به یاد مطهّری -1


                             
با یکی از دوستان درباره‌ی تنبلی و انفعال نویسندگان و هنرمندان مسلمان گپ می‌زدم. یاد مطهّری افتادم و اینکه چرا کسی مانند او نیامد. حالا که در روزهای بزرگداشت او هستیم، بد ندیدم ایماهایی درباره‌اش بنویسم.


1. انصاف مطهّری میان دیگر همگنانش نه کم‌سابقه، بلکه بی‌سابقه بود. این نه تنها به دلیل پیشنهاد مشهورش به اختصاص یک کرسی به استادی کمونیست در دانشگاه الهیّات است که به مجموعه نوشته‌ها و کتابهای او بر می‌گردد. در نوجوانی بارها از انصاف وی در نوشته‌ها و به هیجان آمدنش هنگامی که چیزی درست در دیگر مکاتب می‌دید، تعجّب می‌کردم. دیگر روحانیان با تأکید بر اینکه هرآنچه همه خوبان دارند ما داریم، نیازی به پرداختن منصفانه به دیگر مکاتب نمی‌دیدند و اگر هم چیزی می‌نوشتند، ردّیّه بود؛ حال آنکه مطهّری بین درست و نادرست هر حرف فرق می‌گذاشت؛ نکات ناصحیح را نقد و رد می‌کرد و نکات درست را ارج می‌نهاد، از هرکسی که باشد.


2. سادگی و سلاست در بیان به آسانی به دست نمی‌آید. شما زمانی می‌توانید یک اندیشه را آسان و روان توضیح دهید که برای خود شما شفّاف و واضح باشد. مغلق‌نویسان نقد ادبی و فلسفه‌ی این روزهای ما، بعید می‌دانم چیز زیادی از آنچه بنویسند، بفهمند و بیشتر به نظر می‌آید که کم‌توانی و نبود خلّاقیّت خود را پشت باران اصطلاحات و نامها پنهان می‌کنند. این خصیصه‌ی مطهّری را نه در آثار معروف و یا سخنرانی‌هایی که برای عموم یا دانشجویان ایراد می‌کرد که در شرح نوشته‌های دشوار فلسفی او به راحتی می‌توان مشاهده کرد. کتاب‌هایی مانند شرح اشارات، نجات و شفای بوعلی و منظومه‌ی سبزواری و اسفار ملّاصدرا، دلیل این ادّعا هستند و شرح وی بر روش رئالیسم طباطبایی بود که آن کتاب را به جایگاه کنونی رساند. 


3. کارهای مطهّری نیازمحور بود. ناطق نوری که شاگرد او در دانشکده‌ی الهیّات بود می‌گفت که او مدام در پی این بود که امروزه مشکل کجاست و کجا سؤال و شبهه یا نیاز برآورده نشده‌ی فکری وجود دارد، تا جایی که در تاکسی یا هرمکان عمومی اگر متوجّه نکته‌ای از نکات فوق از خلال سخنان کسی یا نوشته‌ای می‌شد، بلافاصله آنرا یادداشت می‌کرد تا سر فرصت به آن بپردازد. این نیاز بود که باعث شد آن مقالات مشهور را در مجلّه‌ی زن روز چاپ کند. مجلّه‌ی زن روز آن زمان با عکس آخرین مدها و ستارگان زن بازیگر و خواننده و مقالات مطهّری؟ او جایی را برای حضور انتخاب کرده بود که مخاطبانش محال بود گذارشان پای سخنان او بیفتد و چه جای خوبی را برای نوشته‌های خود پیدا کرده بود. فرض کنید امروز یک روحانی برای بحث با یک مخالف یا تبلیغ دین، در یکی از ماهواره‌های رنگارنگ رقص و آواز ایرانی حضور پیدا کند، عمل مطهّری آن روز، چنین چیزی بود. ناطق می‌گفت که روزی در منبر مسجدی نام یکی از کتاب‌های او را بردم و فردایش بعضی از نمازخوانان آن مسجد به من گفتند که تو با نام‌بردن از این فلان فلان شده، قداست مسجد را خدشه‌دار کردی!  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.