چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۲
پس از انتقادات محمّدتقی اکبرنژاد از دو رهبر ساختار سیاسی و کلیّت روند حکومتداری در ایران، طرفداران حکومت به مناظره با وی پرداختند؛ واکنشی مدنی و قابل تحسین. جای امید و خوشحالی بود که گفتگو جای بگیروببند را بگیرد امّا انگار مناظرهها آنگونه که پنداشته میشد پیش نرفت و نظام به همان روش نخنماشدهی بازداشت، انفرادی و پروندهسازی متوسّل شد بیآنکه بداند این حرکت از روی استیصال چطور پایگاهش را بیش از پیش نزد افکار عمومی -و دراین مورد خاص بخشی از طلّاب و نیروهای مذهبی- تضعیف میکند.
اکبرنژاد گفته که برای اعترافات اجباری تحت فشار است؛ به فرض که بیاید و مانند خیلیهای دیگر بگوید که چهاردهروز انفرادی معجزه کرده و از تمام حرفهایش که حاصل تفکّر چندینساله است دست شسته؛ چه کسی باور میکند؟ اگر بحث محاسبهی هزینه و فایده هم باشد، ادامهی همان روند مناظره و تضارب افکار به نفع نظام بود یا بیآبرویی مستمر افشای روند ظالمانهی اندرونی نظام یعنی زندانهای ایران؟
برای شناخت یک نظام سیاسی یکی از سادهترین راهها نگاه به ترکیب مخالفان سیاسی زندانی است. امروز در ایران از زنان آزادیخواه تا روحانیان معترض، از منتقدان سکولار تا معتقدان به ادیان دیگر و از پیر تا جوان طیف گستردهای را تشکیل میدهند که هر کدام -گذشته از نقد به اصل نظام- با بخشی از ساختار سیاسی مشکل دارند یا بهعکس. غربال ریزبافت نظام حالا حتّی فرد معمّمی که دربارهی مرز باریک بین اصلاح و همصدایی با «دشمن» نیز سخن گفته را به بند میکشد یعنی حتّی اثبات برادری و خیرخواهی هم کافی نیست و نظام یا تبعیّت محض میخواهد یا لااقل سکوت و خنثیبودن که آن هم گاهی تحت عنوان «سکوت خواص» هدف هجوم رسانههای ولایی قرار میگیرد.
اکبرنژاد پیرامون بسیاری از مسائل حرف زده ولی آنچنان که باید و شاید به بدترین بخش نظام ولایی یعنی قوّهی قضائیّه نپرداخته است. سخنان او از زندان، خود اعترافی بزرگ علیه اعترافات اجباری و دیگر بخشهای بیداد نهادینهی پشتپردهی نظام بود. طبعاً وی در خلوت خود خواهد اندیشید که وقتی با وی چنین کنند با دیگران چه خواهند کرد و این خود دستمایهی نقدی ریشهایتر بر ساختاری خواهد بود که فقط نامی از اسلام را یدک میکشد.
به قید وثیقه آزاد شده
پاسخحذف