فلسفه یا دستکم گونهای از آن خشک است و وارد شدن در آن بیرحمی خاص خود را میطلبد. جواب چنین نگاهی به اینکه با تغییر افراد چه کنیم این است که: هیچ کار. چون مبنا بر داوری دربارهی کردار و گفتار اوست نه خود او. پس چه بسا کسی مخالف ما باشد و حرفش را درست ببینیم و یا کسی موافق ما و سخنش را نادرست. تغییر مربوط به« خود» افراد است. بله اگر سؤال کندوکاو دربارهی چگونگی این تغییر باشد جای چندوچون دارد ولی باز هم به عنوان امری عام به آن می پردازیم و کاری به خوب و بد مصادیق نداریم.
ولی گونههای دیگری هم هست که از اریکهی علم برین بودن- به تعبیر ابن سینا- پایین میآیند و در میان خلایق تلاش میکنند با زبان آنها حرف بزنند اگر جوابی نمیدهند، پرسشهایی سقراط وار طرح میکنند. در جشنوارهی اخیر فجر سخن از تغیر چماقداری به فیلم سازی بود. نشانههای این تغییر را در مصاحبهی آخرش با « روز» میتوان دریافت. اویی که دربارهی هر رطب و یابسی از سیاست تا اقتصاد و فرهنگ سخن میراند حالا در جواب اینکه اوضاع کشور را چگونه ارزیابی میکنید تنها میگوید من از این پس حرفهایم را با فیلم میزنم. واقعیّت این است که متغیّران قبلی خیلی عاقبت به خیر نشدند. نه اینکه بگویم بهتر بود همانطور میماندند ولی به نظر ِبسیاری حالت جدید همان حالت قدیم با کمی تغییر دکور بود. احمد میراحسان دربارهی مخملباف همین نظر را دارد و می گوید که قبلاً عقیدهاش را فریاد می کشید و مجالی برای مخاطب باقی نمیگذاشت حالا هم اگر به دموکراسی معتقد شده آنرا همینطور فریاد میزند و حقّی برای مخاطب خود – که همان دیروز ِخود ِاو باشد- در مخالفت با خود قائل نیست؛ یک جزم گرایی با دو چهره. از طرفی اگر کسی از ریشه تفاوت نکند معلوم نیست این تغییر ِآهنگ واقعاً مایهی خیری شود گذشتگان ما دراین باره میگویند که- بلا تشبیه البتّه- دزد اگر با چراغ آید گزیدهتر هم کالا میبرد.
عجالتاً راهی بهتر از صبرکردن و عمل به همان روش اوّل که از قضاوت دربارهی خلق خدا پرهیز میکند نمیشناسم. محدودهی داوری هم هرچه کوچکتر بهتر. دربارهی قسمتی از افکار بهتر از همهی اندیشههای یک فرد؛ دربارهی یک کتاب خاص، بهتر از مجموعه آثار ؛ دربارهی یک گزارهی تنها بهتر از همهی آنها. هرچه باری که بر میداریم سبکتر، احتمال اینکه آنرا به مقصد برسانیم بیشتر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.