چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴
پیش از جنگ ۱۲ روزه نیز بارها مردم ایران رفتاری خلاف انتظار از خود نشان داده بودند. «مردم» را اینجا به معنایی که معمولاً فعالان سیاسی استعمال میکنند به کار نمیبرم. آنان از هر دسته و گروهی که باشند مردم -یا در بهترین حالت اکثریّت قاطع آنان- را موافق خود میخوانند. «مردم» اینجا یعنی گروهی که صدایش بر دیگر صداها غالب میشود و میتوان با احتیاط آنان را دارای اکثریّت نسبی هم دانست.
در اعتراضات اخیر از سال ۹۶ تا ۱۴۰۱ بارها نخبگان منتقد و مخالف پس از جوّ غالب مردمی (که الزاماً همیشه مثبت یا مورد تأیید نگارنده نبود) واکنش نشان دادند. در جنبش سبز هم از جایی به بعد موج اعتراضات سران سبز را به دنبال خود کشاند و نه برعکس. در جنگ ۱۲ روزه امّا جاماندن نخبگان و فعالان اجتماعی و سیاسی از مردم نمود بسیار زیادی داشت.
خود من پس از حملهی اسرائیل به پدافند ایران و زمانی که طرفداران نظام خواهان انجام وعدهی صادق۳ بودند گفتم که رهبرنظام میداند که اینبار شاید حملهی بعدی طرف مقابل به زیرساختها باشد و مردم معترض جوری به خیابان بریزند که هزینهی انجام حملهی بعد ممکن است به بهای خود نظام تمام شود. حملهی بیمنطق و احمقانهی اسرائیل از همان ابتدا با دادن گرای براندازی به مردم معترض بود که در اوجش دیگر با اهداف نظامی هم کاری نداشت و صداوسیما و بهویژه اوین را (آن هم بدون اخطار قبلی) هدف گرفت تا شاید نطفهی شورشی بسته شود. رسانهی خادم اسرائیل نیز در تهییج مردم و بزرگنمایی مقداری شعاردهی و چند پیام مردمی هر کار از دستش برآمد انجام داد.
واکنش مردم ولی ابتدا سکوت و بهت بود و کمکم مخالفت و خشم از حملهی بیگانه صدای غالب شد به گونهای که چهرههای مشهوری که ابتدا با احتیاط به گونهای موضع گرفته بودند که تساوی بین خودکامگی داخلی و تجاوز خارجی حفظ شود، لحنشان را در برابر تهاجم اسرائیل تندتر کردند تا از جوّ غالب جا نمانند.
سر فرصت باید نشست و بررسی کرد که چرا نخبگان و چهرههای سرشناس تا این حد دیر، با تأخیر و کماثر واکنش نشان دادند؛ چرا بعضی هیچ نگفتند و در یک کلام چرا پیشگامان از مردم جا ماندند آن هم در حالی که ابعاد موضوع واقعاً واضح بود. دربارهی دستاوردها و خسارات دو طرف میتوان حرفها زد ولی به گمانم طرف مهاجم خودش هم انتظار تقویت گرایش ملّیگرایانهی مردم را تا این حد نداشت. نتانیاهو فریب فضای مجازی را خورده بود؛ جایی که عدّهای از جیرهخورانش میتوانند با چند کلیک فتحالفتوح کنند ولی تفاوت فضای حقیقی با فضای مجازی از زمین تا آسمان است.
نمیتوان با قاطعیّت گفت ولی پروندهی دخالت خارجی برای تغییر رژیم به گمانم تا حدّ زیادی بایگانی شده و این واقعیّت دستاورد مهمی برای آزادیخواهان ایران است. نظام حاکم دو جنگ با عراق و داعش را دوبار برای تقویت و استحکام قدرت خود به کار برد؛ یکبار در ابتدای انقلاب و یکبار پس از جنبش سبز. آینده را کسی ندیده ولی ممکن است این جنگ سوّمین جنگ با همان کارکرد باشد. لااقل در آیندهی نزدیک به گمانم امکان یک اعتراض اجتماعی گسترده مانند ۱۴۰۱ به تعویق افتاده است و باقیماندن تهدید اسرائیل و امریکا آن را دورتر هم خواهد برد. بزرگترین بازندهی این جنگ آن بخش از مخالفان نظام بودند که از تهاجم حمایت صریح یا ضمنی کردند. آنان اگر اندکی شعور داشته باشند متوجّه وزن اجتماعی خود شدهاند و نباید بار دیگر «مردم» را همراه خود بخوانند.
پ.ن: گمان نکنیم که -جدای از سایبریهای ساکن سرزمینهای اشغالی- مزدوران داخلی و جاسوسان مستقر در ایران فقط کارشان فرستادن پهپاد و گرادادن اهداف بود؛ آنان برای سالها با اکانتهای مختلف آتش براندازی را گرم میکردند و میکنند. در مدّتی که در توییتر سابق بودم، متوجّه لغزشهای کلامی و قلمی برخی از براندازان میشدم که نشان میدادند چیزی بیش از یک مخالف سادهی جمهوری اسلامیاند.
پ.ن۲: سیا و موساد از فناوری پیشرفتهای برای شنود، ردیابی و تعیین اهداف خود بهره میبرند؛ پس الزاماً هر هدفگیری محصول «نفوذ» نیست. این چیزی است که اتاق فکر نابالغ متجاوزان میخواهد به مردم بباوراند تا سستی ساختار سیاسی و نظامی را القا کند. بگذار رسانهی فارسی اسرائیل خبر فرار سرداران سپاه به افغانستان را کار کند و اکانت موساد در اکس مدّعی شود که سپاهیان برای پیوستن به آنان سرودست میشکنند. هشیاربودن در برابر فریبخوردگان احتمالی به جای خود؛ بیجهت به هم بدگمان نشویم.