هامون به پیری نمی‌رسد که!


                                 
اصلاً جای دریغ نیست به هنگام مرگ اگر درست و کامل زندگی کنی؛ حالا دوسال کمتر یا بیشتر، آخرش؟ از او چه یادم مانده است؟ بدون اینکه نامش را بدانم در فیلم شکار حضورش را به خاطر سپردم. تک‌گویی پانزده دقیقه‌ای در نقش مدرّس، همه را شگفتی‌زده کرد، در پیداری به کارگردانی هوشنگ توکّلی که حتّی امروز هم به نظر پیشرو می‌آید؛ در دکوری تآتری و مدرّسی که به عمد اصلاً شبیه مدرّس نبود تا هادی اسلامی بیاید و او را دوباره به ما نشان دهد.هامون یک تکّه از وجود همه‌ی ایرانیان با روح چهل پاره‌شان بود که سعی می‌کرد از این چهل تکّه، لحافی برای سرمای شب کپک‌زده‌ی یلدایی خود بدوزد و نمی‌شد که نمی‌شد. اصلاً تکرار هزارباره‌ی خودش را قبول ندارم، در مرادبیگ اصلاً نشانی از هامون نیست، مگر اینکه بخواهیم به زور نگاه خود را بر واقعیّت تحمیل کنیم؛ آن خشونت بی‌پروای بدوی که به دست خاله لیلای مهربان و مقتدر رام می‌شود. صحنه‌ی چوب‌بازی را یادم هست که چطور مانند یک چوب‌باز مادرزاد با آن بازی می‌کرد و بازیگری یعنی همین یکی شدن با نقش. یکی شدن با نقش، بخش احساسی قضیّه است و بخش آگاهانه‌اش در او خود را کمتر نشان داد و همه را به اشتباه انداخت تا زمانی که حکم را دیدیم. در فیلم کیمیایی ِاین روزها بازی کنی و دلقک نشوی خیلی هنر است و او برعکس دیگر بازیگران فیلم- آگاهانه- دلقک نشد. اسد فیلم پری اصلاً شبیه هامون نبود؛ آرامش عمیق چهره و نگاهش تناسبی با آن شور و سرگشتگی نداشت، اسد یعنی هامونی که پیر شده است؟ نه بابا... هامون به پیری نمی‌رسد که!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.