« ...آقای محترم بگذار حرفم را بزنم. اگر یک دفعه دیگر وسط صحبت من بپرید، من مصاحبه نمیکنم. نه تو سؤالت را درست پرسیدی و نه من توانستم جواب بدهم. سنّ من و حرفهی شما اقتضا میکند که بگذارید حرفم را بزنم....»
این قسمتی از حرفهای شیرین عبادی در مصاحبه با شهروند امروز است. اهل تجزیه وتحلیل و استدلال ِاندیشگی نیست و فقط این را میداند که نباید قهرمان باشد ولی درست نمیداند که قهرمان بودن یا لیدر بودن یعنی چه و در مقابل مصاحبه کننده که از او میپرسد از امکانات بالقوّهای که جایزهی نوبل در اختیارت گذاشتهاست چه استفادهای کردهای، مدام میگوید نمیخواهم قهرمان باشم و وقتی با توضیح و پافشاری مصاحبه کننده روبه رو میشود، از کوره در میرود و مطالب بالا را میگوید. او میگوید من سیاسی نیستم و فعّال مدنی هستم ولی از ملاقات با چهرههای سیاسی خارجی که به دلایل کاملاً قابل درک از او حمایت میکنند و به او جایزه میدهند، ابایی ندارد.
عبادی در همین مصاحبه از تلاش زنان برابری خواه حمایت میکند بیآنکه این دغدغه را داشته باشد که لااقل برای این برابریخواهی که ظاهراً با برخی متون مذهبی نمیخواند به بعضی فتاوای جدید و نواندیشان دینی متوسّل شود. رفتار و ظاهرش با بیشتر زنان هموطنش نمیخواند و راه توسّل به دیگران را برای ایجاد تحوّل در ایران برگزیده است. شیرین عبادی نمایندهی نیک خواه ِفرهنگی دیگر در ایران است و میخواهد با معیار دیگران ما را متر کند و تا به حال نتوانسته است. پیشتر از او نوشته بودم؛ از بزرگنمایی برخی از آنچه او در ایران به عنوان معضل میبیند مثل امکان چهارزنه شدن مردان ایران و مانند آن. وقتی از او میپرسد که چه کار کردهای، میگوید که بیست و سه مدرک دکترای افتخاری دارم]![ و وکالت زندانیان سیاسی را به رایگان به عهده گرفتهام و 14 کتاب نوشتهام و... .اینها را کس دیگری هم میتوانست انجام دهد و راجع به وکالت آنان هم چه بسا به ضررشان شد که کسی مانند عبادی وکیل آنها باشد. متأسّفانه عبادی فعّالیّتهایش رنگ و بوی شعاری گرفته است و شاید به این دلیل باشد که مشاوران خوبی ندارد و بسیاری از حرفهایش مال خودش نیست. از یاد نبریم سخن او پیش از انتخابات گذشته را که:« من نمیگویم که در انتخابات شرکت کنید یا نه، چون شناختی از افراد ندارم.» آیا تغییر- یا اعتراض- در ایران به جز استفاده از سازوکارهای موجود در قانون اساسی فعلی متصوّر است؟ یک بار پیشتر مثال زدم که اگر قرار به تحریم هم باشد، کم بودن آرا کاری از پیش نمیبرد چون به هرحال عدّهای به خاطر تکلیف شرعی رأی میدهند و تحریم پیامدی جز انفعال روحی و واگذاری میدان به نیروهای تمامخواه ندارد. تصوّر کنید انتخاباتی را که ده میلیون رأی سفید داشته باشد که البتّه کار به آنجا نرسیده و هنوز میتوان کسانی را انتخاب کرد که مؤثّر باشند یا حتّی بهتر از آن میتوان نیروهای ناشناس و تازهنفس را که پیشینهی سیاسی ندارند، شناسایی کرد و به مجلس فرستاد. مگر آبادگران همین ترفند را در مجلس و انتخابات ریاست جمهوری به کار نبستند؟
نوبلی که به شیرین عبادی رسید، فایدهای به حال روند عدالتخواه در ایران نداشته است( عدالتخواه، این به نظرم مهمترین شعار برای یک حرکت اصلاحی میتواند باشد). ولی آن سال نام گنجی هم بالاتر از عبادی در لیست بود. جای خوشحالی است که نوبل را به او ندادند؛ عبادی نه قدمی رو به جلو برداشت و نه عقب، اگر نوبل به گنجی میرسید هیچ بعید نبود که با افراطیگری او، این جایزه به ضرر نیروهای تغییرخواه در ایران تمام شود. بانوی مدافع رواداری و جوابگو بودن ِمسؤولان، جای دیگری از مصاحبهاش اینگونه می گوید:« من دیگر جواب نمی دهم. بیخودی وقت خودت را نگیر و برو سراغ یک داستان دیگر. ده دفعه پرسیدی جواب دادم. الآن چی میگی دیگه؟ ...»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.