یا: مجتهدان مقلّد
1. آقای وحید خراسانی دربارهی کسانی که صورتهای افراطی عزاداری را نقد کرده و خواهان تعدیل آن هستند این چنین گفتهاند: بیدار باشید مردم ایران! بدانید کوچکترین کلمه که شعائر حسینی را سست کند، کمر خاتم النبیین(ص) را میشکند. این عزاداریها، این سینهزنیها، این زنجیرزنیها باید به حد اعلی حفظ بشود. مسأله بازیچه که نیست. این بیسوادهایی که غلط میکنند میگویند آهسته گریه کنید. صیحه عبارت است از شیون، صرخه چیست؟ شیههی شدید صرخه است. فقیه کیست؟ فقیه نائینی است، فقیه بروجردی است، فقیه حائری است، فقیه اینها هستند که می گویند: سینه بزنید، زنجیر بزنید، خون هم جاری بشود، بشود و ...
2. پیشتر در یادداشت«اعتراض یا اجتهاد» گفتم که دو ساحت اوّل دین، یکی قرآن و حدیث است و دوّم فهم عالمان دین متقدّم. نوشتم که :« عدّهای به نام اخباریان میخواستند ساحت دوّم را حذف کنند و گفتند که: ما چه کارهایم که بخواهیم حکم خدا را بفهمیم؟ ما کجا و دانستن فلسفهی احکام کجا؟ اینان علم اصول فقه- و برخی از آنها منطق- را نمیپذیرفتند و اخبار و احادیث را جلو رو میگذاشتند و به آن عمل میکردند. از دید اینان حکم همان حکم هزاروچهار صد سال پیش بود. امّا اصولیان و عقلگرایان با مبارزات بسیاری توانستند لزوم اجتهاد را به کرسی بنشانند.»
3. الزامی نیست که حتماً نامت اخباری باشد تا مانند آنها عمل کنی، بلکه میتوانی اصولی- یعنی معتقد به اجتهاد- باشی و فهمت مانند آنان باشد. کافی است که به هر روایت یا عمل امامی بدون فکر عمل کنی؛ بدون سنجیدن شرایط آن زمان و اینکه تحت چه شرایطی این گفته یا کردار از ایشان صادر شده است. مثلاً از وقتی لباس ِسیاه شعار بنی عبّاس شد، امامان شیعه آن لباس را مکروه اعلام کردند تا مرز شیعه با طرفداران بنی عبّاس حفظ شود، نه اینکه در رنگ سیاه خاصیّتی هست که باید از آن پرهیز کرد و الآن که بنی عبّاسی در کار نیست طبعاً دلیل صدور حکم کراهت دیگر وجود ندارد، امّا هنوز بسیاری از عالمان دین، پوشیدن لباس سیاه را مکروه میدانند و در ایّام عزاداری هم سیاه نمیپوشند به خاطر همان روایات.
4. الزامی نیست که حتماً نامت مقلّد باشد بلکه میتوانی خود را مجتهد هم بدانی ولی اگر جرأت چون و چرا در گفتههای پیشینیان نداشته باشی، مقلّدی بیش نیستی. در عرصهی فلسفه هم که اصلاً تقلید معنا ندارد، از قلم یکی از بزرگان کنونی خواندم که:« به هنگام شرح بر ملّاصدرا گاهی به نظرم میآمد که او دارد اشتباه میکند ولی آن را در شرح نمیآوردم زیرا با خود فکر کردم که اگر امر دائر باشد بین اشتباه او و اشتباه من، من به اشتباه کردن اولی هستم، پس از انتقاد به او خودداری میکردم» خوب اگر ملّاصدرا هم چنین رعایت احترامی را به پورسینا و سهروردی لازم میدید، حکمت متعالیه هیچ وقت به وجود نمیآمد. این استاد علیرغم ارزش فراوانی که برای جامعهی حوزوی ما دارند امّا عملشان خلاف روحیّهی آزاد و اجتهاد علمی است.
5. اخباریان اوّلیّه کسانی بودند که روایات امامان را بدون فکر میپذیرفتند، امّا مجتهدانی که نظر و عملشان بوی تقلید می دهد اخباریان جدیدی هستند که همان کار- یعنی پذیرش بیچون و چرا- را دربارهی ساحت دوّم دین، یعنی فهم عالمان پیش از خود انجام میدهند. اینجا در صدد نقد روشهای مختلف عزاداری نیستم بلکه با نحوهی برخورد آقای وحید از لحاظ روش فهم دین کار دارم. ایشان دربارهی اعتراض به صورتهای افراطی عزاداری میگوید:« این در فقهای مذهب آن هم کسی که تمام مباحث «اضرار نفس» را به دقت رسیدگی کرده، همه احادیث را سنداً و دلالتاً دیده، تمامی عناوین ثانویه را طی کرده، تمام مباحث «لاضرر» را پشت سرانداخته، بعد می گوید: در این راه، این اندازه ضرر، هیچ اشکال ندارد... آن حائری، آن بروجردی که از او استفتاء میکنند که در شهر ما از این ضریحها به صورت عَلَم بیرون میآورند. این فقیه است که میگوید: در هر شهری آنجور که رسم است، عزاداری باید اجرا شود.» گفتار ایشان به این معنی است که چون آن بزرگان این چنین گفتهاند، دیگران- یعنی فقهای فعلی- حقّ مخالفت با آنان را ندارند و اگر مخالفت کنند، فقیه واقعی نیستند! خوب تکلیف اجتهاد مجتهدان معاصر چه میشود؟ کتاب همان حضرات را به عنوان حرف اوّل و آخر در فقه منتشر کنیم و در ِمدارس علمیّه را مسدود کنیم؟
صد رحمت به اخباریان اوّلیّه که اگر جمود میورزیدند لااقل بر اساس احادیث امامان معصوم بود، نه امثال ایشان که اجتهاد افراد عادی را به عنوان حرفی که نباید کسی در آن خدشه کند، مطرح میکند. از برخی دوستان شنیده بودم که شاگردان آقای وحید عقیده دارند که روش اجتهادی ایشان بینظیر است و اصول بسیار پیشرفتهای دارد ولی این حرفها با تنها چیزی که نمیخواند اجتهاد است، امیدوارم باقی نظراتش با این سخنان تفاوت داشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.