پایان اجرای بی‌تنازل؟

                                                                                                    یکشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۸


پیش از انتخابات ۸۸ میرحسین موسوی از اهمیّت پایبندی به ولایت فقیه گفته بود ولی با دیدن تخلّف ولیّ فقیه از عهدی که بر پایه‌ی قانون اساسی با مردم بسته بود، به تدریج به انتقاد از نظام پرداخت و به شخص رهبر نظام رسید. در تمام این مدّت -یعنی از خرداد ۸۸ تا بهمن ۸۹- تلاش کرد که حساب سیّدعلی خامنه‌ای را از منصبش جدا نگه دارد و تخلّفها را به او و زیردستانش برگرداند و در این راه گاهی به مقایسه با دوران دهه‌ی شصت هم می‌پرداخت. حتّی در بیانیّه‌ی تند مشترک با کروبی در بهمن ۸۹ که نسبت فرعونیّت به رهبرنظام داد، با جایگاهش کاری نداشت.

در پیام کوتاه موسوی به مناسبت اعتراضات آبان ۹۸ امّا نکته‌ی تازه و مهمّی به چشم می‌خورد: 

«آدمکشان سال ۵۷ نمایندگان یک رژیم غیردینی بودند و مأموران و تیراندازان آبان ۹۸ نمایندگان یک حکومت دینی. آنجا فرمانده کلّ قوا شاه بود و امروز اینجا ولیّ فقیه با اختیارات مطلقه.»

موسوی به شخص اشاره نمی‌کند و برای اوّلین‌بار «ولایت مطلقه‌ی فقیه» را به پرسش می‌کشد و اصل ماجرا اینجاست. یعنی دیگر «اجرای بی‌تنازل قانون اساسی» که ولایت مطلقه‌ی فقیه هم جزئی از  آن است، درمان نیست و این جایگاه در قانون اساسی به گونه‌ای تعریف شده که هرکس در آن منصب قرار بگیرد دیر یا زود حاکمی خودکامه خواهد شد. فراموش نکنیم که امام خامنه‌ای یک‌شبه اینطور نشد و راه درازی طی کرد تا از یک روحانی همنشین با روشنفکران به وضعیّت فعلی برسد.

اصل درخواست منتقدان و اصلاح‌طلبان داخل کشور لغو نظارت استصوابی است ولی با لغو این نظارت -که با این شورای نگهبان شدنی هم نیست- دست‌بالا دایره‌ی افراد شریک در قدرت کمی گسترده‌تر می‌شود ولی سررشته‌ی همه‌ی امور همچنان در دست «ولیّ فقیه با اختیارات مطلقه» باقی می‌ماند  و برای بازنویسی قانون اساسی به گونه‌ای که امکان هرگونه دیکتاتوری را از بین ببرد، باید اجازه‌ی وی را کسب کرد که طبیعی است چنین اجازه‌ای داده نخواهد شد. چه کسی به شکلی مسالمت‌آمیز اجازه می‌دهد که قانونی بازنویسی شود که دایره‌ی اختیارات مطلق او مقیّد شود؟

باید به فکر قانون اساسی دیگر بود. این کار یا از راه مسالمت‌آمیز صورت می‌گیرد یا غیرمسالمت‌آمیز. اگر از راه مسالمت‌آمیز باشد، اتّفاقی فرخنده است که هزینه‌ی کمی برای کشور دارد ولی اگر نظام هیچ‌راه اصلاحی باقی نگذارد یکی از همین آشوبها فراگیر می‌شود که معلوم نیست چه چیز از دل آن بیرون بیاید. برخی از ولایت‌زدگان از تاکتیک «زمین سوخته» سخن گفته‌اند؛ یعنی اگر قرار باشد برویم چیزی را برای شما باقی نمی‌گذاریم. امیدوارم که اندک عقلانیّت باقی‌مانده در نظام از این راه پیروی نکند و راه اوّل را برگزیند.

۲ نظر:

  1. سلام
    تنها راه قانونی و مسالمت آمیز برای تغییر قانون اساسی ، تغییر رهبر ، تغییرات ساختاری در نظام و اصلاح همه جانبه امور ،تغییر ترکیب مجلس خبرگان و راه یافتن نمایندگان واقعی ملت به این مجلس است که می تواند در بستر قانونی تمام تغییرات مطلوب ما را فراهم کند.متاسفانه تا رسیدن به یک گروهی که در اهداف باهم متحد ویکدل باشند و هدف اصلیشان خوشبختی ملت باشد فاصله زیادی داریم.

    پاسخحذف
  2. سلام
    با تغییر ترکیب مجلس خبرگان ، می توانیم قانون اساسی ، رهبر ، سپاه و همه ارکان نظام را تغییر دهیم.اما کو آن کسانی که صلاحیت و شرایط ورود به این مجلس را داشته باشند و هدفشان مردم و خوشبختی آنها باشد نه کسب قدرت و ثروت.
    اگر اصلاح طلبها شعور و صداقت و شجاعت لازم راداشتند و واقعا بدنبال تامین حقوق ملت بودند در آن سالهای اوج و پیروزی در انتخابات پیایی این معنا را محقق می کردند و.مملکت را بدست می گرفتند و بجای پیروزی در انتخابات مجلس و شوراها و.کسب منافع کوتاه مدت روی این هدف تمرکز می کردند پیروز قاطع انتخابات خبرگان می شدند وامروز نشانی از رهبر و سپاه نبود .
    حتی همین دور اخیر خبرگان هم چنین فرصت طلایی مهیا بود ولی اصولا سران اصلاح طلب خودشان را در این حد و اندازه نمی دیدند که سرنوشت کشور را بدست بگیرند بلکه بیشتر تمایل داشتند در زیر سایه ولایت روزگار بگذرانند.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.