سالگردها بهترین بهانه برای بازخوانی تاریخند. این بازبینیها و تفسیرهای جدید اگر یک فایده داشته باشد، دریافتن اشتباهها و تکرارنکردن آنهاست؛ این فایده برای ما که ملّتی در چرخهی تکرار خودیم، بسیار ضروری است. سیزدهم آبان و اشغال سفارت آمریکا- یا« تسخیر لانهی جاسوسی» به زعم عدّهای- از بحث برانگیزترین نقاط تاریخ معاصر است که مانند دیگر رویدادها چون خود ِانقلاب، جنگ، داستان اوّلین نخستوزیر و رئیس جمهور، پذیرش قطعنامه و آتشبس، قضایای قائممقام رهبری و انتخاب رهبر جدید و بسیار اتّفاقهای دیگر، هم محتاج اضافهشدن دادههای جدید، دور از نظر مانده یا ممنوع شده است و هم نیاز به تحلیل جدید دارد. در سالهای اخیر به دو دلیل، دانستههای ما از تاریخ سی سالهی گذشته بیشتر شد، یکی در زمان خاتمی که فضای جامعه، افشاگری و روشنشدن برخی ابهامهای گذشته را میطلبید که با مقاومت محافظهکاران روبهرو شد و دیگری فاشگویی بخشی از محافظهکاران در زمان احمدینژاد که از آنجا که حاکمیّت را کاملاً یکدست شده میدیدند، ترسی از گفتن بعضی ناگفتهها( مانند جنگ یا عزل بنیصدر) نداشتند.
هر چه هست- آنچنان که از دو تمبر بالا برمیآید- هر دو کشور، این واقعه را از دید خود یکی از مهمترین چالشهای تاریخ معاصر خود میدانند و عاقبت آنرا به نفع خود تفسیر میکنند. دربارهی درستی یا نادرستی این عمل، چگونگی انجام آن و اینکه ایدهی اولیّه از طرف چه کسی بود، چرا رهبر فقید را بیاطّلاع نگه داشتند، آیا عکسالعمل وی و«انقلاب دوّم» نامیدن آن درست بود، چگونگی ادارهی بحران، امتیازهای به دست آمده یا از دست رفته، بازتاب آن در کشور آمریکا و دیگر کشورها و رابطهی این بحران با آغازشدن جنگ، فقط بخشی از سؤالهای مربوط به این واقعه است که فرصت و مجال و اطّلاعات بسیاری میطلبد. من از میان تمام سؤالها فقط به« دلیل» رویدادن چنین اتّفاقی میپردازم چون دیدهام که این دلیل را هرکس از دید خود چیزی میپندارد. حتّی کسانی که با هم از دیوار سفارت بالارفتند به هنگام توضیح دلیل کار خود، توضیحات متفاوتی میدهند که عجیب به نظر میرسد.
از امروز تا روز سیزده آبان در چند نوشته نگاهی میاندازم به دلایل این کار از زبان عبّاس عبدی و دیگران و بررسی کوتاه مسألهی استرداد شاه یا سابقهی آمریکا در ایران. طبعاً نمیتوانم مدّعی دانستن تمام تفسیرها باشم که مستلزم دنبال کردن تمام مجاری اطّلاعاتی مانند رادیوهای خارجی در طیّ این سالهاست که برای من امکان ناپذیر بوده است؛ کار من تنها نگاه بیطرفانهی کسی است که با اطّلاعاتی در دسترس همگان، به قضاوت دربارهی نسل پیش از خود مینشیند. انگیزهی نوشتن این ایماها زمانی به ذهنم رسید که احساس کردم تمام دلایل این اشغال، یک دلیل مرکزی دارند که دیگر دلایل فرع آن به حساب میآیند و- لااقل از طرف اشغالکنندگان، حتّی آنان که امروز از انجام آن پشیمانند- به صراحت بیان نمیشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.