۱. تقریباً یک ماه پیش دکتر رضا داوری مقالهای نوشت که خلاصهاش چنین چیزی میشود:« ISI سازمان خوبى است که در حدود پنجاه سال پیش تأسیس شده است. این سازمان مقالههایى را که در مجلههایى که خود به رسمیت شناخته و چاپ شده است، فهرست مىکند و وسیلهاى فراهم مى کند که طالبان، به مقالههاى مورد نظر خود به آسانى دست یابند و البته با رجوع به آن مى توان پیشرفت علم در جهان و در کشورها را با تقریب اندازه گرفت. تا اینجا نه فقط هیچ اشکالى بر ISI وارد نیست بلکه اقبال به آن شایسته و لازم به نظر مىرسد. قضیه وقتى دشوار مى شود که ISI نه فقط ملاک مطلق در رتبهبندى علمى کشورها و تعیین مقام و مرتبه دانشمندان مى شود بلکه مقام بلندى پیدا مى کند و به صورت هیکل مقدسى درمى آید که چون و چرا در مطلق بودن آن جهل و کفر به شمار مىرود. در این صورت چه بسا که ISI به کلى بى فایده و حتى مضر شود وقتى نوشتن مقاله در ISI شرط لازم باشد و کسى که صد مقاله محققانه دارد اگر در فهرست ISI چیزى نداشته باشد، دانشمند شناخته نمىشود و ارتقا به درجات دانشیارى و استادى بر او حرام است، ISI دیگر در ردیف ملاکهاى دیگر نیست بلکه ملاک قطعى و تعیینکننده و مطلق است.»
۲. دانشگاه تهران جوابیهای بر این مقاله نوشته که خیلی بانمک است. مقالهی داوری ادعانامه نبود که جوابیه بطلبد؛ تحلیل یک اهل فلسفه بر جایگاه علم و عالم در کشور و اینکه نباید ذیل فلان سازمان قرار بگیرد بود و جواب به آن، نقد آن است نه ردیف کردن آمار و ارقام و لزوم پایبندی به سند چشمانداز بیست ساله. بدتر اینکه حضرات مساله را شخصی هم کردهاند و اضافه کردهاند: « تمامى امتیازات کتابها و مقالات ایشان (کلى گویىهاى ارزیابى و داورى نشده بدون ذکر منابع و مأخذ معتبر در نشریه سازمانى که خود سردبیر آن بودهاند) جمعاً برابر ۳ امتیاز و اعتبار معادل مبلغ ۶۰ میلیون ریال طبق ضوابط محاسبه و به ایشان تعلق گرفته است و انتظار مى رود که ایشان در تألیف و ترجمه کتب و در نگارش مقالات علمى معتبر به گونهاى عمل نمایند که از امتیازات بیشترى برخوردار شوند» انگار داوری برای گدایی امتیاز و ریال این مطالب را نوشته است؛ واقعاً شرمآور است.
۳. شایعهی جالبی در دانشگاه شریف دهان به دهان میچرخد که با موارد فوق مناسبت دارد وآن هم این است که شمارى از دانشجویان دکتراى شریف مقالهاى را که به وسیله یک نرم افزار شناختهشده به صورت خودکار تولید شده است براى یک مجله آى اس آى (Applied Mathematics & Computation) که به وسیله ناشر معروف Elsevier چاپ مىشود ارسال کردند. این مقاله که به وضوح بىمعنا و مسخره است (و این با خواندن فقط چکیده کاملاً روشن است) پس از دو سه هفته بدون هیچ ایرادى پذیرفته شد و هم اکنون به صورت online قابل دسترسى است. جالب است نه؟ به نظرم نیاز به توضیح ندارد. برای تکمیل بیشتر، نوشتهی آقای محمد قدسی و مقالهی پایینتر توصیه میشود .
۴. به عنوان یکی از ناراضیان نظام دانشگاهی با خواندن این مقاله چاق شدم حسابی ولی جناب داوری یک قسمت از واقعیت را بازگو کردهاند. کل نظام دانشگاهی ما بر اساس تحکم است. بر اساس ترجیح رتبه بر توانایی و مدرک بر علم؛ از تک تک امتحانات آن تا اوضاع وخیم پایاننامه نویسی. هرچه رامتر و چاپلوستر و کلیشهایتر، مقربتر و پیشروندهتر و هرچه جسورتر و نقادتر و نوگراتر، منزویتر و ناکامتر . عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی.
۵. آقای داوری در انتهای مقاله مینویسد:« در حدود ۱۰ سال پیش یک روز یکى از دانشمندان صدیق کشور که قدرش چنانکه باید شناخته نشده است، به من گفت وصیتنامه مى نویسى؟ پرسیدم کدام وصیتنامه؟ گفت مقالهات را خواندم. بوى وصیتنامه مى داد. شاید آن بزرگوار درست حس کرده بود. اکنون که ۱۰ سال پیرتر شدهام و باید براى شنیدن بانگ رحیل مهیاتر باشم (و البته نیستم) به صراحت عرض مىکنم که این نوشته جزئى از وصیت یک دانشگاهى پیر به همکاران خویش است. وصیتى که در آن دعوت به اندیشیدن و همسخنى غالب است. همه اهل نظر و دانشمندان و دانشگاهیان و ارباب مدیریت و سیاست و علم کشور را به خواندن این نوشته دعوت مىکنم.»
۲. دانشگاه تهران جوابیهای بر این مقاله نوشته که خیلی بانمک است. مقالهی داوری ادعانامه نبود که جوابیه بطلبد؛ تحلیل یک اهل فلسفه بر جایگاه علم و عالم در کشور و اینکه نباید ذیل فلان سازمان قرار بگیرد بود و جواب به آن، نقد آن است نه ردیف کردن آمار و ارقام و لزوم پایبندی به سند چشمانداز بیست ساله. بدتر اینکه حضرات مساله را شخصی هم کردهاند و اضافه کردهاند: « تمامى امتیازات کتابها و مقالات ایشان (کلى گویىهاى ارزیابى و داورى نشده بدون ذکر منابع و مأخذ معتبر در نشریه سازمانى که خود سردبیر آن بودهاند) جمعاً برابر ۳ امتیاز و اعتبار معادل مبلغ ۶۰ میلیون ریال طبق ضوابط محاسبه و به ایشان تعلق گرفته است و انتظار مى رود که ایشان در تألیف و ترجمه کتب و در نگارش مقالات علمى معتبر به گونهاى عمل نمایند که از امتیازات بیشترى برخوردار شوند» انگار داوری برای گدایی امتیاز و ریال این مطالب را نوشته است؛ واقعاً شرمآور است.
۳. شایعهی جالبی در دانشگاه شریف دهان به دهان میچرخد که با موارد فوق مناسبت دارد وآن هم این است که شمارى از دانشجویان دکتراى شریف مقالهاى را که به وسیله یک نرم افزار شناختهشده به صورت خودکار تولید شده است براى یک مجله آى اس آى (Applied Mathematics & Computation) که به وسیله ناشر معروف Elsevier چاپ مىشود ارسال کردند. این مقاله که به وضوح بىمعنا و مسخره است (و این با خواندن فقط چکیده کاملاً روشن است) پس از دو سه هفته بدون هیچ ایرادى پذیرفته شد و هم اکنون به صورت online قابل دسترسى است. جالب است نه؟ به نظرم نیاز به توضیح ندارد. برای تکمیل بیشتر، نوشتهی آقای محمد قدسی و مقالهی پایینتر توصیه میشود .
۴. به عنوان یکی از ناراضیان نظام دانشگاهی با خواندن این مقاله چاق شدم حسابی ولی جناب داوری یک قسمت از واقعیت را بازگو کردهاند. کل نظام دانشگاهی ما بر اساس تحکم است. بر اساس ترجیح رتبه بر توانایی و مدرک بر علم؛ از تک تک امتحانات آن تا اوضاع وخیم پایاننامه نویسی. هرچه رامتر و چاپلوستر و کلیشهایتر، مقربتر و پیشروندهتر و هرچه جسورتر و نقادتر و نوگراتر، منزویتر و ناکامتر . عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی.
۵. آقای داوری در انتهای مقاله مینویسد:« در حدود ۱۰ سال پیش یک روز یکى از دانشمندان صدیق کشور که قدرش چنانکه باید شناخته نشده است، به من گفت وصیتنامه مى نویسى؟ پرسیدم کدام وصیتنامه؟ گفت مقالهات را خواندم. بوى وصیتنامه مى داد. شاید آن بزرگوار درست حس کرده بود. اکنون که ۱۰ سال پیرتر شدهام و باید براى شنیدن بانگ رحیل مهیاتر باشم (و البته نیستم) به صراحت عرض مىکنم که این نوشته جزئى از وصیت یک دانشگاهى پیر به همکاران خویش است. وصیتى که در آن دعوت به اندیشیدن و همسخنى غالب است. همه اهل نظر و دانشمندان و دانشگاهیان و ارباب مدیریت و سیاست و علم کشور را به خواندن این نوشته دعوت مىکنم.»
پ. ن: برای آگاهی بیشتر از صحت و سقم شایعه مقالهی دانشجویانی که ادعای انجام این کار را دارند بخوانید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.