دکتر گفته بود باید از خوردن چربی بپرهیزی و گرنه باید رگهای قلبت را لایروبی کنیم و من هم خوردن کره را به کلّی کنارگذاشتم. مدّتی بعد باز پیش همان دکتر رفتم. جواب آزمایشم را دید و گفت که باز که کره خوردهای مگر نگفتم نخور؟ هرچه من قسم خوردم که کره نخوردهام او میگفت خوردهای خودت خبر نداری! من گفتم: آقای دکتر از لبنیجات من فقط یک لیوان شیر صبحها میخورم که خودتان گفتید ایرادی ندارد. دکتر پرسید خانهتان کجاست؟ من گفتم: کرج، امّا محلّ کارم تهران است. دکتر کمی فکر کرد و گفت برای فرار از عزرائیل یا باید خانهات را بیاوری تهران یا محل کارت را ببری کرج. من پرسیدم چه ربطی به سلامتی من دارد؟ گفت: اتوبان تهران کرج پر از چاله چوله است. بر اثر بالا و پایین پریدن در ماشین، شیری که خوردهای در معدهات تبدیل به کره میشود که گفتم برای سلامتیت ضرر دارد.
حرف اضافه، عمران صلاحی- کارنامه 27
با کمی دخل و تصرّف
پ. ن. عمران نتوانست هیچکدام از آن دو کار را بکند و عاقبت...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.