حکایت نامه‌های چاپلین به دخترش


                              
سال‌ها پیش از این در مجلّه‌ی« روشنفکر» ستونی برای نوشتن نامه‌هایی فانتزی اختصاص یافت. سردبیر که پس از یک‌سال دید نوشته‌ها تکراری شده، اعتراضی کرد و جواب شنید که اگر راست می‌گویی خودت بنویس؛ پس فرج‌الله صبا خودش آستین بالا زد. وقت نگارش، چشمش به مجلّه‌ای افتاد که تصویر چاپلین و دخترش را چاپ کرده بود، او هم همانجا نامه‌ای از طرف چاپلین برای دخترش نوشت. صفحه‌بند که برای بستن صفحه عجله داشت، کلمه‌ی« فانتزی» را از بالای این نامه جا انداخت و این نامه به عنوان نامه‌ی چارلی چاپلین به دخترش منتشر شد و همه آنرا باور کردند. سالهای سال است که صبا این موضوع را اینجا و آنجا می‌گوید ولی همچنان این نامه به عنوان نامه‌ی واقعی چاپلین به دخترش همه جا چاپ می‌شود؛ در مراسم مختلف دکلمه شده، از رادیو و تلویزیون بارها و بارها پخش شده است. حتّی مرحوم مطهّری نیز در مقدّمه‌ی کتاب« حقوق زن در اسلام» از آن استفاده کرده است . این نامه به زبانهای دیگر نیز ترجمه شده و شاید شما هم اگر با حقیقی بودن این نامه مخالفت کنید، از مخاطبتان بشنوید که اصل این نامه را در کتاب« نامه‌های چاپلین به دخترش»  به قلم دیوید رابینسون و ترجمه‌ی مهشید ظریف دیده است( واقعاً چنین کتابی وجود دارد، بفرمایید!)
درست مانند طنز تلخ چاپلین که رنج‌های انسانی را با لعابی از خنده برای تماشاگر نمایش می‌داد، این حکایت نیز ظاهرش مضحک است ولی درونش حقیقتی است مخوف از استعداد بی‌پایان انسان برای خرافه‌تراشی و خرافه‌باوری. وقتی نامه‌ای جعلی بیش از سی سال است علیرغم آشکار شدن موضوع و حیّ و حاضر بودن نویسنده‌اش دست به دست می‌شود و کسی حرف خود او را باور نمی‌کند، چطور می‌توان به تاریخ و باقی دانسته‌های خود اعتمادی بی‌خدشه داشته باشیم؟ این روزها در سالگرد آغاز جنگ هستیم، چه کسی می‌تواند ادّعا کند که روایتی صحیح از آغاز و ادامه‌ی جنگ را می‌داند؟ (ر. ک به حقیقت و تاریخ) یک اتّفاق ساده، یعنی حمله‌ی ارتش زمان شاه به دانشگاه با تحریف ارائه می‌شود و حتّی میان روایات دینی نیز حدیث‌های جعلی فراوانی وجود دارد که بر اساس آن چهره‌ای ناواقعی از اسلام تصویر می‌شود. وقتی ساختگی بودن ِنامه‌ای که سی سال قدمت دارد را نتوان تشخیص داد، روایت جعلی ِسیصد، ششصد یا هزار ساله را چگونه می‌توان بازشناخت؟( ر. ک به حدیث‌های خیالی)
واقعیّت این است که ذهن و اندیشه‌ی ما پراست از نامه‌های فراوان چاپلین به دخترش ولی با نام‌ها و عنوان‌های دیگر. خوب است در شب قدری چون امشب که شب بازخوانی کارنامه‌ی خود است، لااقل تصمیم بگیریم و آماده باشیم که هرآینه یکی از این نامه‌ها را بازشناختیم، بدون تعصّب و وابستگی عاطفی آنرا پاره کنیم تا گامی از جهان مجازی پندارها به سوی حقیقت برداریم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.