کتابهای قدم اوّل، مجموعهای مفید از نامآوران عرصهی اندیشه است که به فارسی نیز ترجمه شدهاست. سرگذشت افراد از کودکی تا بزرگسالی و نحوهی شکلگیری اندیشه و اصول تفکّر آنان با مثالهایی ساده همراه با تصویر ارائه میشود به گونهای که اطّلاعاتی موجز و مفید را به خوانندهای که میخواهد شناختن یک متفکّر را آغاز کند یا مختصری دربارهی او بداند، میدهد.
مرحوم شریعتی یکی از دلایل پیشرفت غربیان را شیوهی دستهبندی و تلخیص دانش پیشینیان میدانست. از دید او صرف کمترین وقت برای آموختن آنچه تاکنون گفتهاند راه را برای خلّاقیّت و آوردن حرف نو باز میکند. این را مقایسه کنید با کتابهای عریض و طویلی که خواندن آن با شرحهای مفصّل عمری میطلبد و شخص زمانی از خواندن آنها فارغ میشود که آن شور و شوق و جسارت جوانی را برای درانداختن طرحی نو ندارد.
آنچه شریعتی میگفت دربارهی متخصّصان بود که البتّه حرف درستی است و نوشتن امثال بدایه و نهایه تلاشی در جهت رفع این کاستی است که کافی به نظر نمیرسد. امّا کتابهای قدم اوّل و کتابهای مشابه برای غیرمتخصّصان هستند. با نگاهی سرسری به فیلمها و پیدارهای غربی و نوشتارهای نویسندگان وبلاگهای انگلیسی و فرهنگ آن سامان به نظر میرسد که اطّلاعات عمومی از شخصیّتهای فکری- در حدّ خیلی ساده و فهرستوار- بسیار بیشتر از ما باشد که مصاحبهشوندگان تهرانی در جواب پرسش از دلیل نامگذاری فلان خیابان- مثلاً سهروردی یا میرداماد- در میمانند.
بالارفتن سطح فرهنگ عمومی علاوه بر اینکه به خودی خود مطلوب است، بر خواص هم اثر میگذارد. فرض کنید شنوندگان عادی یک سامان، فرهنگ موسیقایی بالایی داشته باشند؛ موسیقیدانان و خوانندگان جرأت نخواهند کرد که هر اثری را به آنان ارائه کنند و به عکس. این موضوع در مورد تمام هنرها و دانشها هم صدق میکند. تنها در ایران است که کسی مانند فردید را میتوان به عنوان فیلسوف یا حکیم مطرح کرد و آب از آب تکان نخورد. جای دادن مطالب ویدها و تورات و اناجیل و قرآن در بستر تقسیمات چهارگانهی هندیان و درآمیختن تعبیر آخرالزّمان و امام زمان با ادّعای هیدگر دربارهی تاریخ فلسفهی غرب و تعبیر غربزدگی، یونانی و غربزده خواندن ملّاصدرا و طباطبایی و کافر خواندن ابن عربی حقاً هنر میخواهد. خواستم پس از رویدادهای یکی دوهفتهی اخیر چیزی راجع به او بنویسم- خاصّه که قبلاً هم قولش را داده بودم- ولی پس از کمی یادداشتبرداری پشیمان شدم. یا کسی اندکی عقل فطری و غریزی- نه فلسفهدانی به معنای خاص- دارد که با خواندن تقریر شاگردانش از سخنان او مانند سیّد موسی دیباج در کتاب « مفردات فردیدی» میفهمد که با چه چیزی طرف است و نیازی به ایمای عیّار نیست؛ یا ندارد و به جای تفکّر، دنبال معبدی برای دخیل بستن میگردد که نوشتهی صدها چو منی به دردش نخواهد خورد. گرچه روزی از سر ناچاری و از ترس افتادن جوانان در این شبهتفکّر جهان سوّمی باید آستینی بالا زد. رواج این نوع اندیشه معلول عدم نقد است و مثل سؤالی که جوابی نیافته مدام ذهن ما را به خود مشغول خواهد کرد.
شیوع اندیشههای عجیب و غریب التقاطی و ارجاعهای نادرست به کتابهای پیشینیان به دلیل ناآگاهی قشر عادّی جامعهی ما از میراث تاریخی خود است. تنها راه برطرف کردن این نقص، نوشتن کتابهایی است که گام به گام به افراد علاقهمند اجازهی آگاهی و وقوف بر داشتههای فرهنگی خود را بدهد. بزرگان ما برای ما تنها نامهایی بزرگ هستند ولی خواندن زندگینامهی پرحادثهی تکتک آنها و ربط اندیشهی آنها به شرایط زندگی و ظرف اجتماعی وسیاسی زمانهشان، آنها را برای ما آشناتر میکند و رغبت ما را برای دنبال کردن افکار آنها برمیانگیزد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.