پس از درگذشت آقای مشکینی حرف و حدیث دربارهی جانشین او بالا گرفت. انتخاب هاشمی خیلی دور از انتظار نبود چون او همان زمان هم خبرگان را به عنوان نایب رئیس اوّل هدایت می کرد ولی آنچه باعث شد که برق از سر من یکی بپرد، تعداد آرای کسی مثل جنّتی بود. تصوّر انتخاب جنّتی به راستی کابوس وحشتناکی است. اختلاف آرا کم است و تازه ده نفر هم نبودهاند. تصوّر کنید آن ده نفر جانب جنّتی را میگرفتند. و اما جنّتی:
۱. جنّتی همان کسی است که در یکی دو دههی اخیر مسؤول اصلی تمام ردّ صلاحیّتهای خلاف قانون در جمهوری اسلامی بوده است. از لحاظ نظری او و همفکرانش در سالهای اخیر تفسیری یکجانبه و غیرعقلایی و به شدّت دیکتاتورمآبانه از قانون اساسی ارائه کردند و نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس را تا حدّ زیرورو کردن سابقه و تفتیش عقاید افراد برای ساختن مجلسی یکدست، تعمیم دادند. آنها گاه از اظهار اینکه اگر نمایندهای در طول نمایندگی شرایط گذشته را از دست دهد باید برکنار شود هم ابایی نداشتهاند. از لحاظ عملی هم او این توان را دارد که تأیید سلامت ِیک انتخابات را اگر به حج رفته معلّق کند تا برگردد و بالشّخصه بر آن نظارت کند. یعنی یک کشور را- به زبان خودمانی- علّاف یک نفر کند.
۲. او تنها کسی است که می تواند با رأی ولی فقیه مخالفت کند و آب از آب تکان نخورد. در انتخابات مجلس اخیر که ایشان و دارودستهاش همه را از دم تیغ گذراندند، پس از آنکه با شکایت نمایندگان ِمجلس قبل به رهبر، آقای خامنهای گفت که بنا بر تأیید صلاحیّت افراد حاضر باشد و تازه واردها مورد بررسی قرار گیرند، او یک تنه در مقابل این خواسته ایستاد و آنرا حمل بر امر ارشادی کرد! پس از آن هم بیمهابا- بیتوجّه به توصیهی رهبر- بر ردّ صلاحیّت افرادی مانند رضا خاتمی پای فشرد. چنین کاری اگر از سوی دیگران صورت میپذیرفت به جرم مخالفت با ولایت فقیه چنان درسی به آنان داده میشد که برای همیشه از صحنهی سیاست ایران حذف میشدند.
۳. احمد جنّتی در چند سال گذشته از شورای نگهبان یک نهاد عظیم، با دفتر و دستک و بودجهای بسیار بزرگ ساخته است. توجّه به این نکته برای کسانی که مجلس خبرگان رهبری را فاقد نقشی مستقیم در کشور می دانند مهم است. شک ندارم که این مجلس با روی کار آمدن جنّتی راه شورای نگهبان را در پیش می گرفت و به بهانهی نظارت بر رهبری- مانند نظارت بر انتخابات-از هیچ دخالتی در امور کشور کوتاهی نمی کرد. با این تفاوت که مجلس به هر حال یکی از قوای کشور است و اختلافهای مجلس و شورای نگهبان به مجمع تشخیص مصلحت می رود که کنترل آن در دست امثال جنّتی نیست ولی رهبری چون مطلقه است و به تمام ارکان نظام کار دارد، مجلس خبرگان هم به تبع او میتوانست در همهی کشور دخالت کند. هیچ شخص یا نهادی هم بر خبرگان نظارت ندارد و این مجلس خود قوانینی که لازم میداند برای خود تصویب میکند!
بانمک اینجاست که کسانی که خود را اصول گرا میخوانند با نهایت خونسردی اعلام کردهاند که اتّفاق خاصّی نیفتاده و مجلس خبرگان، همان مجلس خبرگان ِزمان مشکینی خواهد بود؛ شبیه به این را پس از انتخاب خاتمی هم از زبان برخی شنیدیم که مردم به امام و انقلاب رأی دادند! به اینکه نظام همیشه به مرگ می گیرد تا مردم به تب راضی شوند هم عقیده ندارم. اصولاً در ایران ساختار واحدی به نام نظام وجود ندارد تا با ارادهای قاهر، خواست ِخود را بر همه تحمیل کند. ایران هم مثل بقیّهی جاها عرصهی کشمکش قدرتهای مختلف است. مهمترین درس ِاین انتخابات این بود که افسانهی تفاوت ریشهای انقلاب ایران با بقیّهی انقلابها هم دیرزمانی است که نخنما شده است.آری، حتّی در ایران اسلامی هم بین فقیهان پارسا جنگ قدرت در میگیرد. در امّالقرای جهان اسلام هم مانند دیگر کشورها در کشاکش یک انتخاب سیل اتّهامها و نارواها به سوی اشخاص روانه می شود. ما مثل بقیّه هستیم، تافتهای جدابافته نیستیم و هنر هم نزد ایرانیان نیست و بس. یکی از گامها به سوی سکولاریزم، تقدّسزدایی از قدرتمدارانی است که دستار بر سر و پینه بر پیشانی دارند. در جریان انتخابات اخیر، ایران قدمی دیگر به سوی عرفی شدن برداشت.
۱. جنّتی همان کسی است که در یکی دو دههی اخیر مسؤول اصلی تمام ردّ صلاحیّتهای خلاف قانون در جمهوری اسلامی بوده است. از لحاظ نظری او و همفکرانش در سالهای اخیر تفسیری یکجانبه و غیرعقلایی و به شدّت دیکتاتورمآبانه از قانون اساسی ارائه کردند و نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس را تا حدّ زیرورو کردن سابقه و تفتیش عقاید افراد برای ساختن مجلسی یکدست، تعمیم دادند. آنها گاه از اظهار اینکه اگر نمایندهای در طول نمایندگی شرایط گذشته را از دست دهد باید برکنار شود هم ابایی نداشتهاند. از لحاظ عملی هم او این توان را دارد که تأیید سلامت ِیک انتخابات را اگر به حج رفته معلّق کند تا برگردد و بالشّخصه بر آن نظارت کند. یعنی یک کشور را- به زبان خودمانی- علّاف یک نفر کند.
۲. او تنها کسی است که می تواند با رأی ولی فقیه مخالفت کند و آب از آب تکان نخورد. در انتخابات مجلس اخیر که ایشان و دارودستهاش همه را از دم تیغ گذراندند، پس از آنکه با شکایت نمایندگان ِمجلس قبل به رهبر، آقای خامنهای گفت که بنا بر تأیید صلاحیّت افراد حاضر باشد و تازه واردها مورد بررسی قرار گیرند، او یک تنه در مقابل این خواسته ایستاد و آنرا حمل بر امر ارشادی کرد! پس از آن هم بیمهابا- بیتوجّه به توصیهی رهبر- بر ردّ صلاحیّت افرادی مانند رضا خاتمی پای فشرد. چنین کاری اگر از سوی دیگران صورت میپذیرفت به جرم مخالفت با ولایت فقیه چنان درسی به آنان داده میشد که برای همیشه از صحنهی سیاست ایران حذف میشدند.
۳. احمد جنّتی در چند سال گذشته از شورای نگهبان یک نهاد عظیم، با دفتر و دستک و بودجهای بسیار بزرگ ساخته است. توجّه به این نکته برای کسانی که مجلس خبرگان رهبری را فاقد نقشی مستقیم در کشور می دانند مهم است. شک ندارم که این مجلس با روی کار آمدن جنّتی راه شورای نگهبان را در پیش می گرفت و به بهانهی نظارت بر رهبری- مانند نظارت بر انتخابات-از هیچ دخالتی در امور کشور کوتاهی نمی کرد. با این تفاوت که مجلس به هر حال یکی از قوای کشور است و اختلافهای مجلس و شورای نگهبان به مجمع تشخیص مصلحت می رود که کنترل آن در دست امثال جنّتی نیست ولی رهبری چون مطلقه است و به تمام ارکان نظام کار دارد، مجلس خبرگان هم به تبع او میتوانست در همهی کشور دخالت کند. هیچ شخص یا نهادی هم بر خبرگان نظارت ندارد و این مجلس خود قوانینی که لازم میداند برای خود تصویب میکند!
بانمک اینجاست که کسانی که خود را اصول گرا میخوانند با نهایت خونسردی اعلام کردهاند که اتّفاق خاصّی نیفتاده و مجلس خبرگان، همان مجلس خبرگان ِزمان مشکینی خواهد بود؛ شبیه به این را پس از انتخاب خاتمی هم از زبان برخی شنیدیم که مردم به امام و انقلاب رأی دادند! به اینکه نظام همیشه به مرگ می گیرد تا مردم به تب راضی شوند هم عقیده ندارم. اصولاً در ایران ساختار واحدی به نام نظام وجود ندارد تا با ارادهای قاهر، خواست ِخود را بر همه تحمیل کند. ایران هم مثل بقیّهی جاها عرصهی کشمکش قدرتهای مختلف است. مهمترین درس ِاین انتخابات این بود که افسانهی تفاوت ریشهای انقلاب ایران با بقیّهی انقلابها هم دیرزمانی است که نخنما شده است.آری، حتّی در ایران اسلامی هم بین فقیهان پارسا جنگ قدرت در میگیرد. در امّالقرای جهان اسلام هم مانند دیگر کشورها در کشاکش یک انتخاب سیل اتّهامها و نارواها به سوی اشخاص روانه می شود. ما مثل بقیّه هستیم، تافتهای جدابافته نیستیم و هنر هم نزد ایرانیان نیست و بس. یکی از گامها به سوی سکولاریزم، تقدّسزدایی از قدرتمدارانی است که دستار بر سر و پینه بر پیشانی دارند. در جریان انتخابات اخیر، ایران قدمی دیگر به سوی عرفی شدن برداشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.