۱. این خوانش متفاوت از شعر نیما براستی تلنگری بود. همهی دنیا خوانده باشند: خانهام ابری است( یعنی ابرآلود است) و حالا کسی بگوید که معنایش میشود: خانهام یک ابر است؛ و به همین خاطر است که زمین یکسره ابری است با آن و به همین خاطر است که« من به روی آفتابم» و تازه شعر و معنایش جان میگیرند. تئوریهای وارداتی و سر در پی دیگران داشتن چه آسان از « درست» نگریستن در خویشتن، ما را باز داشته است.
۲. این نگاه متفاوت به سهروردی را ببینید. یکی از معدود فلسفهدانهای اسلامی ما از سهروردی به عنوان تنها فیلسوف ایرانی- اسلامی یاد میکند. همو جای دیگری از غلط رایجی که سهروردی را اصالةالماهیّتی می خوانند انتقاد میکند و میگوید شاید بتوان او را اصالت نوری دانست. در مقاطع کارشناسی ارشد مانند تکلیفی اجباری حکمت اشراق او به طور ناقص درس داده میشود و در مقطع دکتری از آن امتحان گرفته نمیشود، یعنی بخوانید ولی اگر به خاطر نسپردید، اشکالی ندارد! کتابهای سهروردی به همّت کربن منتشر شدهاند و اگر او نبود ما شاید همینها را هم نداشتیم. همینهایی را هم که داریم، طوطیوار میخوانیم؛ بدون تعمّق، بدون درنگ. اغراق میکنم؟
۳. نه اغراق نمیکنم. میرفندرسکی یکی از فیلسوفان عقلگرا و استاد ملّاصدرا تفسیر و حواشی کمنظیری دارد بر« یوگه واسیشتهه» که تلاشی سترگ و قابل تحسین در بررسی تطبیقی ادیان است. هیچ فرهنگ و تمدّنی چنین کتابی را تصحیح ناشده و ناقص به حال خود رها نمیکرد، جز ما که باید در هر زمینه از دیگران متمایز باشیم، حتّی در بیتوجّهی به میراث گرانقدرمان. اکثر کتابهای فلسفی ما به زبان عربی است و بیشتر متفکّران ما را همسایهها مال خود میدانند و ما کتابی فارسی از فیلسوفی حرفهای را به حال خود رها میکنیم. شاید منتظریم که کسی مثلاً افغانها یا تاجیکها یک جوری با دو سه واسطه ادّعا کنند که میرفندرسکی مال آنهاست، تا ما به دست و پا بیفتیم و کنگره برگزار کنیم و پولهای بی زبان را دست پژوهشگران دوزارینویس بدهیم تا علم« تولید» کنند؛ با ارجاعهای فراوان و ISI پسند ولی خلّاقیّتی حقیر و کممایه.
۴. پیشتر از معطّل ماندن ترجمهی شفا- این بزرگترین دایرةالمعارف فلسفی پورسینا- نوشته بودم. این کتاب به بسیاری از زبانهای دیگر ترجمه و تدریس شده، مگر به زبان فارسی. چرا؟ چون هیچ ناشری پا پیش نمیگذارد و در هیاهوی سیاستبازی و جناحبندی و نامهنگاری و رو کمکنی، کسی به فکر فرهنگ و میراث فرهنگی نیست.
۵. به مناسبتی مسؤول بخش نسخههای خطّی کتابخانهی آستان قدس رضوی را دعوت کرده بودند یا به تعبیر بهتر به اصرار خودش آمده بود که بگوید نسخههای زیادی از دانشمندان نامدار و گمنام، در انتظار تصحیح هستند و فریادرسی میطلبند. درست یادم نیست ولی انگار گفت اگر یک جمع چند ده نفره روی آنها شبانهروزی کار کنند، باز ما تا پنجاه سال آینده نسخهی تصحیح نشده خواهیم داشت! خوشحال باشیم از داشتن این میراث عظیم و بکر یا اندوهگین بابت کاهلی اهل دانشی که گذشتگان خود را چه ساده فراموش کردهاند. آنان با خون دل خوردن و قلم بر تخم چشم زدن در زمانی که نه بورس تحصیلی بود و نه حق التألیف و نه مزایای مفت و مجّانی، تنها به عشق دانش، خواندند و نوشتند و تربیت کردند. در جواب آنها که چه کردید با هدیه و میراث ما، چه جوابی داریم بدهیم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.