اسکار ۲۰۲۶ -۳ شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۴
Sentimental Value
کمی نگران بودم که نکند فیلم اولاً تهدیدی برای فیلم پناهی باشد و دیگر اینکه بار دیگر سیاست بر هنر ارجحیّت داده شود. اگر معیار فقط سینما باشد به نظرم فیلم بیخطری است؛ با کلیشه به جنگ کلیشه رفته و البتّه که خوشساخت است ولی بر اساس محاسبه. تم تکراری فیلم در فیلم، اختلاف ازلی و ابدی -و مد روز- والدین و فرزندان، کمی هنرپیشه امریکایی، کمی هنرپیشهی سرشناس در هالیوود و بازگشته به وطن، نماهای برگمانی (بالا) و باقی قضایا. فیلم نامزدیهای متعدّدی دارد و تا همینجا موفق بوده ولی بیجهت از بردن جایزهی کن ناکام نشده است.
Blue Moon
از موارد اختلاف اسکار و گلدن گلوب. لینکلیتر فیلمسازی به شدّت امریکایی است و همین برای او محدودیّت ایجاد میکند. آنچه او را به جهان شناساند، فیلمهایی بود که پا از این چارچوب بیرون نهاد و به اروپا رفت. حالا هم اگر از دلمشغولیهای شخصیاش فاصله بگیرد، شاید دوباره بتواند موفقیّت آن فیلمها را تکرار کند.
Bugonia
دربارهی یورگوس لانتیموس باید گفت که «خدا شانس بدهد». پس از فیلمهای درخشان یونانی به هالیوود آمد که ایدههای خلاف عرفش را اجرا کند و با استقبال هم مواجه شد و حالا به سراغ بازسازی یک فیلم کمدی (مضحک) کرهای رفته است. کاش میشد حرف منتقدان در نقد تئوری توطئه و مسائلی از این دست را باور کرد. کیارستمی میگفت که از واقعیّت نباید خیلی دور شد و حداقل باید نخ بادبادک را در دست نگه داشت. در بوگونیا نخ از دست لانتیموس در رفته و معلوم نیست به کدام ناکجاآباد میرسد. البتّه صرف زیرپاگذاشتن قواعد ژانر و شکستن هنجارهای سینمایی برای بسیاری راضی کننده است. جورج کلونی در «جی کلی» در جواب منتقدی که میگوید او همیشه نقش خودش را بازی میکند، جواب میدهد: «میدانی خودت را بازی کردن چقدر سخت است؟». این کار برای هر کس سخت باشد، برای اما استون خیلی ساده است.
Nuremberg
حداقل یک فیلم پیدا شد که ما را از صرف وقت برای تماشایش ناامید نکند. موضوع جنگ جهانی دوم و پیامدهایش گرچه بسیار تکراری است ولی فیلم اطلاعات جالبی از فرماندهان به ویژه گورینگ به ما میدهد و به مدد روانپزشک فیلم نقبی میزند به درونهی جنایتکارانی که تا دم مرگ از هیتلر و ایدهی بازسازی آلمان شکستخورده حمایت میکردند و صرف داشتن یک هدف عالی را توجیهی قانعکننده برای انجام اعمالشان میدیدند. آنچه فیلم را از حد یک فیلم تاریخی فراتر میبرد و کاملاً به زمان ما میآورد گفتار پایانی دکتر کلی است که میگوید فکر نکنید آن جنایتکاران فاشیست تکرارناپذیر بودند بلکه در هر زمان یا مکانی در لباسی دیگر با شعارهایی متفاوت ظاهر خواهند شد. در زمان ما و ترامپیسم فجیع همراه با نژادپرستی آشکار، ضدیّت با مهاجران، تلاش برای الحاق دیگر سرزمینها و تعیین تکلیف برای حاکمیّت دیگر کشورها اخطار داگلاس کلی خیلی آشنا به نظر میآید.
پیشین: نامزدهای نامزدی

به نظر شما شانس "تصادف ساده" برای بردن اسکار چقدر است؟
پاسخ دادنحذفبا توجه به قراین، خیلی زیاد.
حذف