بر سر قایقش


                                     
بر سر قایقش اندیشه‌کنان قایق‌بان
دائماً می‌زند از رنج سفر بر سر دریا فریاد:
« اگرم کشمکش موج سوی ساحل راهی می‌داد.»

سخت توفان‌زده روی دریاست
ناشکیباست به دل قایق‌بان
شب پر از حادثه، دهشت‌افزاست.

بر سر ساحل هم لیکن اندیشه‌کنان قایق‌بان
ناشکیباتر بر می‌شود از او فریاد:
« کاش بازم ره بر خطّه‌ی دریای گران می‌افتاد!»


نیما یوشیج

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.