اقتدار فرهنگی- میزبانی




1. میزبانی به تنهایی اقتدار است و ما این را از کودکی و مناسبات خانوادگی درمی‌یابیم. میزبان بودن باعث می‌شد حتّی کودک بودن ما که نقطه‌ی ضعفی در برابر بزرگسالان و سن و سال آنان بود کمتر به چشم بیاید. در بحث یا اختلاف نظری درون خانوادگی احتمال تحمیل نظر از جانب دیگری در فضای خانه بسیار کمتر از بیرون آن بود. این تفاوت حتّی در جاهایی که واقعاً مالک آن نیستی مانند اتاقهای خوابگاه دانشجویی هم به چشم می‌خورد. صرف نظر از محیط خانواده که ما همیشه به نوعی میزبان دیگران بودیم، به دلیل نزدیکی خانه به دانشگاه، میزبان بودن دوستان- ساکن یا شهرستانی- که از خانه‌ی ما به عنوان پاتوق یا منزلگاه بین راه هم گاهی استفاده می‌کردند باعث می‌شد که نقش این عامل را به طور واضحی حس کنم و از آن در راه انداختن موج اعتراض و احیاناً به تعطیلی کشاندن کلاس استادان استفاده‌ی بهینه نمایم!


2. محسن رفیق دوست- آن زمان که هنوز رئیس بنیاد قدرتمند مستضعفان بود- در گفت‌وگویی با پیام امروز گفت که پیشنهاد کرده به آقای خامنه‌ای که یکی از بزرگترین دانشگاههای جهان را در ایران تأسیس کند. گفته بود که با آوردن بهترین امکانات و مجرّب‌ترین استادان دانشگاهی می سازد که قابل رقابت با کمبریج و آکسفورد و دیگر دانشگاههای معتبر دنیا باشد. این اقدام توسّط دانشگاههای دولتی ایران قابل تحقّق نیست و تنها از مؤسّسه‌ای غیر دولتی – والبتّه وابسته به رهبری و بهره‌مند از مزایای آن- قابل تصّور بود. آقای خامنه‌ای در جواب می گوید که وظایف و کارهای شما این نیست و او را از این امر منصرف می‌کند.


3. ایران را کشور سمینارها و همایشها نامیده‌اند. کسانی که این نام را بر ایران گذاشته‌اند گویا از دیگر کشورها اطّلاعی ندارند و ایران در این زمینه بسیار از دیگران عقبتر است، گرچه تلاش کرده و می‌کند که انواع میزبانی را تجربه کند امّا این امر به دلایل زیادی محدودیّتهای فراوانی داشته و دارد. برداشت نادرست دیگران از جوّ داخل ایران، پوشش بانوان، کمبود امکانات و مسائلی از این دست باعث شده که مثلاً میزبانی مسابقات ورزشی یا جشنواره‌های هنری با مشکل مواجه شود. در عین حال آنچه باعث می‌شود که جشنواره‌ی فیلم فجر بر جشنواره‌ی دوبی برتری داشته باشد، آنچه گفتم نیست بلکه قدرت ابداع و آفرینش هنرمندان ماست و این چیزی است که باعث می‌شود جشنواره‌ی دوبی صدسال دیگر هم به ما نرسد چون عربها- خوشبختانه یا متأسّفانه- متاعی هنری برای عرضه ندارند و آنچه در دوبی به چشم می‌خورد دلارهای نفتی است نه چیز دیگر.


4. میزبانی اقتدار است و ایران اگر می‌خواهد نقش مؤثّرتری در فرهنگ جهانی بیابد باید روی این عامل حساب ویژه‌ای باز کند. شاید به جز برخی عرصه‌های هنری و چهره‌هایی مانند کیارستمی کسانی نداشته باشیم که دیگران را به حضور در ایران تشویق کنند. وجه مذهبی ایران و حوزه‌های علمیّه برای کسانی که مشتاق چهره ی‌انقلابی- مذهبی ایران در سه دهه‌ی اخیر بوده‌اند از این جهت از دیگر عرصه‌ها موفّقتر بوده است به طوریکه الآن هزاران طلبه‌ی غیر ایرانی در قم و مشهد زندگی می‌کنند.


5. نمی‌دانم برنامه‌ی رفیق دوست تا چه حد قابل تحقّق بود یا هست امّا ما از امکاناتی که« زمان» در اختیارمان گذاشت نیز به موقع استفاده نکردیم. پیش از به حکومت رسیدن اسلامگرایان در ترکیه وقتی دانشجویان دختر ترک- و برخی کشورهای دیگر- با مشکل حجاب روبه رو شدند می‌توانستیم با پیشنهاد تحصیل در ایران به آنان از این موقعیّت استفاده‌ی مناسبی کنیم که زمان را از دست دادیم و پس از چند سال تازه این اواخر لایحه‌اش آماده شده بود. این گونه استفاده‌های دستوری گرچه خوب است امّا از آنجا که ساختاری نیست تأثیر عمیقی ندارد. خود دانشگاههای ایران باید به مرحله‌ای برسند که دیگران را به آموختن زبان فارسی و حضور در این کشور تشویق کنند. اگر مهاجران عراقی و افغانی را در نظر نگیریم- که تعدادشان بسیار زیاد است- از وجهه‌ی خاص ایران در جذب دانشجویان مسلمان لبنانی و سوری ودیگر کشورها نیز استفاده‌ی شایانی نشده است چه رسد مثلاً به کشورهای اروپایی یا آمریکای جنوبی. آنانکه از اینجا فارغ‌التحصیل شوند سفیران غیررسمی فرهنگ ما در کشور خود خواهند بود؛ تصویری ایده‌آل است ولی انسان با رؤیاهایش زنده است.


6. به موارد فوق تأثیر سوء زیستن طولانی مدّت دانشجویان ایرانی در خارج را بیفزایید. سیر آفاق و دیگر فرهنگها چیزی است و سکونت و رنگ گرفتن از دیگران چیز دیگر. می‌دانم که گفتن این موضوع برای برخی خوانندگان دافعه ایجاد می‌کند امّا تفاوت نگاه یک جوان به مسائل با خواندن وبلاگ او پیش و پس از مهاجرت به خارج از کشور کاملاً محسوس است. شاید هم من کمی سنّتی باشم که شاملووار می‌گویم چراغم در این خانه می‌سوزد و نانم در این سفره است و آبم در این کوزه ایاز می‌خورد امّا جلوگیری از سیل مهاجرت به خارج، برنامه‌ریزی برای بازگرداندن نخبگان به ایران می‌تواند مقدّمه‌ای برای جذب مغزهای دیگر کشورها در ایران باشد و چرا نه؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics