خسته از ابتذال دنیای مجازی، به حضور فعّال خود در وبلاگهایی که روزانه نظر میگذاشتم پایان دادم و از دو سه سایتی که کاربر آن بودم نیز کناره گرفتم. مانده همین ایمایان که چند وقتی است به نظرم میرسد ایماخواه ِایماپذیر ِایمابازی آنچنان که میاندیشیدم نیافته است. گفتم از حافظ سؤالی کنم که تو چه میگویی؟ فکر کن میخواهی برای عیّار کامنت بگذاری، این غزل آمد. بیتی که در گیومه است، اوّل صفحه بود.
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
نیازمنـد بلا گـو رخ از غبـار مشـوی که کیمیای مراد اسـت خاک کوی نیـاز
زمشکلات طریقـت عنان متاب ای دل که مـرد راه نیندیشـد از نشیـب و فراز
طهارت ارنه به خون جگرکند عاشق بقول مفتی عشقـش درست نیست نماز
« درین مقام مجـازی به جز پیـاله مگیر درین سراچهی بازیچه غیرِعشق مباز»
به نیم بوسـه دعـایی بخـر ز اهل دلی که کید دشمنت از جان و جسم دارد باز
فکند زمزمهیعشق درحجاز وعراق نـوای بانـگ غزلـهای حافـظ از شیـراز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.