نماي دور

              
بسیاری چیزها از نزدیک بزرگ است و از دور ناچیز به نظر می‌آید. واقعه‌ای در زمان گذشته که به وقتش ما را بسیار آزرده بود حالا تنها خاطره ایست. بسیاری از دوستان یا معلّمان را در زمان خود دوست نمی‌داشتیم ولی بعد از سالها آشنایند و آن دلگرفتگی‌ها را به پای کودکی یا خامی می‌گذاریم. گاه پیش می آید که کسی را در رخدادی دلداری می‌دهیم که: چیزی نیست، ولی خود در همان شرایط عکس العمل مشابهی داریم. بد نیست سبکبالی ِسالها بعد را امتحانی کنیم ببینیم می‌شود«اکنون» تجربه کرد یا نه؟
ما زندگی می‌کنیم که به آرامش برسیم، اگر بتوانیم این سبکباری را در خود با تغییر زاویه نگاه یا کمی فاصله گرفتن از دنیای بیرون بیابیم چرا این فرصت را از خود دریغ کنیم؟ دنیا ما را مجبور می‌کند که از نزدیک با آن درگیر شویم مثل کشتی گیری که می‌داند با به اصطلاح قاطی شدن با حریف او را گیج می‌کند و مجال فن زدن به دست می‌آورد. کمی فاصله از سخت گیری ما می کاهد و رواداری و بخشایش را جایگزین می کند.
یک بار و اوّلین بار به امتحانش می‌ارزد که از بسیاری از مشغولیّات بی حاصل خود به راحتی درگذریم یا به عکس، رشته‌ی گسسته‌ای را با واژه‌ای دو هجایی که اسم ِکوچک ِآشتی است پیوند بزنیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.