شهادت یا حیات؟



1. جابر بن عبدالله انصارى که یکى از صحابه‌ی پیامبر بود، در آخر عمر طولانی خود به ضعف پیرى مبتلا شده بود،امام باقر به عیادت او رفت و از حال او پرسید. جابر گفت: در حالتى‌ام که پیرى را از جوانى و بیمارى را از تندرستى و مرگ را از زندگانى دوست‌تر دارم.


امام باقر جواب داد که: ولی من با خدا چنانم که اگر مرا پیر دارد، پیرى را دوست‌تر دارم و اگر جوان دارد، جوانى را و اگر بیمار دارد، بیمارى را و اگر تندرستی دهد، تندرستى را و اگر مرگ دهد، مرگ را و اگر زندگانى دهد، زندگانى را دوست‌تر مى‌دارم.


2. این روزها به مناسبت سالروز فتح خرّمشهر شاهد مصاحبه با رزمندگان جنگ هستیم. آنها بی‌استثنا می‌گویند که در حسرت شهادت می‌سوزند. مانده‌اند چون لیاقت نداشته‌اند و ترجیح می‌دادند بروند و به دوستانشان ملحق شوند. آنان نمی‌دانند و کسی نیز به آنان نگفته که این کارشان اعتراض به همان کسی است که دوستانشان را برده و آنان را نگاه داشته است. مرگ یا شهادت اگر در راه خدا و با رضایتش نباشد هیچ ارزشی ندارد و این خواست اوست که مرگ را شیرین می‌کند، برای کسی که در راهی که یقین دارد درست است گام برمی‌دارد، همانقدر که مرگ در راه خدا ارزشمند است، حیات نیز هست و هر دو به یک دلیل: خواست خدا. به این نکته در قرآن با عبارت«احدی الحسنیین» اشاره شده است.


3. این تنها مورد غلو یا درک نادرست از دین نیست و بسیاری از این مسائل هست که البتّه از روی صداقت است ولی نیاز به اصلاح دارد. از این گونه موارد اختلاف نظر در صدر اسلام و بین یاران ائمّه زیاد پیش می‌آمده است که با رجوع به تاریخ و بازخوانی آن می‌توان برای امروز درسی آموخت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.