این مدّت از «ایران» زیاد گفت ولی جایی که تصمیم نظام به ایران لطمه می‌زد،‌ جانب نظام را گرفت نه ایران. او هیچ نقشی در سوریه نتوانست ایفا کند و گرچه گاهی اوقات تک‌مضرابی می‌پراند که پس از استقرار صلح باید مردم سوریه خودشان سرنوشتشان را انتخاب کنند ولی خامنه‌ای با «قهرمان جهان عرب» خواندن اسد نشان داد که حفظ «دیکتاتور» که قاسم سلیمانی می‌گفت لااقل به اندازه‌ی مبارزه با داعش (همان که اگر در سوریه نمی‌جنگیدیم باید در تهران با آنها می‌جنگیدیم) مهم است. سلیمانی در کنار روحانی و خامنه‌ای میزبان اسد بود نه ظریف. شاید اگر ظریف استعفا نمی‌کرد،‌ نبود او در عکسها به نارضایتی او از میزبانی اسد تفسیر می‌شد و به نفعش هم بود امّا فشار ناشی از کوچک‌شمردن پیاپی او ظاهراً منطق و محاسبه‌اش را برای مدّت کوتاهی تعطیل کرد و در اقدامی احساسی در اینستاگرام استعفایش را اعلام کرد.

دقیقاً همینجا نکته‌ی اصلی ماجراست که اگر تمثیل خاتمی را به یاد بیاوریم که می‌گفت عدّه‌ای رئیس‌جمهور را به عنوان تدارکاتچی می‌خواهند، وزیر امور خارجه جز آبدارچی این تدارکاتخانه نبود. شاید البتّه اگر می‌خواست می‌توانست از خطّ قرمزها عبور کند ولی نخواست یا نتوانست. ظریف در تمام این مدّت عکسی بود که اصلش را باید در بیت رهبری یافت. جمهوری اسلامی جمهوری عکسهاست،‌ جمهوری ویترین آراسته و اندرونی به‌هم‌ریخته،‌ دولت انتخابی و بیت انتصابی. عکسهای دیدار اخیر اسد خود معناهای دیگری هم دارد. نبود پرچم سوریه کنار پرچم ایران،‌ ظاهر ناآراسته‌ و ناآماده‌ی مترجم و حاضران،‌ دست‌دادن اسد با دست راست و علیل خامنه‌ای و البتّه نبود ظریف. ظریف باید به نقش عکس‌گونه‌ی خودش اعتراض می‌کرد که مهم بود،‌ نه عکس دیدارها. او در پیامکی گفته که پس از انتشار عکسهای دیدارهای امروز دیگر در جهان اعتباری ندارد. او پیش از این هم فقط ویترین نظام بود. پمپئو در تویتی نوشت که ما می‌دانیم ظریف و روحانی کاره‌ای نیستند و تصمیمها را خامنه‌ای می‌گیرد، پس بود و نبود ظریف تأثیری در سیاست ما ندارد. این تصریح به نقش عکس‌گونه‌ی ظریف و روحانی از زبان وزیر امور خارجه‌ی دشمن نظام جای استعفا دارد و گرنه عکس معمولی که مهم نیست. شاید هم حکم رهبر او را برگرداند ولی حدّاکثر عکسی خواهد بود که دوباره بر دیوار نصب می‌شود.

۱ نظر:

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.