پژواک دیرپای ۶۷

حاشیه بر اخبار -۹۰                                                                                        جمعه ۱۲ خرداد ۱۴۰۲


نماینده‌ی رئیس‌جمهور در امور روحانیّت: از ۷۵ هزار مسجد کشور در ۵۰ هزارتای آن بسته است.

 - کوتاه و مختصر کارنامه‌ی حکومت دینی. نماز عمود دین و مساجد پایگاههای دین اسلام به عنوان یک دین اجتماعی اند. گوینده تقصیر را گردن دولت یا دولتهای قبل می‌اندازد در حالی‌که این امر ربطی به دولت ندارد. البتّه دارد ولی نه به آن معنا که او اراده می‌کند. گریز از مساجد پیامد هرچه بیشتر حکومتی‌شدن دین است که به گزیر از روحانیّت انجامیده و وجه اعتراضی آن عمّامه‌پرانی شده و شمار جوانانی که به عنوان طلبه به حوزه‌ها مراجعه می‌کنند نیز سال به سال کمتر می‌شود. اینها چیزی نیست که با تغییر دولت ایجاد یا حل شود.

 

افسر اطلاعاتی سابق عراق: به خمینی در تهران سوءقصد کردیم.

به گمانم بار اوّلی است که خبر سوءقصد با کارگذاشتن بمب در بالش آیت‌الله خمینی جایی منتشر می‌شود. گفتگو حاوی مطالب ناگفته‌ای است از جمله شرکت عراق در انفجارهای دفتر نخست‌وزیری،‌ حزب جهوری اسلامی و سوءقصد به خامنه‌ای. پیشتر هم بنی‌صدر گفته بود که کارشناسان نظر داده بودند که انفجارهایی مانند انفجار حزب جمهوری اسلامی نمی‌تواند کار یک گروه شبه‌نظامی باشد و یک سازمان اطّلاعاتی بزرگ پشت آن است. گفتگوهایی از این دست نشان می‌دهد که چقدر اطلاعات ما از گذشته محدود، ناقص و در خور ویرایش است.


اعترافات رئیس سابق زندان اوین در سال ۶۷

- این سخنان حیرت‌آور (یک و دو) در ظاهر چیز زیادی به دانسته‌های ما از آن زمان نیفزود ولی توجّه کنید که گوینده در طرف مخالف ماجرا قرار دارد. هرچه دیگران گفته‌اند از موضع مخالف جمهوری اسلامی بوده و یک ناظر کاملاً بیطرف نمی‌تواند به رغم شواهد بسیار اعتبار صددرصدی به تمام گفته‌ها ببخشد ولی وقتی یک‌نفر از جانب عاملان مطلبی را بگوید که مشترک بین دو سوی قضیّه باشد، آن مطلب وثوق خدشه‌ناپذیری پیدا می‌کند. برای مثال مهر تأییدی خورد بر اینکه هدف همه‌ی مخالفان سیاسی از تمام گروههای بوده‌اند و نه تنها مجاهدین که پس از خروج بخواهند وارد فاز عملیّات بشوند. از آن بالاتر سؤالهای طرح‌شده هم به ‌اصطلاح فرمالیته بوده و حتّی کسانی که توّاب شده‌ بودند هم تا جایی که در دایره‌ی قدرت عاملان بود اعدام می‌شدند. مطلبی که من -به رغم تعدّد گزارشها و شاهدان -همواره با احتیاط در پرانتز می‌گذاشتم، عقد اجباری یا تجاوز مشروع به دختران اعدامی بود. مطلب آن‌قدر ثقیل بود که نیاز به شاهدی از درون نظام داشت و متأسّفانه برای اوّلین بار از این سوی ماجرا تأیید شد.

   

یک‌نکته که هدف نقد ناقدان قرار گرفت،‌ گفته‌ی مرتضوی درباره‌ی کاره‌ای نبودن حمید نوری و ربط آن به دادگاه اخیر بود. حمید نوری واقعاً در برابر امثال رئیسی و پورمحمّدی کاره‌ای نبود و در واقع پادو آنها بود؛ در عین حال دستیار جنایتکار بودن از جرم او نمی‌کاهد تا این موضوع بخواهد به نفع او تمام شود. اینکه سخنان او را تطهیر نظام یا روایت‌سازی نامیده‌اند نشان می‌دهد که مخالفان تا چه حد درکی بسته و محدود از انسان،‌ جامعه و پیچ‌وخمهای آن دارند. گویا دوگانه‌ی جلّاد و قربانی باید برای همیشه حفظ شود و اگر کسی بخواهد تغییر کند باید دنبال انگیزه‌های پنهان و اهداف مخفی او بود. غلبه‌ی این دیدگاه بین مخالفان چشم‌انداز خوبی را برای آینده ترسیم نمی‌کند. البتّه این حرف بجاست که رئیس زندان باید بسیار بیش از این بداند و مجال اندک اخیر نمی‌تواند همه‌ی دانسته‌های او را در بر بگیرد. نیاز است که یک گروه مستندساز سر فرصت به سراغ او برود تا آنچه می‌داند را برای ثبت در تاریخ ضبط کند.

   

محمدرضا عالی‌پیام (هالو) مورد تفقّد شدید سلطنت‌طلبان قرار گرفت.

- در ادامه‌ی مطلب فوق باید عرض کنم که چشم‌انداز آینده واقعاً روشن به نظر نمی‌رسد. خادمان نظام اینجا رجز می‌خوانند که «گفته بودیم به سراغتان می‌آییمِ.» آنجا سلطنت‌طلبان همه‌ی مخالفان خود را قلع‌وقمع می‌کنند، ‌چپها خود معترف به تندخویی خودشانند و فحّاشی و بی‌ادبی وجه مشخّصه‌ی براندازان است. اتّهامهای حضرات به عالی‌پیام را مرور کنید تا متوجّه شباهت آنها با مشابه آن سخنان به مرتضوی بشوید. حرکت به سوی یک جامعه‌ی سالم و مردمسالار با تمرین امروز به دست می‌آید؛‌ کسانی که در مرحله‌ی نظر و گفتگو نمی‌توانند آداب آن را رعایت کنند وقتی به قدرت برسند چه خواهد کرد؟

 

پیشین: بی‌باکی مقدّمه‌ی «نجات ایران»

طالبان و طلبه‌ها

                                                                                                                 یکشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۲


بین حکومت طالبان و نظام طلبه‌ها درگیری مختصری پیش آمده که متأسّفانه به کشته و زخمی شدن چند مرزبان انجامیده است. چند نکته در این بار:

 

۱- ایران به‌خاطر وضعیّت جغرافیایی و منطقه‌ای نیاز به یک ارتش حرفه‌ای دارد. جوانانی که با یک دوره‌ی کوتاه آموزشی به عنوان سرباز به کار گرفته می‌شوند توانایی نبرد مؤثّر ندارند و این را در جنگ با عراق به خوبی دیدیم. نه تنها در زمینه‌ی جنگ‌افزارها بلکه در موضوع نیروی انسانی نیز کیفیّت بر کمیّت ارجحیّت دارد. کوتاه‌کردن دوره‌ی سربازی برای جلوگیری از اتلاف عمر جوانان و تشکیل یک ارتش حرفه‌ای از برنامه‌های هر حکومتی در آینده خواهد بود. همین الآن هم سربازان دست‌بالا باید در مناطق شهری مشغول شوند نه نواحی مرزی که امکان درگیری وجود دارد. در مرحله‌ی بعد استفاده از نیروهای بومی هر منطقه است که با آشنایی با محیط و تهدیدهایی خاص هر استان احتمال تشنّج،‌ درگیری و تلفات را به حدّاقل می‌رسانند. 

   

۲- فلاحت‌پیشه گفته است که «شاهرگ ترانزیت مواد مخدر طالبان از ایران را بزنید.» می‌دانید که این حرف اعتراف ضمنی به چیست. در اینکه عمده‌ی درآمد طالبان از کشت خشخاش و فروش مواد مخدر است که همه اتّفاق نظر دارند ولی این گفته یکی از معدود مواردی است که ترانزیت آگاهانه و رسمی مواد از ایران از زبان رئیس کمیسیون امنیّت ملّی مجلس اعلام می‌شود. فقط گاهی در اخبار می‌خوانیم که در مرزهای غربی -و اخیراً آبهای جنوبی- محموله‌ی مواد مخدر توقیف شد یا فلان کشتی از مقصد ایران به خاطر داشتن مواد توقیف شد. نیروهای نیابتی ایران هم به طور وسیعی از مواد مخدّر و قرص‌های روانگردان به عنوان منبع درآمد استفاده می‌کنند. واقعاً این بدنامی را باید به نظام ولایی تبریک گفت. حالا فلاحت‌پیشه می‌گوید که منبع درآمد طالبان را کور کنید؛ ‌ایشان نمی‌داند که این ترانزیت فقط منبع درآمد برای طالبان نیست بلکه برای نظام هم هست؟ ایشان اگر از نظام بپرسد که بین این منبع درآمد و تلفات گاه‌وبیگاه مرزداران یکی را انتخاب کنید چه جوابی خواهد شنید؟ 

 

۳- خروج از مسیر راستی و درستی و عمل بر اساس مصلحت با نظام کاری می‌کند که با پاکستان کرد. مؤسّسان و حامیان طالبان خود درگیر مشکل طالبان پاکستانی شده‌اند. به نظر می‌رسد سیاست اوّل و آخر نظام دشمنی با امریکا و خروج آن از منطقه است حتّی اگر به قیمت بازگشت حکومت قرون وسطایی طالب‌ها باشد. برای همین هم از ائتلاف نیروهای آزادیخواه حمایت نکرد چون می‌دانست که مسعود رابطه‌ی خوبی با  غرب دارد. در ایران هم مولوی عبدالحمید بار دیگر با رجحان‌دادن مناسبات فکری بر منافع ملّی و اتّخاذ موضع میانه بین ایران و افغانستان نشان داد که منتقدی با دید محدود است و نباید او را بیش از سخنگویی قومیّت و مذهب خود جدّی گرفت.

 

۴- پوشش خبری رسانه‌های نظام درباره‌ی این درگیری بسیار ناچیز بود در حالی که سخنان رئیسی و دیگر مسئولان درباره‌ی حقابه‌ی هیرمند پوشش داده شد. تحلیل این امر به روانشناسی جوّ حاکم بر نظام و خادمان آن برمی‌گردد که هارت و پورت و رجزخوانی خریدار دارد و نشانه‌ی قدرت است امّا دادن تلفاتی که قرار نیست پاسخی دریافت کند نشانه‌ی ضعف است پس لاپوشانی می‌شود. در سوریه هم وضع از همین قرار است.

 

حرف آخر را در این زمینه کسی زد که گفت این درگیری‌ها «اختلاف خانوادگی» است. واقعاً هم طالبان پاکستانی و طلبه‌های ایرانی از یک خانواده‌اند. نه طالبان نماینده‌ی افغانستان و نه طلبه‌ها نماینده‌ی ایرانند. وزیر امور خارجه گفت که فقط حکومت نیروهای فراگیر در افغانستان را به رسمیّت می‌شناسد. کسی نداند فکر می‌کند که چنین حکومتی در ایران وجود دارد پس طبیعی است که این دو اقلیّت مذهبی‌نما با هم کنار بیایند.

خودبراندازی و جامعه‌ی هنری

                                                                                                                 دوشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۲

  

به برکت شبکه‌های اجتماعی گاهی یک اثر هنری مانند یک قطعه‌ی موسیقی ناگهان جهانگیر می‌شود؛ بازخوردهای فراوانی می‌گیرد، دیگر هنرمندان آن را بازخوانی یا بازنوازی می‌کنند و حتّی امکان همکاری با هنرمندان اسم‌ورسم‌دار هم  برای هنرمند کمتر معروف پیش می‌آید مثل قطعه‌ی «Calm down» که Rema خواننده‌ی اهل نیجریه را به اوج شهرت رساند. در ایران هم دختران اکباتان با آن رقصیدند و باقی ماجرا...

 

کم پیش می‌آید که اثری ایرانی این چنین مورد توجّه قرار بگیرد. به جز «برای...» شروین حاجی‌پور که به‌اصطلاح ترکاند و البتّه پیش‌زمینه‌ی سیاسی غلیظی هم داشت، اثر «بهت قول میدم» محسن یگانه دارد به یک پدیده تبدیل می‌شود و تا زمان نوشتن این ایما ۱۷۸ میلیون بازدید را رد کرده است. بسیاری به آن واکنش نشان دادند و خیلی‌ها هم آن را بازخوانی کردند؛ معروفترینش این خانم خواننده و بازیگر ترکیه‌ای (فیلم «مطرب» با پرویز پرستویی) و بهترینهایش به زبان فارسی هم این دو خواننده‌ی ازبکستانی و ارمنی-لبنانی . حالا خبر آمده که محسن یگانه به علاوه‌ی رضا صادقی و دو سه نفر دیگر از اجرا ممنوع شده‌اند و بعضی‌هایشان خروج‌ممنوع هم شده‌اند.

  

وقتی حادثه‌ی تلخ مهسا امینی پیش آمد فکر می‌کردم که نظام با اندک درایتی موضوع اجبار حجاب به اضافه‌ی برخی محدودیّتهای من‌درآوردی را بی‌خیال می‌شود و نمی‌گذارد که مواجهه با قشر عظیمی از اجتماع رنگ‌وبوی سیاسی به خود بگیرد امّا اشتباه می‌کردم. نظام در خودبراندازی اصرار دارد. این اصطلاح را سیّدمحمّد خاتمی اخیراً با الهام از مرحوم بازرگان ساخت که زمانی گفت یکی از مهمترین عوامل انقلاب خود شاه بود (نقل به مضمون). حالا و با پرونده درست کردن برای چند بازیگر زن و اعمال محدودیّت برای خوانندگان و هنرمندانی که بسیاری اصلاً به آن معنا سیاسی نیستند،‌ گویی نظام از اینکه خود را رودرروی بخش بزرگی از جوانان و هنردوستان قرار دارد ابایی ندارد.

 

حوادث منطقه‌ای بسیار گول‌زننده است. ظاهراً امریکا دیگر برش لازم را در منطقه ندارد، ‌سروکلّه‌ی چین پیدا شده است، سوریه به اتحادیه عرب برگشته و کشورهای عربی به آرام کردن جو با ایران تمایل دارند. همه‌ی اینها غروری به نظام داده که بر فشارهای داخلی بیفزاید. دوسال زندان برای شعار چهارثانیه‌ای دختری که تازه از زندان آزاد شده، بازداشت بستگان یک اعدامی که بر مزارش سوگواری می‌کنند و مواردی که بالاتر اشاره شد. اینها نشانه‌ی اقتدار نیست، ‌ترسی است که خود را پشت قلدری و زور پنهان کرده است.

برجام و تقیّه

                                                                                                         یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲

 

خامنه‌ای اخیراً در جمع سفرای ایران در دیگر کشورها اصطلاح «نرمش قهرمانانه» را که چندی پیش و به هنگام مذاکرات برجام مطرح کرد مصداق «تقیّه» دانسته است. ابتدا ببینیم «تقیّه» چیست:

 

 تقیّه یکی از مباحث فقه شیعه است که بین اهل سنّت هم (به جز زیدیّه و وهابیّت) مطرح است با تفاوتهایی البتّه. این اصطلاح در عبارت به معنای درامان نگه داشتن خود است با پرهیز از انجام اعمال خاص مذهب یا ارتکاب سخنان و کارهایی که در اصل خلاف مذهبند. تقیّه اقسامی دارد مثل تقیّه‌ از سر اکراه همچون مورد معروف عمّار یاسر که زیر شکنجه اسلام را منکر شد تا جانش را حفظ کند و از طرف پیامبر مورد تأیید هم قرار گرفت (نحل - ۱۰۶). تقیّه از سر خوف هم مانند اصحاف کهف یا مؤمن آل فرعون (غافر - ۲۸) جایی است که فردی عقیده‌اش را پنهان کند تا از طرف قدرت حاکم آزار و اذیّت نبیند. تقیّه‌ برای تحبیب یا حفظ وحدت بین مسلمانان را هم به آن دو قسم می‌توان اضافه کرد مثل برگزاری نماز جماعت با اهل سنّت در حج و شرکت در مراسم آنان.

 

برجام شامل هیچ‌یک از موارد فوق نمی‌شود. برجام محدودیّتهایی بود که نظام حاکم می‌پذیرفت تا شک و شبهه‌هایی که پیرامون استفاده‌ی نظامی از برنامه‌ی هسته‌ای ایران‌ وجود داشت مرتفع شود. این محدودیّتها (چه در غنی‌سازی و چه برخی معامله‌های تسلیحاتی) موقّت بودند و به تدریج با گذشت زمان و رفع تحریمها اوضاع به حال عادی باز می‌گشت؛ اینجا نه امری پنهان شده بود و نه مسأله‌ای بر خلاف آنچه بود گزارش می‌شد. این پیمان شبیه پیمان «صلح حدیبیّه» بود که پیامبر اسلام با مشرکان مکّه بست. هم اصل نوشته‌ی پیمان و هم محدودیّتهایی که پیامبر برای سفر به مکّه پذیرفت صرفاً مصالحه‌ بودند و شامل هیچ‌یک از مصادیق تقیّه نمی‌شدند.

 

شاید به زحمت بتوان برجام را یکی از مصادیق آیه‌ای دانست که مسلمانان را از همکاری با کفّار نهی می‌کند و برای موارد خوف استثنا قائل می‌شود (آل عمران - ۲۸). اگر اینطور باشد این حکم شامل همه‌ی موارد دادوستد با جهان می‌شود و منحصر به برجام نیست. یا رهبرنظام با بیان این حرف نشان می‌دهد که تسلّط چندانی بر مباحث لغوی و اصطلاحی فقه ندارد که اصلاً عجیب نیست یا اینکه این مورد نیز سهو لسانی است که مثل اعتراف به «قدرت تحلیل نداشتن مردم» چیزهایی از اندرونی نظام را آشکار می‌کند.

   

اگر پذیرش برجام واقعاً تقیّه باشد یعنی در بهترین حالت نظام چیزهایی را پنهان کرده و حاضر به اعتراف نشده که طبعاً نباید موارد مسالمت‌آمیزی باشند و یا خیر، شهادت کذب داده و برای در امان‌ماندن از واکنش جهانی به دروغ گفته که برنامه‌ی تسلیحاتی ندارد و یک فتوای جعلی «تحریم تولید سلاح اتمی» هم ضمیمه‌ی آن کرده فقط از روی مصلحت تا در خفا کار خودش را جلو ببرد. با توجّه به غنی‌سازی ۸۴ درصدی و تولید موادی که استفاده‌ی غیرنظامی ندارند مثل اورانیوم فلزی می‌توان حدس زد که این اعتراف به چه معنا می‌تواند باشد.

مانور اعدام

                                                                                                           جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲

       

مهدی کاظمی یکی از زندانیان دوتابعیّتی سابق که از زندان ایران نجات یافته در مصاحبه‌ای از گفتگویش با یکی از سرکولبران می‌گوید. سرکولبر به او می‌گوید که بعضی روزها سپاه به ما می‌گوید نروید چون مرز بسته است و ما هم نمی‌رویم. کاظمی می‌پرسد که مگر رفت‌وآمد شما قانونی است که ربطی به باز یا بسته بودن مرز داشته باشد و او جواب می‌دهد که نه ولی عبور هزاران کولبر هم بدون اطلاع سپاه امکان ندارد. کاظمی می‌پرسد که پس چرا گاهی شما را با تیر می‌زنند و پاسخ می‌شنود که این کار را می‌کنند تا یادمان باشد قدرت دست کیست! 

  

این نوع کشتن دلبخواهی و محض یادآوری (یا تفریح حتّی) مرا یاد فیلم فهرست شیندلر می‌اندازد که افسر آلمان گاهگداری از بالکن خانه‌اش شخصی را در اردوگاه یهودیان نشانه می‌گرفت و می‌زد. آنجا هم لازم بود که سایه‌ی مرگ بالای سر همه باشد حتّی موقعی که هنوز سروکارشان به کوره‌های آدم‌سوزی نیفتاده بود. 

 

منطق اعدام‌های سیاسی در ایران کمابییش شبیه شلیک به کولبرهاست یعنی نباید انتظار روند دادرسی مناسب یا محاکمه‌ی منصفانه داشت بلکه ساختار حاکمیّت نیازمند این است که مدام به همه گوشزد کند که قدرت دست کیست پس هر چند وقت یکبار عدّه‌ای را به دار می‌آویزد. قبلاً رسانه‌ای کردن آنچه بر متّهمان می‌رفت تا حدودی به رهایی آنان کمک می‌کرد امّا حالا حتّی این کار هم مفید نیست بلکه برعکس -مانند اعتراضهای گسترده‌ی پیش از اعدام متّهمان خانه‌ی اصفهان- مجالی تازه برای مانور اقتدار‌ و تأثیرناپذیری نظام فراهم می‌کند. پیش از سال ۹۶ نظام تا حدودی تلاش می‌کرد که حفظ ظاهر کند ولی حالا کار از لاپوشانی گذشته تا ایران به تنهایی دوسوم اعدامهای جهان را در یک‌سال اخیر مرتکب شده باشد. از کشوری که ریاست مجمع اجتماعی شورای حقوق بشر سازمان ملل را بر عهده دارد جز این هم انتظار نمی‌رود.

طهارت ذاتی انسان

                                                                                                          دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲

    

فرهنگ و شاخه‌های آن اموری تودرتو،‌ پیچیده و ریشه‌کرده در زوایای پنهان روح بشر اند. این گستره‌ی وسیع با امر و نهی تغییر نمی‌کند؛ نه امر و نهی حکومتی مثل اجبار حجاب و کشف حجاب یا روادید و ناروادانستنهای دلبخواهی مثل جایگزینی محصولات تمدّن غربی با عرف رایج در این سرزمین. تغییر بسیار دیر صورت می‌گیرد و صبر و حوصله‌ی فراوان می‌طلبد. البتّه صرف داشتن تریبون در یک رسانه‌ی تصویری یا مجازی، بر مصدر امر نشستن و برای مردم نسخه پیچیدن ساده‌ترین کار ممکن است.

 

فقه،‌ کلام، ‌فلسفه،‌ عرفان و دیگر شاخه‌های علوم انسانی دینی فروع و شعبات بسیار دارد که برخی از آن به درد امروز می‌خورد،‌ بعضی نیاز به بازاندیشی و تجدید دارد و پاره‌ای منسوخ شده است. تشخیص هرکدام از این بخشها کاری زمان‌بر است و جز با وقف عمر و عرق‌ریزان روح به دست نمی‌آید. یافتن، معرّفی و تبلیغ بخشهای درخور دفاع این علوم قدمی کوچک برای بازندیشی میراث فکری پیشینیان است.


یکی از فتواهای دردسرساز عموم فقها حکم به عدم طهارت غیرمسلمانان است. فقهایی که کمی بازتر فکر می‌کنند حکم به طهارت اهل کتاب نیز می‌دهند. مرحوم سیّدمحمّدمحسن حسینی طهرانی زبان گویای عرفان و امور عقلی شیعی به شمار می‌رفت و درگذشت نابهنگامش خسارتی بزرگ برای جویندگان معرفت دینی بود. ایشان رساله‌ای دارد به نام «طهارت انسان» که در آن بر اساس فقه جعفری موجود بر طهارت ذاتی ابنای بشر بدون توجّه به عقیده و دین و مسلک آنان استدلال می‌کند. رساله زبان و استدلال فقهی دارد و اندکی آشنایی با مبادی این علم برای مطالعه‌ی آن لازم است. نوع برخورد ایشان با آیات و روایات نشان می‌دهد که کمی دقّت و تعمّق تا چه حد می‌تواند حتّی فتواهای مشهور و مورد اتّفاق همه را هم تغییر دهد. به امید روزی که اجتهاد واقعی و نه تقلید علمی فعلی بر حوزه‌های علم دینی حاکم شود.

دفاع نادرست از امر درست

                                                                                                         پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲

      

به هزار و یک علّت در طول تاریخ نگاه مردسالار سفید غربی خود را بر تمام ارکان این فرهنگ تحمیل کرده است. رهایی از این نگاه جز با حمایت از اقلیّتهای فرهنگی ممکن نیست، با دادن مجال شنیدن صدای آنان و قراردادن آنها در جایگاه لایق خود. طبیعی است که این کار متضمّن دادن نوعی رانت مثبت هم باشد امّا اگر این کار به افراط بینجامد ممکن است اثر عکس داشته باشد و کلّ روند را کند یا با سؤال مواجه کند.

 

پس از اعتراض‌های فراوان در سالهای اخیر به سفید و مردبودن نگاه هالیوودی اخیراً شاهد سیل جوایز و قدردانی‌ها از زنان و غیرسفیدها بوده‌ایم. استیون کینگ چندی پیش نوشت که به هنگام ارزشگذاری یک اثر هنری ترجیح می‌دهد فقط به کیفیّت خود اثر نگاه کند تا ویژگی‌های صاحب اثر که با واکنش شدید بسیاری روبه‌رو شد که نمی‌توانستند اصل کلامش را زیر سؤال ببرند.

 

آثار هنری زیادی پس از سالیان با دخل و تصرّف‌هایی به‌روز و بازتولید می‌شوند؛‌ پس اصل موضوع پذیرفته است ولی می‌توان درباره‌ی چگونگی آن چون‌وچرا کرد. اخیراً نمایش کلئوپاترا در یک سریال اعتراض مصریان را  برانگیخت. کلئوپاترا به شکل زنی سیاه‌پوست تصویر شده بود که همخوانی چندانی با نگاه تاریخ به او که از نژادی مقدونیه‌ای بود نداشت. سازندگان سریال گفتند که ملکه‌ی آنان بسی بیش از الیزابت تیلور به نمونه‌ی اصلی شباهت دارد که شاید درست باشد ولی نشانی اشتباه‌دادن است. قاعدتاً هدف باید لحاظ نمونه‌ی اصلی باشد تا پرهیز از یک نمونه‌ی اغراق‌شده‌ی سفید از او. اگر قرار نیست بین بازنمایی و اصل شباهتی باشد چرا اصلاً سراغ تاریخ رفته‌اید و مثلاً یک سریال تخیّلی تولید نکرده‌اید؟ همین ایراد را سالهای سال به تصویرگران عیسی مسیح گرفتند که مردی با موها و چشمان روشن را نشان می‌دادند که نسبت چندانی با مردی خاورمیانه‌ای نداشت. سیاه‌نمایاندن چهره به صورت شخصی یا به‌اصطلاح «Blackfishing» عملی مذموم تلقّی می‌شود؛ چرا انجام همین کار با یک کاراکتر تاریخی ممدوح باشد و حتّی بالاتر تلاش برای راهگشایی به رنگین‌پوستان به حساب آید؟

 

سریال اخیر بی‌بی‌سی بر اساس رمان سترگ «آرزوهای بزرگ» کاری حرفه‌ای و بسیار خوش‌ساخت است ولی استّلا در آن دختری با نژاد هندی تصویر شده است. پیپ به هنگام دیدن استلّا در رمان دیکنز با دختری با لباس، کفش و موی سفید مواجه می‌شود؛ ‌نوعی نادر از موی بلوند که به سفیدی می‌زند. برخی از بازسازی‌های این رمان از این توصیف عدول کرده‌اند ولی در عوض تلاش کرده‌اند که کسی را جایگزین کنند که نه تنها پیپ بلکه هر بیننده‌ای را هم به تحسین وادار کند. در این سریال دو بازیگری که برای کودکی و بزرگسالی استّلا انتخاب شده‌اند چنین نیستند. طبعاً آنچه گفتم ربطی به نژاد و رنگ پوست آنان ندارد. در سریالهایی مانند «بریجرتون» و «ملکه شارلوت» شاهد تلاش سازندگان انگلیسی برای دیدن و ارزشگذاری دیگر نژادها به ویژه‌ی هندیان (به دلایل تاریخی آشکار) بوده‌ایم که تا حدود زیادی موفّق هم شده‌اند. چرایی انتخاب نه‌چندان دلچسب اخیر را باید از سازندگان سریال پرسید.

 

همین نگاه در دادن مجال به زنان در مناسبتهای هنری نیز دستکم در خور قراردادن یک علامت سؤال است. فستیوال برلین امسال هیئت داورانش را از میان زنان انتخاب کرد؛ تا اینجا درست ولی رئیس هیئت داوران چه کسی بود؟ کریستن استیوارت، هنرپیشه‌ای معمولی که حتّی یک فیلم ماندگار هم در کارنامه‌اش ندارد و علاقه‌ی نسل جدید به او بیشتر به خاطر حواشی زندگی خصوصی‌اش است. اگر قرار به انتخاب یک زن بازیگر/سینماگر بود به سادگی می‌شد اسم صد نفر را ردیف کرد که به مراتب از او لایق‌تر بودند. برگزارکنندگان فستیوال در دفاع از انتخابشان گفتند که ایشان را برای پذیرفتن بازی در چند فیلم اروپایی برگزیده‌اند. این یعنی هالیوود را در اعلی علیّین قراردادن و سینمای اروپا را در موقعیّتی مادون که بازی یک هنرپیشه در نقش‌های دوّم در برخی فیلمهای فرانسوی چنین امتیاز بزرگی تلقّی شود.

 

همین بازیگر یکی دوسال پیش نقش پرنسس دایانا را بازی کرد که بسیار جای تعجّب داشت. لهجه‌ی بد بریتانیایی و تفاوت قدّی فاحش بیست‌سانتی با دایانا تماشای او را واقعاً سخت کرده بود. سازندگان فیلم امّا از متولّیان فستیوال برلین صریح‌تر بودند و گفتند که تین‌ایجرها دوستش دارند و همین کافی است. پیرامون آثار هنری برخلاف مسائل علمی به دشواری بتوان با قطعیّت از درست و نادرست سخن گفت و بحثها دست‌بالا در حدّ اختلاف سلیقه است امّا حقّ پرسش برای مخاطبان نیز باقی است که دفاع نادرست از امر درست تا چه حد پذیرفتنی است؟

شبکه‌ی خطوط قرمز نظام

                                                                                                          دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲

  

مهدی نصیری که مواضع اخیرش حتّی منتقدان نظام را هم غافلگیر کرده اخیراً گفته که خامنه‌ای به نزدیکانش چهار خطّ قرمز خود را اعلام کرده است: حصر سران سبز،‌ رابطه با امریکا، حجاب و نظارت استصوابی. درباره‌ی تک‌تک این موارد بسیار نوشته‌ام و آشکارا همه‌ی آنها سلیقه‌ی شخصی است و مبتنی بر ناپاسخگویی گوینده‌ی آنها؛ ولی نکته اینجاست که کسی که می‌گوید من چهار خط قرمز دارم لابد منظورش این است که «فقط» این چهار خطّ قرمز و نه بیشتر. خطوط قرمز رهبرنظام بسیار بیش از اینهاست که یادآوری چند نمونه از آنها بی‌فایده نیست.


یک. رهبرنظام برخلاف قانون اساسی حتّی به خبرگان دست‌چین‌شده‌ی خود نیز پاسخگو نیست. آنها به گفته‌ی خود بارها ملاحظاتی درباره‌ی نهادهای پرشمار زیر نظر رهبر داشتند ولی او از جوابگویی امتناع کرده و گفته که خبرگان فقط وظیفه‌ی بررسی صفات و ویژگی‌های لحاظ شده در قانون اساسی برای رهبر را دارند و نه بیشتر و سرک‌کشیدن در نهادهای زیر نظر رهبر جزو وظایف آنها نیست.

 

دو. رئیس‌جمهوری که از صافی نظارت استصوابی گذشته نمی‌تواند بدون مشورت با رهبر وزیر انتخاب کند؛ نه فقط در وزارتخانه‌های حسّاس بلکه در تمام وزارتخانه‌ها باید ابتدا نفر مورد نظر خود را معرّفی کند تا با سه‌جواب «موافقم»،‌ «مخالفم» و «نظری ندارم» روبه‌رو شود. برخی وزیران حسن روحانی گزینه‌ی دهم یا یازدهم او بودند. به عبارت واضحتر خود رهبر یک نظارت استصوابی کاملاً خلاف قانون برای انتخاب وزیران دارد که از آن کوتاه نمی‌آید. در مراحل فرعی‌تر این دخالت در انتخاب رئیس‌مجلس هم در صورت لزوم اعمال می‌شود مثل اصرار به بقای ناطق نوری و عدم ریاست عبدالله نوری پس از قدرت‌گرفتن اصلاح‌طلبان در مجلس. در مراحل بسیار جزئی‌تر این دخالت در نصب استانداران استانهای حسّاس مانند سیستان و بلوچستان هم به چشم می‌خورد. هنوز از خطّ قرمز دوم نگذشته‌ایم که پای خطوط متداخل دیگری به میان کشیده شده است.


سه. برنامه‌ی اتمی ایران برنامه‌ای بسیار گران و هزینه‌بر برای کشور بوده است که در قبال نفعی محدود، تحریم‌ها و ضررهای هنگفت سیاسی را بر ایران تحمیل کرده است. در حالی که کشورهای پیشرفته‌ی جهان مانند آلمان در پی تعطیل‌کردن نیروگاههای اتمی خودند، ‌ایران همچنان بر طبل داشتن این نیروگاه و چرخه‌ی سوخت اتمی می‌کوبد. بدیهی است که من اینجا تمایل آشکار نظام به داشتن سلاح اتمی که در گذشته کاملاً مستند بوده و در حال حاضر هم با درصد غنی‌سازی غیرمعمول برای مصارف غیرنظامی کاملاً مشکوک است، در پرانتز قرار داده‌ام. خامنه‌ای با منتقدان این برنامه‌ی خسارت‌بار برخورد کرده و اجازه‌ی چون‌وچرا به آنان نداده است.

   

چهار. حضور منطقه‌ای ایران و به ویژه دخالت در سوریه خطّ قرمز دیگری بوده که کسی جرأت زیر سؤال بردن آن را تا کنون نداشته و اگر هم کسی چنین کرده بلافاصله با واکنش نهادهای امنیّتی روبه‌رو شده است. نیم‌‌میلیون کشته و هفت‌میلیون بی‌خانمان هزینه‌ی در قدرت نگه داشتن اسد شد تا بهار عربی در سوریه شکست بخورد و زمینه‌ی افراطی‌گری در آنجا فراهم شود و باقی داستان را هم که می‌دانید. 


پنج. جمهوری اسلامی از ابتدا خود را مخالف اسرائیل و مدافع فلسطینیان اعلام کرد ولی جدای از این سیاست کلّی، نوع تعامل با این معضل امکان بررسی و نقد در ایران نداشته است. اکثریّت خود فلسطینیان چه در کرانه باختری و چه در نوار غزّه به صراحت یا در پرده راه‌حل دو کشوری بر اساس مرزهای ۱۹۶۷ را پذیرفته‌اند و به جز چند گروه کوچک کسی از راهبرد نابودی اسرائیل حمایت نمی‌کند ولی رهبر خودخوانده‌ی مسلمین، خود فلسطینیان را هم برای تعیین سرنوشت خویش محق نمی‌داند و راه‌حل دوکشوری در ایران امکان طرح ندارد. جدای از اینها بسیاری کشورها با اسرائیل رابطه نداشتند ولی در عرصه‌ی ورزش با آنان روبه‌رو می‌شدند ولی خطّ قرمز اجباری پنجم همه‌ی ورزشکاران ایران را در بر گرفته است. اخیراً شخصی برای مصاحبه با یک رسانه‌ی اسرائیلی در ایران دستگیر شد که نشان می‌دهد خطّ قرمز پنجم مانند اکثر خطوط پیشین عرصه‌های دیگری را نیز اشغال می‌کند.

 

شش. رفراندم اصلی از اصول قانون اساسی است؛ ممکن است شخصی درون ساختار نظام ایران با همه‌پرسی در مورد یک مسأله موافق نباشد ولی نمی‌تواند اصلی از اصول قانون اساسی را زیر سؤال ببرد. اینکه خامنه‌ای عملاً با فاقد تحلیل خواندن مردم اصل رفراندم را منکر شود امری است که اصل نظام را که منتخب همین مردم فاقد تحلیل است زیر سؤال خواهد برد. بدیهی است که با نپذیرفتن خود رفراندم نیازی به بحث درباره‌ی تغییر قانون اساسی یا دیگر موارد نیست.

 

به خطوط قرمز پرشمار فوق می‌توان دخالتهای جزئی در امور کشور مانند مخالفت با سند ۲۰۳۰ را نیز افزود که جان‌نثاران رهبر به رغم هیاهوی ابتدایی نتوانستند هیچ نکته‌ی خلافی در آن بیابند. حمایتهای پشت‌پرده‌ی خامنه‌ای از احمدی‌نژاد مانع برخورد مجلس و حسابرسی از او شد. مخالفت با ورود واکسن از کشورهای غربی به تأخیر در واکسیناسیون و بالارفتن آمار تلفات کرونا انجامید و عدول رهبر از نظرش بسیار دیر اعلام شد و موارد بسیار دیگر هم هست که رسانه‌ای نشده است.

 

با نگاهی به فهرست فوق می‌بینید که تاروپود قالی نظام از خطوط قرمز بافته شده و در میان آن لکّه‌هایی کم‌پیدا از دیگر رنگها به چشم می‌خورد که در میان خطوط قرمز محاصره شده‌اند. این سرنوشت انقلابی است که با ادّعای جایگزینی جمهوریّت به جای پادشاهی در این سرزمین رخ داد و قدرت را تصاحب کرد.

ایماگویه‌های آینشتاین -۲

                                                                                                             جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲

      

اطّلاعات دانش نیست.

   

اگر برای حلّ یک مشکل یک ساعت وقت داشته باشم، ۵۵ دقیقه درباره‌ی خود مشکل فکر می‌کنم و ۵ دقیقه درباره‌ی راه‌حل آن.

 

اگر می‌خواهید فرزندانتان باهوش شوند برایشان قصّه‌ و افسانه بخوانید و اگر می‌خواهید باهوش‌تر شوند برایشان افسانه‌های بیشتری بخوانید.

  

میزان خرد بسته به مقدار توانایی برای تغییر است.

 

صلح با زور به دست نمی‌آید؛ با درک متقابل به دست می‌‌آید.

    

اگر می‌خواهی زندگی شادی داشته باشی آن را به یک هدف گره بزن نه به افراد یا اشیاء.

 

سالمندان جنگ را آغاز می‌کنند ولی جوانان در جبهه می‌جنگند.

  

دو شیوه برای نگاه به جهان وجود دارد: اوّل اینکه معجزه‌ای وجود ندارد،‌ دوم اینکه هر چیز یک معجزه است.

 

اگر نمی‌توانی چیزی را برای یک کودک شش‌ساله توضیح دهی، ‌آن را خودت هم نفهمیده‌ای.

  

جهان جای خطرناکی است،‌ نه به‌خاطر افراد شرور بلکه به‌خاطر کسانی که بی‌تفاوتند.

 

کسی که در جزئیّات به حقیقت اهمیّت ندهد، درباره‌ی امور بزرگتر  شایسته‌ی اعتماد نیست.

 

اعتقاد به مراجع فکری بزرگترین دشمن حقیقت است.

 

مهم نیست چقدر عمر کنی ولی پیر نشو. هیچگاه دست از آن کودکانگی برندار که با حیرت و کنجکاوی مادرزاد به جهانی شگفت‌انگیز نگاه کنی.

 

پیشین: ایماگویه‌های آینشتاین

بی‌باکی مقدّمه‌ی «نجات ایران»

حاشیه بر اخبار -۸۹                                                                                     شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۲

عاقبت شاهزاده شاه شود؟

  

حتّی کاخ سفید به مناسبت رمضان و فطر پیام می‌دهد ولی فرزند شاه سابق ایران که وانمود می‌کرد مذهبی است و به زیارت امام رضا می‌رفت، به جایش پای دیوار ندبه نیایش می‌کند. اسرائیلی که بخشهایی از خاک همسایگان خود به اضافه‌ی فلسطین را اشغال کرده و در داخل کشور آپارتایدی تمام‌عیار برقرار کرده را نمی‌توان با وعده‌ی تبدیل کویر به آبادی تطهیر کرد. رضا پهلوی ابتدا گفت که مدافع تمام اعمال اسلاف خود نیست یعنی شتر ندیدی ندیدی امّا به مناسبت کشف حجاب اجباری رضاشاهی پیام داد تا معلوم شود که تفاوت آزادی حجاب آتاتورک و اجبار شاهنشاهی را نمی‌داند.  قتل عام بد است اگر جمهوری اسلامی انجام دهد ولی قتل عام در صحن گوهرشاد به مناسبت اجبار پوشیدن کلاه شاپو و در واقع به عنوان مقدّمه‌ی اعلام کشف حجاب مشکل چندانی ندارد. یا شاهزاده مشاوران خوبی ندارد یا طبق ضرب‌المثل قدیمی عاقبت شاهزاده شاه شود.

  

بروز اختلاف در شورای همبستگی


این سناریو تکراری است که تشکیل جمع‌های اینچنینی، حضور در رسانه‌ها و دیدار با سیاستمداران غربی همه حاصل انرژی آزادشده در کف خیابانهای ایران باشد؛ به محض فروکش کردن ظاهری اعتراضات سهم‌خواهی‌ها و اختلاف‌نظرها شروع می‌شود. تا زمانی که بی‌باکی جوانان چشم‌ها را خیره می‌کند، همه لااقل برای مدّت کوتاهی «من» خودشان را در تعلیق نگه می‌دارند و با کمی فترت باز در بر همان پاشنه می‌چرخد. کسانی که نشان دهند جنبه و توان فداکردن پیشینه‌ی خود را برای آینده‌ی کشور ندارند، همان افرادی‌اند که پس از یک تغییر اساسی (تو بخوان انقلاب) به سادگی می‌توانند آن را به انحراف ببرند. ظاهراً باید واقع‌بینی بسیار بیش از خوش‌بینی قطب‌نمای حرکت ما باشد.

  

برخورد با سخنرانان همایش «نجات ایران»

 

اینجاست که کار سیاسی معنا پیدا می‌کند؛‌ جایی که به تعبیر اسماعیلیون پای فعّالان اجتماعی روی زمین واقعیّت است. جایی که پرداخت هزینه‌ی فاشگویی حقیقت با کنار گودنشینان مقایسه می‌شود؛ جایی که مرز بین اصلاح‌طلبی تاریخ‌گذشته و کسانی که شجاعت اصلاح خود و گذشته‌شان را دارند آشکار می‌شود. کسی که مدّعی اصلاح است ابتدا باید خود را ویرایش و اصلاح کند، سپس در پی اصلاح جامعه باشد. آنچه بین اعتراضات سیاسی سال گذشته، اعتراض‌های مدنی سال نو و کارهایی از جنس این همایش مشترک به نظر می‌‌رسد،‌ ریختن ترس از نظام و آمادگی برای تحمّل عواقب رویارویی با آن است. دشمن اصلی ترسی درونی است که ساختار سیاسی خارج را مصون و ایمن نگه می‌دارد؛ با از بین رفتن این، آن هم رفتنی خواهد بود.


چند نمونه حمله به طلّاب و روحانیان

 

درباره‌ی انگیزه‌ی شخصی این افراد هرچه گفته شود یک لایه‌ی پنهان یا انگیزه‌ی جمعی زیر این اعمال است. قشری از مردم با تعمیمی نابجا ملبّسان به این لباس را مسئول وضع جاری کشور می‌دانند که به رغم آگاهی از پیامد چنین کارهایی به آن دست می‌زنند. این دیگر عمّامه‌پرانی نیست. گرچه همان وقت هم باید به عواقب این خشم که خود را بدینگونه نشان می‌دهد حساسیّت بیشتری نشان داده می‌شد. در انتهای حکومت پیش هم مدل دیگری از لباس مثلاً کراوات نشانه‌ی طاغوتی‌بودن و اشرافی‌گری تلقّی می‌شد. اینکه هر چند دهه یکبار سطحی‌بینی‌هایی از این دست رایج شود نشانگر آن است که بسیاری از دگرگونی‌ها فقط در سطح است و ژرفای فرهنگ عامّه به این سادگی تن به تغییر نمی‌دهد.

 

خود عمّامه‌پرانی هم گسترشی بسیار بیش از فیلمهای نشرشده دارد. چندی پیش یکی از آشنایان روحانی را با عصا دیدم. میانسال است و هنوز مانده تا عصا به دست بگیرد. در جواب کنجکاوی من گفت که بیشتر به‌خاطر عمّامه‌پرانی و مزاحمتهای دیگر به دست گرفته‌ام تا در صورت لزوم از خودم دفاع کنم!

 

پیشین: ورشکستگی دیپلماسی نظام

گهی پشتِ زین و گهی زین به پشت

جمله‌های سینمایی -۶۶                                                                            پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۲

        

 

فیلومینا

فیلومینا: موقع پیشرفت باید با آدما خوب رفتار کنی چون موقع پسرفت ممکنه گذرت بهشون بیفته.

   

در جبهه‌ی غرب خبری نیست

افسر به سرباز: چرا جونت رو به خاطر این به خطر انداختی؟

سرباز: این بین‌ه... دوستمه.

افسر: این فقط یه جسده،‌ مهم نیست قبلش کی بوده.


ونزدی

معلّم از ونزدی می‌پرسد: تو و مادرت به هم نزدیکید؟

ونزدی: مثل دو تا محکوم به حبس ابد که تو یه بخش زندانی‌ان.

  

جون و هنری

هنری میلر:‌ مردم به ادبیات و چیزای جدّی توجّه نمی‌کنن؛ ‌فقط براشون پول مهم. چرا واقعاً؟

آناییس نین: یه ضرب‌المثل قدیمی پرتغالی میگه:

اگه گه قیمت داشت، فقرا ماتحت نداشتن.

 

زندگی زیباست 

پدر به پسر: همیشه این رو یادت باشه: خدا به آدما کمک می‌کنه ولی خدمتکار اونا نیست.

   

پیشین: شیب جهنّم

ایران و عربستان نوین

                                                                                                              شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۲


چند نکته درباره‌ی تجدید روابط ایران و عربستان:


یک. عربستان پس از به قدرت رسیدن ملک سلمان و پسرش دستخوش تحوّل‌های مثبت و منفی زیادی شد که ناشی از بیماری و بی‌تأثیری محض سلمان و قدرت‌یافتن بن‌سلمان بود. بی‌تجربگی و جاه‌طلبی بن‌سلمان به اضافه‌ی ترس او از رقبای درون خانواده‌ی سلطنتی به جنایاتی مانند قتل شیخ نمر و خاشقجی انجامید. پس از سلّاخی خاشقجی که اعتراض بین‌المللی را در پی داشت و گذشت زمان و دیدن پیامدهای تصمیم‌های احمقانه‌ی خود با تغییر مشاوران داخلی و خارجی رویکردها نیز عوض شد. مهمترین این رویکردها تغییر مناسبات با اسرائیل بود که -همانطور که پیشتر هم گفتم- نه ناشی از وادادگی شیخ‌های حاشیه‌ی خلیج فارس بلکه عملی ایجابی برای استفاده از مزایای داشتن روابط با یک کشور، سرمایه‌گذاری در آن کشور و در نتیجه تأثیرگذاری بر سیاستهای آن کشور است.

 

دو. ایران عوض نشده است پس چه چیز باعث شده که عربستانی که دیگران را به کاهش و قطع روابط با ایران تشویق می‌کرد و برجام را هم با شک و تردید پذیرفت حالا نه تنها در پی تجدید روابط با ایران باشد بلکه حتّی مثلاً مصر را هم به داشتن رابطه با ایران تشویق کند؟ جواب در انتهای بند بالاست. ایرانی که دارای رابطه‌ی سیاسی و دادوستد اقتصادی با عربهاست بهتر قابل مهار است تا ایران منزوی. پس عجیب نیست که به فاصله‌ی کمی پس از انتشار اخبار تجدید رابطه، وزیر عربستانی گفت که احتمال سرمایه‌گذاری عربستان در ایران نیز وجود دارد. تجدید رابطه با سوریه هم در همین راستاست. تجربه نشان داد که انزوای سوریه باعث شد تمام و کمال به آغوش ایران بیفتد و بازگشت سوریه به اتّحادیه عرب تا حدودی موازنه‌ی روابط حکومت اسد با جهان خارج را تعدیل خواهد کرد. 

   

سه. دور جدید روابط ایران با کشورهای منطقه چقدر بر اعتراضات داخلی اثر می‌گذارد؟ خیلی کم. گسترش روابط ایران و اسرائیل با کشورهای منطقه به ضرر نیروهای تندرو در تمام کشورهاست، از خود اسرائیل گرفته تا ایران. چشم‌انداز صلح و راه‌حل دو کشوری برای معضل پیچیده‌ی فلسطین و اسرائیل امروز دوباره جان گرفته است و جوّ فعلی معامله‌ی برد-برد برای تمام کشورهاست. بدیهی است که ایران با رابطه‌ی گسترده‌تر با کشورهای منطقه دارای حکومتی پایدارتر خواهد بود امّا مشکل نظام ایران با مردم به جای خود باقی است. نبود مردمسالاری، برخورد فاجعه‌بار با مخالفان و فقدان آزادی‌های اجتماعی و فرهنگی اموری نیستند که با احیای رابطه با جهان یا حتّی بهبود شرایط اقتصادی به حاشیه بروند. 

 

چهار. نکته‌ی مهم در تجدید روابط ایران و عربستان (یا در آینده فلسطین و اسرائیل) نقش چین در این میان است. تفاوت چین با امریکا در بازی قدرت در خاورمیانه این است که چین نه تنها کاری با حقوق بشر ندارد بلکه خود بهترین الگو از حکومتی است که در داخل جوّی خفقان‌بار را بر مخالفان تحمیل می‌کند ولی با اقتصادی دستوری و نظامی‌گری در حال قدرت‌گیری روزافزون در جهان است. خود عربستان تا حدودی همینطور است و این بهترین مشوّق برای ایران است که سرکوبگری داخلی را ادامه دهد یا حتّی تشدید کند و در ضمن در پی استحکام پایه‌های حکومت خود باشد. پیاده‌کردن مدل چینی در ایران حتماً برای معترضان ایرانی خبر خوبی نخواهد بود ولی جامعه‌ی ایران نیز با چین تفاوت دارد. چالش هرروزه‌ی توده‌ی مردم با حکومت،‌ تغییر مرکز ثقل اعتراض که پس از انتقال موقّت به خارج مجدّداً به داخل برگشته و طیف وسیع شرکت‌کنندگان در همایش مجازی «نجات ایران» به همه یادآوری می‌کند که خودکامگی و تک‌محوری چه در نظام حاکم و چه در برخی طیفهای مخالف بخت چندانی در ایران آینده نخواهند داشت.

خامنه‌ای،‌ رفراندُم و قانون اساسی

                                                                                                     چهارشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۲

 

پیش از سخنان رهبرنظام هم مدّتها بود که باب هرگونه اصلاح‌ مسالمت‌آمیز درون‌ساختاری بسته به نظر می‌رسید ولی سخنان او درباره‌ی رفراندُم مُهر خاتمتی بر هرگونه امید بیهوده بود. اگر درباره‌ی این مسأله سکوت می‌کرد -لااقل برای خودش- بهتر بود ولی خوشبختانه بار دیگر نشان داد درون نظامی که صفت جمهوری دارد جز خودکامگی چیزی نهفته نیست.

 

مخالفت با نصّ قانون اساسی


مخالفت خامنه‌ای با رفراندم مصداقی و پیرامون این مسأله یا آن مسأله نبود، ‌مخالفت با اصل رفراندُم بود که مخالفت با صریح قانون اساسی است. اگر مسائل و مشکلات کشور قابل رفراندم نیست چرا از ابتدا در قانون برای آن راهکار پیش‌بینی شد و در معرض آرای همین مردم قرار داده شد؟ کسانی در چند روز، ‌هفته و ماه گذشته از قانونی‌بودن حجاب گفتند؛ یک قانون عادی تحت تأثیر دستور رهبر وقت مهمتر است یا اصلی از اصول قانون اساسی؟ چرا امروز کسی از دلباختگان رهبرنظام گریبان چاک نمی‌کند و واقانونا نمی‌گوید؟ 

 

اگر مجلس خبرگان به جای خدمت به رهبر بر او نظارت داشتند، همین اظهارنظر متبخترانه می‌توانست مخالفت عملی با قانون اساسی تلّقی شود -که اگر خامنه‌ای رهبر شده به مدد همین قانون اساسی شده- و زمینه‌ی استیضاح و حتّی عزل او فراهم می‌شد.

 

کجای دنیا؟

 

این هم یکی از ترجیع‌های تکراری سخنان توخالی او درباره‌ی مسائل داخلی و خارجی است. لابد می‌دانید که همه جای دنیا چنین می‌کنند. منظور از همه‌جا هم کشورهایی که رهبر خودخوانده به آنها علاقه دارد مانند چین و روسیه نیست بلکه کشورهایی است که مردمسالاری در آنها برقرار است. قانون اساسی کشورهای گوناگونی بارها اصلاح شده است که گذشته از خود ایران،‌ ترکیه و بسیاری کشورهای دیگر را شامل می‌شود. همه‌پرسی عضویّت یا عدم عضویّت در اتحادیّه‌ی اروپا،‌ استقلال یا عدم استقلال کشورهایی مانند اسکاتلند،‌ حتّی امور مورد مناقشه‌ای مانند حقّ سقط جنین یا ازدواج هم‌جنس‌گرایان و مانند آن به همه‌پرسی گذاشته شده است. 

 

در بهترین حالت اینگونه اظهارنظرهای سخیف رهبر نشان از بی‌اطّلاعی او دارد و در بدترین حالت دروغگویی. درست مانند انکار صریح دادن پهپاد به  اوکراین آن هم در حالی که حتّی اجزای آن پهپادها کاملاً شناسایی شده و اینکه هر کدام از کدام کشور می‌آیند و تعداد آنها هم بسی بیش از آن مقداری است که ایران مدّعی است پیش از جنگ به روسیه داده است. در این گونه موارد واقعاً مرزی بین عدم صداقت و بلاهت باقی نمانده است.

 

مردم و و تحلیل مسأله

 

مگر همه‌ی مردم امکان تحلیل مسأله [و رأی دادن به نفع من] را دارند؟ معلوم است که نه! در شبه‌انتخاباتی که در ایران برگزار می‌شود، با قلع‌وقمع همه‌ی گزینه‌ها می‌توان ادّعای برگزاری انتخابات را داشت و مثلاً بین رئیسی و همّتی یکی را انتخاب کرد ولی در رفراندم چنین امکانی نیست و پاسخ‌ها بین بله و خیر است. این مردم دیگر همان مردمی نیستد که در راهپیمایی‌های حکومتی یا تشییع سلیمانی «مردم» نامیده می‌شوند؛‌ اینها همان مردم واقعی‌اند که رهبر جرأت ندارد خودش و انتخابهایش را در معرض گزینش آنان قرار دهد. با شنیدن یا خواندن این سخنان به آن «مردم»‌ گزینشی برنمی‌خورد؟ اینکه کسی آنان را فاقد تحلیل بخواند برایشان گران تمام نمی‌شود؟ برای انتخاب اصل نظام،‌ رئیس‌جمهور،‌ مجلس شورا، ‌مجلس خبرگان توان تحلیل داریم ولی مثلاً برای لغو نظارت استصوابی و برگزاری انتخابات آزاد بدون ردّصلاحیّت قدرت تحلیل نداریم!

 

خود رهبر با هزار زبان گفته و می‌گوید که تن به هیچ‌گونه اصلاحی نمی‌دهد؛ با چنین کس و نظامش واقعاً چکار باید کرد؟ آن قانون اساسی که مشتی مردم فاقد تحلیل آن را انتخاب کرده‌اند دیگر اعتباری ندارد و اگر داشت هم مخالفت خامنه‌ای با آن اعتبارش را زیر سؤال برده است. حالا دیگر پرسش درباره‌ی بله و خیر گفتن به این قانون اساسی نیست چون دیگر اعتباری برایش نمانده، بلکه پرسش از چگونگی و کم و کیف قانون اساسی آینده در میان است.

اسلام سنّتی و اسلام سیاسی

                                                                                                               شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۲

  


رهبرنظام با به‌کاربردن واژه‌ی بی‌معنای «حرام سیاسی» بار دیگر درآمیختگی ناسالم سیاست و مذهب را به رخ همه کشید؛ مایه‌گذاشتن از دین برای توجیه اغراض سیاسی. اگر قرار باشد کسانی به این اختلاط سقیم اعتراض کنند، ‌در درجه‌ی اوّل و پیش از سیاسیّون عرفی، متوّلیان اسلام سنّتی اند. در این چند روزه دو اظهار نظر در همین راستا درخور توجّه‌اند.

   

اوّلین آنها بیانیّه‌ی آیت‌الله ناظم‌زاده درباره‌ی مسئله‌ی حجاب است که روش حکومت را در این بار به چالش می‌کشد. بحث درباره‌ی برداشت ایشان از آیه و روایات به کنار، ایشان آیه و روایات در بحث حجاب را مانند دیگر تکالیف مختص زنان مؤمن می‌داند و کسانی را که به هر دلیل اعتقادی به انجام تکالیف ندارند جزو آنها نمی‌داند و لاجرم نمی‌توان بر چنین افرادی رعایت آن را اجبار کرد. ایشان در ادامه بین حجاب و عفاف فرق می‌گذارد و بی‌عفّت خواندن زنان بی‌حجاب را نادرست می‌داند. از دید ایشان از آنجا که ردّ امانت حتّی به کافر نیز واجب است هیچ بانکی نمی‌تواند از ارائه‌ی خدمات به زنان بی‌حجاب خودداری کند. در پایان نیز علاوه بر طرح مسائل دیگر به نمایش زنان بی‌حجاب در راهپیمایی‌های حکومتی کنایه‌ای هم می‌زند.


دوّمین مورد شیخ حسین انصاریان خطیب معروف است که روش‌های قوّه‌ی قضا در برخورد با متّهمان را هدف انتقاد قرار می‌دهد؛ از توهین و ارعاب تا اعدام‌های صوری. او بستن اماکن تجاری کسانی را که از دید حکومت مرتکب خلافی در حدّ ارائه‌ی خدمات به زنان بی‌حجاب شده‌اند نیز تقبیح می‌کند. این سخنان در شبهای قدر بیان شده و نشان می‌دهد که پس‌لرزه‌های اتّفاقات نیمه‌ی دوّم پارسال گرچه خیلی دیر ولی به روحانیّت سنّتی هم رسیده است. گویی بالاخره فهمیده‌اند که نباید سرنوشت خود را به این حکومت گره بزنند. وقتی انصاریان می‌گوید: «آنها که صندلی دارند اگر غیر این عمل کنند، ضدّ قرآن هستند»، نیازی نیست بگوییم که مخاطب این جملات در درجه‌ی اوّل چه کسی می‌تواند باشد.

  

برعکس اعتراضات گذشته که با فروکش کردن وجه خیابانی آنها، آتش اعتراضات تا حدودی رو به خاموشی می‌رفت،‌ حالا و با سرپیچی مدنی زنان خیزش سیاسی به اعتراض اجتماعی تبدیل شده است. چیزی در ادامه‌ی راهپیمایی سکوت جنبش سبز و مشابه کاغذهای سفید معترضان چینی. مقابله با وجه خیابانی اعتراضات روش و دستورالعمل مشخّصی داشت ولی این سرپیچی خودانگیخته حتماً مشکلات زیادی را برای نظام به همراه خواهد داشت. مولوی عبدالحمید چه خوب گفته که چطور می‌توان از دوربین‌های شهری برای رصد تک‌تک زنان استفاده کرد ولی نمی‌توان از آن برای شناسایی حمله‌کنندگان به مدارس بهره برد؟ نمایش مهوّع حمله به مدارس هم در حد به حاشیه بردن خبر ائتلاف مخالفان در خارج کاربرد داشت و با چالش روزمرّه‌ی زنان نمی‌تواند کاری کند. داستان تازه شروع شده است.

تحذیر علوی

                                                                                                             چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۲

                  

احْذَروا على دِينِكُمْ ثَلاثةً: ··· و رَجُلاً آتاهُ اللّه ُ عزّوجلّ سُلطانا فَزَعَمَ أنَّ طاعَتَهُ طاعةُ اللّه ِ و مَعْصيتَهُ مَعْصيةُ اللّه ِ و كَذَبَ  لِأَنـهُ لا طاعةَ لِمَخْلوقٍ في مَعْصيةِ الخالِقِ. إنّما الطّاعةُ للّه ِ و لِرَسولِهِ و لِوُلاةِ الأمْرِ و إنّما أَمَرَ اللّه ُ عزّوجلّ بطاعةِ الرَّسولِ لأنَّهُ مَعْصومٌ .

 

امام على عليه السلام: نسبت به دين خود از سه كس برحذر باشيد : ···و مردى كه خداوند عزّوجلّ به او قدرت (حكومت) داده است و او بگويد كه اطاعت از او اطاعت از خداست و نافرمانى از او نافرمانى از خداست. او دروغ مى‌گويد؛ زيرا از فرمان هيچ آفريده‌اى كه بر خلاف فرمان آفريدگار باشد نبايد اطاعت كرد· فقط بايد از خدا و پيامبرش و اولواالامر اطاعت كرد و خداوند عزّوجلّ به اطاعت از پيامبر فرمان داده چون او معصوم است.

   

بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۳۳۷

 

مرتبط: امیر در ادب پارسی

تورّم اجباری

                                                                                                              شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۲


نامگذاری‌ امسال رهبرنظام تا حدودی موجب شگفتی من شد. نامگذاری‌های قبل عناوینی کلّی بود که نتایج آن لااقل برای عامّه‌ی مردم قابل لمس نبود و در پایان سال هم با عباراتی مانند «خوب بود،‌ پیشرفتهایی حاصل شد ولی کافی نبود» قال قضیّه کنده می‌شد. امسال امّا تورّم لجام‌گسیخته‌ی ایران و مهار آن هدفگذاری شد که با توجّه به هوش و زیرکی خامنه‌ای در دم به تله ندادن کمی عجیب بود. تورّم ۵۰درصدی چیزی نیست که حتّی با آمار جعلی بتوان آن را لاپوشانی یا انکار کرد. نکته اینجاست که چه معجزه‌ای قرار است رخ بدهد تا تورّم مهار شود؟

 

سؤال بالا را جور دیگر هم می‌توان طرح کرد و آن هم اینکه تا چه حد نرخ تورّم -و در مقیاسی گسترده‌تر بهبود شاخص‌های اقتصادی- با اساس ایدئولوژیک نظام فعلی همبسته است و آیا این دو قابل تفکیک‌اند؟ چگونه وقتی تحریم‌های بانکی اجازه‌ی نقل و انتقال عادی پول را بین کشورها و ایران نمی‌دهد قرار است وضع اقتصاد عوض شود؟ چطور وقتی تحریمهای ریزودرشت نفتی و غیرنفتی باعث ناتوانی از صادرات عادی شده، نفت با تخفیف‌های حیرت‌آور به چین فروخته می‌شود و پول آن هم به سادگی امکان بازگشت ندارد، دست دولت در اصلاح ساختار اقتصادی باز می‌شود؟ هیچ‌یک از بخشهای صنعت ایران نمی‌تواند به سادگی با جهان دادوستد کند و به همین دلیل در خود ایران هم در صورت نبودن قوانین سخت‌گیرانه‌ی وارداتی قافیه را به اجناس خارجی می‌بازد. صنعت گردشگری می‌توانست باعث رونق اقتصادی ایران شود ولی اوضاع نابسامان اجتماعی و سیاسی و گروگانگیری هر از چند وقت یکبار مسافران خارجی سبب کساد مطلق این صنعت شده است. چطور با برقراری نظام فعلی با این قانون اساسی و این مجریان می‌توان اساساً به بهبود اقتصاد ایران امیدوار بود؟

   

خود خامنه‌ای و بسیاری از سردمداران حکومت دست‌کم در خفا می‌گویند که اعتراضات اخیر گرچه وجهه‌ی فرهنگی و سیاسی داشت امّا ریشه در اوضاع نابهنجار اقتصادی دارد و با بهبود اوضاع معیشت اعتراضات هم کمرنگ‌تر خواهد شد. فرض کنیم این حرف درست باشد ولی پوشش اجباری پرچم هویّت نظامی است که با اتم‌بازی و محور مقاومت‌بازی خود را در مهلکه‌ی تحریمهای ریزودرشت انداخته و بیشتر اقشار ملّت را زیر خط فقر برده است؛ پس همه‌ی مسائل فوق به هم ربط دارند.

 

ستاد امربه‌معروف گفته است که شش ماهه مسئله‌ی حجاب را کنترل خواهد کرد. احتمالاً منظور وضع مجازاتهایی است که مردم را بترساند. اوّلاً که برخورد زوری اسمش کنترل نیست؛ یک جور آتش‌بس موقّت است و اصل مسئله باقی خواهد ماند. ثانیاً آن ریشه‌های اقتصادی،‌ اجتماعی و فرهنگی را که باعث اعتراض به حجاب اجباری شد چه می‌کنید؟ جوانان فعلی و والدین آنها پرورده‌ی مدارس همین نظامند که چهار دهه از آن می‌گذرد،‌ چطور شش‌ماهه تغییری حاصل خواهد شد؟ نه تنها اقتصاد که فرهنگ،‌ محیط زیست و دیگر وجوه اجتماعی ایران گروگان تفکّری بسته است که حاضر به اصلاح خویش و به‌روزشدن نیست. بهشت اجباری نظام خود را به شکل یک بسته‌ی کامل عرضه کرده و اجازه‌ی دست‌چین کردن نمیدهد. طبیعی است که تعداد کالاهای نخواستنی این بسته‌ی اجباری وقتی به حدّی برسد که نداشتنش از داشتنش به‌صرفه‌تر باشد، اکثریّت جامعه قید همه‌ی آن را خواهند زد.

Real Time Web Analytics