سهشنبه ۲۱ امرداد ۱۴۰۴
اگر قرار به بررسی اثری دربارهی تأثیرپذیری بهرام بیضایی از آیین تعزیه باشد، بیشتر افراد ممکن است به یاد فیلمنامهی «روز واقعه» بیفتند ولی گذشته از نارضایتی بیضایی از کارگردانی این فیلمنامه، «مسافران» شاخصترین کارش در این زمینه است. دیگر آثار بیضایی در سینما و تأتر نیز ملهم از شیوهی روایت نمایش سنّتی ایرانی است نه فرنگی امّا نحوهی روایت و ارجاعهای پرشمار «مسافران» به تعزیه و واقعهی کربلا آن را از دیگر آثار او نیز متمایز میکند.
آینه مهمترین عنصر فیلم است که قرار است از خانوادهای به خانوادهی بعد برسد. صرفنظر از نشانهشناسی اسطورهای، در گفتمان دینی-شیعی انسان (کامل) آیینهی خداست که او را بر صورت خود آفرید و خلیفهی خود در ارض قرار داد. اینجا نیز در اوّلین نمای فیلم آیینه گرچه روی «زمین» است امّا «آسمان» را نشان میدهد. آینه ملک کسی نیست؛ امانتی است که از نسلی به نسل بعد منتقل میشود. این آیینه که خود نمایندهی حقیقتی والاست، به نوبت چهرهی افراد را نیز در خود نشان میدهد و آنها را به خود میشناساند. اهمیّت آینه به حدّی است که حتّی اگر خودرو مسافران تصادف کرده باشد ولی آینه همراه آنان نباشد، نشانههای عادی نمیتواند هویّت آنان را فاش کند مگر اینکه آینه همراه آنان باشد.
برعکس روایت متعارف سینمایی که ابتدا حالت طبیعی و عادی را نشان میدهد، سپس گرهافکنی، آنگاه گرهگشایی تدریجی و نهایتاً پایان فیلم است، اینجا قرار نیست بیننده -درست مانند تعزیه- از چیزی آگاه شود چون از پیش داستان را میداند؛ برای همین مهتاب رو به دوربین میگوید که آنان به مقصد نمیرسند و همه میمیرند. این مرگآگاهی نه تنها از خصایص تعزیه بلکه از ویژگیهای حماسهی کربلا نیز هست که امام چه در ابتدا و چه در ادامهی سفر و حتّی شب واقعه پایان ماجرا را برای همراهان بیان میکند.
معرّفی عوامل و بازیگران تعزیه که به نوبت به صحنه میآیند و خود را معرّفی میکنند، در ابتدای «مسافران» نیز دیده میشود که مسافران تکتک رو به دوربین نام و مشخّصات خود را میگویند. خود واقعهی کربلا حین سفر و در میان راه مدینه به کوفه اتّفاق میافتد و اینجا هم تصادف حین سفر و میان جادّه است. رویارویی همراهان امام حسین با لشکری بزرگ به تصادف اتوموبیل سواری با نفتکش تبدیل شده است. در تعزیه معمولاً لحظهی اوج تراژدی یعنی شهادت امام حسین را نمیبینیم و این رخداد با بازگشت اسب بیسوار نشان داده میشود. در مسافران نیز اثری از لحظهی تصادف نیست.
تبدیل سور به سوگ در بعضی از شاخههای فرعی داستان کربلا وجود دارد مانند داستان تمثیلی عروسی قاسم پیش از شهادت او. در برخی نسخههای تعزیه گریزی هم به انبیای پیشین و عروسی سلیمان و بلقیس زده میشود. این تفاوت بین سور و سوگ تلخی حادثه را دوچندان میکند. یکی از فرازهای تکاندهندهی روایت کربلا حکایت نامههایی است که برای حضرت فرستاده شد که به کوفه بیاید ولی خود نویسندگان به لشکر ابن زیاد پیوستند. بیضایی اینجا با نامههای عروسی که به نامههای سوگواری تبدیل میشوند به آن اشاره کرده است. به نامهرسان گفته میشود که این بار وظیفهای متفاوت دارد و آن هم این است که نامههایی که رسانده را باید پس بگیرد.
زمان در تعزیه واقعی نیست بلکه اسطورهای است و گاه عقب و جلو میرود یا در یک بازهی زمانی کوتاه اتفاقهای زیادی میافتد. این نکته در فیلم رعایت شده که گرچه زمان «داستانی» فیلم حدود یا کمتر از یک شبانهروز است، رخدادهای بسیاری در این یک روز به وقوع میپیوندند. تصادف میشود، خبرش در روزنامه چاپ میشود، خانهای که هنوز دارد رنگ میشود آمادهی عروسی سپس عزا میشود. ابتدای فیلم مهتاب با شوهرش بر سر زمان بگومگو دارند و مهتاب میگوید به ساعت خودش سر وقت است و جایی در فیلم ساعت دیواری به عقب کشیده میشود.
در پردهی پایانی فیلم عزاداران درست مانند تماشاچیان تعزیه دور تا دور صحنه نشستهاند و افراد مختلف به میانهی میدان میآیند و کلام خود را میگویند و میروند و تماشاچیان نیز در ابراز احساسات با آنان شریکند چون فقط بیننده نیستند، بخشی از نمایشاند. نفس تعزیه بلکه کلّ عزاداری حادثهی کربلا بیش از سیزده قرن است که نه تنها آن حادثه بلکه تشیّع را زنده نگه داشته و گرنه آن رویداد مانند بسیاری از رخدادهای مشابه، ورقی از دفتر تاریخ بود؛ نه منبعی برای الهام میشد و نه انگیزهای برای حرکتی جدید در هر زمان. پایان «مسافران» نیز بازگشت آینه است درست پس از آن که ماهرخ لباس عروسی را میپوشد و از ادامهی سوگواری امتناع میکند و شریک مادربزرگی میشود که مرگ به معنای نابودی و پایان را انکار میکند. درست پس از این کار خاطرهی درگذشتگان تجسّد مییابد و به همراه آینهای که قرار است حامل پیام خودشناسی باشد از راه میرسد و زندگی جای مرگ را میگیرد.
بیضایی گفته که مسافران رو در جواب فیلم مادر حاتمی ساخته. چرا؟
پاسخحذفشاید نگاه حاتمی به نظرش سنَتی و مرگباور میآمده و خواسته فیلمی در انکار مرگ بسازد.
حذفعیار عزیز جداً اعتقاد داری «عزاداریها تشیع را زنده نگه داشتهاند و الا رویداد تاریخی عاشورا چیز خاصی نبود که بماند؟» مگر تشیع به لطف خدا و با حضور امام زنده نیست؟ و مگر همین عزاداریها در فرمها و محتواهای جدید حداقل در چهل سال اخیر ابزار عملهی ظلم و انحراف دین و مذهب و نابودی دین و ایمان بسیاری نشده است؟ اینجا جای اصل و فرع و جای «فاسدشدنی» و «ماندنی» عوض نشده اند؟
حذفامیدوارم جواب ندهی که امامان خود خواستار عزاداریها شدند. آیا تمام تعلیمات امامان و تنها تاثیر آنها بر سیر زمان این بوده است که عزاداری محور مذهب شود؟ و به این رضایت داشتهاند که بدین وسیله اسمی از «تشیع» زنده بماند؟ یعنی اصل مذهب شیعه عزاداریاست؟ چرا؟
لطف خدا و امام حاضر عمدتاً از طریق اسباب و وسائط به ما میرسد. عزاداریها (منبر، سخنرانی، نوحه، آیین تعزیه، نذر و اطعام، دستهجات خیابانی و..) در گسترش وجه اجتماعی دین در این هزار و سیصدسال بسیار مؤثر بوده است؛ حتّی در دورهی ما سوگواریهای سنّتی و پرمفهوم به حیات خود ادامه دادهاند و همهچیز حکومتی نشده است.
حذفتوصیهی دوستانه: اجازه نده دیدگاهت پیرامون هر موضوعی تحت تأثیر نظرت دربارهی حکومت فعلی قرار بگیرد. سیاست همهچیز نیست.
خوب این جواب بهتر بود تا «خود واقعه هیچ بود اگر عزاداریها نبود.» شاید باید وجه مثبت عقیدهام را بیان میکردم تا نقد درست باشد: میخواستم بگویم این سنت عزاداری است که به امام شناخته میشود نه امام به عزاداری.
حذفدر مورد چیزی که درباره حکومت گفتی که حرفی نیست و مبنای دعوای ما با بسیاری از دوستان همین است که میفرمایی. ولی مسئله فقط «سیاسی» نیست. سیاست
همه چیز نیست، ولی این حکومت است که از سیاست بیرون آمده و با دین ما کار دارد و هزار دست در آن میبرد.
ولی حرف من مستقل از اوضاع حکومت بود. بهرحال این حکومت هم از زمینهای مذهبی و ملی برخواسته و خود وجودش نشانهایست از بعضی کجیها و معوجیها ولو مخلصانه. پس نه به منظور سیاسی و اصلاح حکومتی، که از من گذشته، بلکه برای راستدینی، گریزی از پرسش از آشفتگیها و پیرایهها -با رجوع به متن سنت دینی،- حتی با ایرادگیری از لغزشهای زبانی نیست. این ملانقطی خیلی به خشت اول گیر میدهد. :)
معتقدم عزاداری برای امام حسین مبنای صحیحی دارد و مختص به تشیع هم نیست. (صبح عاشورا تا ظهر در دربار عثمانی مرثیهخوانی داشتند و این اواخر اردوغان هم در مراسم اینچنین شرکت کرد). غرض از حرفم این بود که اینکه عزاداری را اصلی بدانیم که همه چیز را نگاه داشتهاست (که حرف آقای خمینی بود) به اینجا میرسد که در طی هزار سال تا قبل از انقلاب دو ماه سیاهپوشی و حرمت عروسی و جشن محرم و صفر و دههی فاطمیه باب شد و عزاداری شبهای قدر که به صراحت لفظ کریمهی قرآن مبارک هستند و تا بامروز که به اینجا رسیدیم که برای شهادت تقریباً همهی معصومین و گاهی سایر اهل بیت عزاداری برپا میشود. البته زیارات روایت شده جدا از «عزادار»های مرسوم هستند ولی آیا جداً در روایات ائمهی اطهار انقدر به عزاداری و گریهکردن و سینهزدن در هر مناسبت (ورای عاشورا و اربعین) اشاره شده؟ اگر شده و مقصود همین بوده، دلیل میخواهد؛ و اگر نشده، فربه کردن این مناسک تبعات منفی برای راستدینی ندارد؟