پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
ایمان پرندهای است که سحرگاهان نور را حس میکند و میخواند در حالیکه آسمان هنوز تاریک است.
خرد کوچک مثل آب درون لیوان است: روشن، شفاف و خالص. خرد بزرگ مثل آب دریاست: تیره، رازآلود و نفوذناپذیر.
میهنپرستی آخرین پناهگاه روحی من نیست. آخرین پناه من انسانیّت است. من شیشه را به قیمت الماس نمیخرم و تا زمانی که زندهام نمیگذارم که میهنپرستی بر انسانیّت پیروز شود.
ستارهها ترسی ندارند که مثل کرم شبتاب به نظر بیایند.
دوستی واقعی مثل چراغ مهتابی است؛ وقتی همهجا تاریک باشد بهتر میدرخشد.
زیبایی همان واقعیّت است وقتی از دید عشق دیده شود.
وقتی به جهان آمدی گریستی و همه با شعف لبخند زدند؛ هنگام رفتن لبخند بزن تا همه برایت بگریند.
آنکه درختی میکارد که میداند هرگز در سایهاش نخواهد نشست، تا حدودی معنای زندگی را دریافته است.
در هر اثر هنری هنرمند بیشتر خودش را آشکار میکند تا موضوع اثر را.
نیروانا افروختن شمع نیست؛ خاموشکردن آن است وقتی صبح فرا میرسد.
پیشین: ایماگویههای نیچه
میهنپرستی (میهندوستی) چه منافاتی با انسانیت دارد؟
پاسخحذفمیهندوستی افراطی یعنی تأکید بیش از حد بر جزء (وطن) و غفلت از اینکه هر ملّت و کشوری جزئی از یک کل (جهان) اند. این دیدگاه به نوعی دیوارکشیدن بین خود و «دیگران» میانجامد به جای -اگر نه تقدم کل بر جزء، لااقل- هماهنگی بین منافع جزء و کل.
حذفمن خودم اوایل که این دیدگاه بسیاری از متفکران جهان دربارهی ناسیونالیسم را میدیدم متعجب بودم. همین الآن دیدگاه بسیاری از روشنفکران ایرانی -چه سیاسی و چه ژورنالیستی- متمایل به آن است تحت عنوان ایرانشهری و مانند آن.