انقلاب دوّم یعنی چه؟


                                     
1. به تفاوت واکنش‌ها درباره‌ی گفتار و کردار دو دولت گذشته دقّت کنیم. رئیس جمهور فعلی نامه‌ی فدایت شوم برای آمریکا می‌فرستد، هرسال به آنجا سفر می‌کند و در اقدامی بی‌سابقه خواهان گفت‌وگو با نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا می‌شود امّا آب از آب تکان نمی‌خورد. مقایسه کنیم این کار را با حسّاسیّت روی تک تک کلمات خاتمی و اینکه اوّلین مصاحبه‌ی او با سی ان ان با ترس و هراس و «تأخیر» از صداوسیما پخش شد که مبادا حرفی زده باشد که با شعارهای سی سال گذشته نخواند. کوچکترین نوشته در یک نشریّه‌ی دانشجویی که فراتر از نظارت هرکس – از جمله وزارت ارشاد- بود به بحرانی عمومی تبدیل می‌شود که به امام زمان توهین شده است. خوب توجّه کنیم که بیش از آنکه این مرگ‌خواهی- گرچه از حمیّت مذهبی آقایان نشأت گرفته بود- برای توهین‌گر باشد، به معنای مرگ بر اصلاحات یا مرگ بر خاتمی بود؛ اینها بهانه بودند. زمانی که یک کاریکاتور تبدیل به فاجعه‌ای ملّی می‌شد، اگر یکی از نزدیکان دولت سخن از مشکل نداشتن با مردم اسرائیل می‌داد یا سه مدرک جعلی برای یک وزیر کشف می‌شد یا خبر تجاوز یک وزیر به دختری در جوانی مطرح می‌شد( که از دید ایرانی جماعت بزرگترین گناه عالم است!) چه بلوایی به پا می‌شد؟ چرا الآن کفن پوشان در خانه‌ی خود نشسته‌اند؟ خاتمی یک صدم این حرفها را نگفته بود و یکی از محافظان او در پی دریافت جواز ترور او به نزد یکی از مراجع رفته بود تا او را با فتوا بکشد؛ این مقایسه برای فهم تفاوت‌ها کافی است. در بحث ما هم بسیاری از اشغال‌کنندگان، ملاقات بازرگان با برژینسکی و خواست استرداد شاه را عامل جوشش خشم دانشجویان دانسته‌اند ولی بعدها گروهی از مجلس بر سر بازپس دادن گروگان‌ها با آنان ملاقات کردند؛ چه تفاوتی بین بازرگان و مجلس بود؟


2. منطق خودی و غیرخودی جواب پرسش‌های بند بالاست. یکی از نزدیکان هاشمی به یکی از مقامات کانادایی گفته بود که« ما» نمی‌گذاریم روابط با آمریکا در زمان خاتمی بهبود یابد تا امتیاز این بهبود در سبد وی قرار بگیرد؛ به موقعش این کار را خواهیم کرد. بماند که او فکر نمی‌کرد در زمان احمدی‌نژاد این بار آمریکا باشد که به عجز ولابه و نامه‌نگاری رئیس ایرانی وقعی ننهد ولی این گفتار، منطق حاکم بر سیاست ایران را نشان می‌دهد، منطق خودی و غیرخودی، منطق قدرت است. منطق مباح بودن هرکاری برای آنکه با ماست و مشکوک بودن هر کاری برای آنکه با ما نیست.


3. نگاهی به روزشمار گروگانگیری تناقضهای زیادی را در مورد گفته‌های رسانه‌های رسمی به ما می‌گویند. احمد خمینی که پس از تصرّف سفارت( که به قول دانشجویان قرار بود48 ساعت باشد) به آنجا رفت، در جواب اینکه آیا تضعیف دولت تا این حد صحیح است یا نه؟ گفت که ملّت یکپارچه این عمل را تأیید می‌کند و«لابد» دولت هم از ملّت است. یعنی اگر از ملّت باشد، تأیید می‌کند و اگر نکند از ملّت نیست. چند ساعت بعد از مصاحبه، دولت بی‌آنکه اطّلاعیّه‌ای در این باره صادر کند استعفا می‌دهد و آیت‌الله خمینی بلافاصله می‌پذیرد. عبدی این اتّفاق را مهم نمی‌داند و در سایت خود گفته که دولت پیش از این هم چند بار استعفا داده بود ولی بعضی مانند هاشمی رفسنجانی ( در همین پرونده‌ی مرکز اسناد) تنها یک‌ استعفا را به خاطر می‌آورد، آن هم پس از گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی. قطب‌زاده پس از اینکه کفیل وزارت خارجه می‌شود می‌گوید که نه می‌توان گروگان‌ها را برای ابد نگه داشت و نه آمریکا تحقیر واگذاری شاه را می‌پذیرد. این گفته نشان می‌دهد که بازی دوسر باخت بودن این کار از همان زمان آشکار بوده است و نمی‌توان گفت که به دلیل شرایط انقلابی کسی فکر نمی‌کرد که کار به کجا کشیده می‌شود. کورت والدهایم برای حلّ قضایا به ایران می‌آید ولی روزنامه‌ها در اقدامی مسخره، عکس بوسه‌ی او بر دست اشرف پهلوی را چاپ می‌کنند و مقامات ایرانی در طول سه روز اقامت او در ایران، حاضر نمی‌شوند با او ملاقات کنند. چرا؟ مگر ادّعای گروگانگیران، حلّ مسالمت‌آمیز نبود؟ والدهایم با طرحی مبنی بر بازپس دادن تمام اموال ایران از طرف آمریکا به ایران آمده بود، به این ترتیب که با آزادی هر گروه، مقداری از اموال آزاد شوند به گونه‌ای که با آزادی آخرین فرد، آخرین قسمت اموال نیز آزاد شوند. به این قسمت بعد باز می‌گردم. با شکست سفر والدهایم، ایران نه رو به روی آمریکا که در برابر نظام جهانی قرار گرفت. از اینجا به بعد آمریکا می‌گوید که به تنهایی عمل خواهد کرد. بنی‌صدر با اکثریّت مطلق آرا به ریاست جمهوری می‌رسد ولی همچنان دانشجویان سرخود عمل می‌کنند و کار را به وی نمی‌سپارند. او می‌گوید در ایران دو دولت بر سر کار است، یکی دانشجویان خطّ امام و دیگری دولت منتخب که قابل قبول نیست. قرار می‌شود که به اتّهام‌های شاه در یک دادگاه بین‌المللی رسیدگی شود و هیئتی هم برای این کار به ایران می‌آید و می‌خواهند که گروگان‌ها در اختیار طرف سوّمی باشند( سوییس) ولی دانشجویان گروگان‌ها را تحویل قطب‌زاده به نمایندگی شورای انقلاب نمی‌دهند. دلیل این لجبازی کودکانه برای عدم حلّ ماجرا چه بود؟ این اعمال خودسرانه را با ادّعای عبدی و دیگر کسانی که از مسالمت‌آمیز بودن آن کار می‌گویند مقایسه کنید. روز صدوچهلم، کارتر از در دوستی درمی‌آید و نامه‌ای به امام می‌نویسد که ما آماده‌ی پذیرش حقایق جدید که مولود انقلاب ایران است، هستیم. این نامه می‌توانست آغازی بر حلّ ماجرا و رفع کدورت‌ها باشد ولی آیت‌الله خمینی دستور نشر نامه را می‌دهد تا اوضاع خراب‌تر شود و آمریکا از آن زمان، دیپلماسی را برابر ایران به کناری بگذارد، رابطه‌ی خود را با ایران قطع کند و از در دشمنی دراز مدّت با ایران درآید.


4. این ایران که نه وساطت بین‌المللی را می‌پذیرد و نه استرداد اموال خود را و دست دوستی آمریکا را پس می‌زند، همان ایرانی است که بعدها در زمان ریگان از آن کشور و اسرائیل سالها اسلحه وارد کرد، دلیل این تفاوت چیست؟ ابراهیم اصغرزاده طرّاح اصلی تسخیر سفارت درباره‌ی انگیزه‌ی اصلی اشغال سفارت که این روزها ابداً درباره‌ی آن سخنی گفته نمی‌شود می‌گوید:«  تصرف‌ سفارت‌ آمریکا، در حقیقت‌، راهی‌ بود که‌ از طرفی‌ مسایل‌ داخلی‌ ما را حل‌ می‌کرد، یعنی‌ با دولت‌ موقت‌ برخورد داشت‌ و از طرفی‌ مسایل‌ ما را در منطقه‌ و جهان‌ در برابر سیاست‌های‌ امپریالیستی‌ آمریکا حل‌ می‌کرد. به‌ همین‌دلیل‌ بود که‌ ما قبل‌ از تصرف‌ لانه‌ی‌ جاسوسی‌ تحلیل‌ می‌کردیم‌، با تصرف ‌سفارت‌ آمریکا، دولت‌ وقت‌ هم‌ ساقط‌ خواهد شد و این‌ تحلیل‌ درست‌ از آب‌ درآمد. شاید اصلی‌ترین‌ انگیزه‌ها هم‌ همین‌ها بودند.»


۵. به بند اوّل برگردیم. انقلاب اوّل انقلابی بود که باعث حذف گروه زیادی از حاکمیّت ایران شد ولی کسانی که خود را دانشجوی خطّ امام می‌خواندند، افراد میانه‌روی را که به جای ناسزا گفتن و عربده کشیدن، مخالف تصفیه‌حساب‌های آنچنانی بودند و دادوستد با جامعه‌ی جهانی را مفید می‌دانستند، برنمی‌تافتند. نه می‌توانستند از آنان- به خصوص بازرگان- نقطه ضعفی بیابند و نه می‌شد آنها را تحمّل کرد، فقط با یافتن بهانه‌ای مناسب می‌شد آنها را از صحنه خارج کرد. پس از اخراج سلطنت‌طلبان، میانه‌روها را نیز از صحنه‌ی سیاست خارج کردند و انقلابی دوّم راه انداختند. این روند به عمد طولانی شد تا پس از بازرگان، قسمت اعظم دوران بنی‌صدر را نیز در برگرفت. برای بازپس دادن گروگان‌ها، آنها را به دولت رجایی تحویل دادند و گروهی هم که برای مذاکره با آمریکا رفتند از مجلس ِمخالف بنی‌صدر بودند. چهار خواسته داشتند که هیچ‌کدام محقّق نشد. آن زمان شاه مرده بود؛ اموال او و بخش اعظم اموال مردم ایران باز پس داده نشد، تحریم‌ها و دخالت‌های آمریکا ادامه یافت و ایران بدون دریافت ِآنچه می‌خواست، با حذف کارتر معتدل و مذاکره‌جو، گروگان‌ها را دو دستی تقدیم ریگان کرد تا کابوی بی‌کلّه‌ی آمریکایی، جنگ ستارگان راه بیندازد و جنگ سرد را به اوج برساند. این خسارت را با طرح والدهایم مقایسه کنید و بگویید پیروزی ایران در کجاست؟


۶. این سیاست بعدها هم ادامه یافت، محسن رضایی، ادامه یافتن جنگ را بعدها موجب یک‌دست شدن حاکمیّت دانست. یعنی شرایط اضطراری جنگ توانست باعث تصفیه‌ی طبقه‌ی حاکم شود تا بخش زیادی از مردم ایران نماینده‌ای در حاکمیّت نداشته باشند. جنگ قدرت و حذف غیرخودی باعث تسخیر سفارت، ادامه یافتن آن و طولانی شدن جنگ شد. تصوّر اینکه در بحبوحه‌ی جنگ، عدّه‌ای به جای دفاع از این سرزمین به فکر تخریب رئیس جمهور وقت باشند، بسیار بی‌شرمانه است. اینکه نگران پیروزی او – که آن زمان فرمانده کلّ قوا بود- باشند و بگویند که مهم نیست اگر زمینی را از دست دادیم، بعد با نیروهای انقلابی آنرا باز پس می‌گیریم، چه معنایی دارد؟ اینکه رسانه‌های تمامت‌خواه به جای تقویت فرمانده جنگ، برای او شایعه بسازند که در پشت جبهه به فکر خوش‌گذرانی با زنان مردم است نشان از روحیّه‌ی مردمی دارد که هماره‌ی تاریخ، شکست را می‌پذیرند ولی دست از خلقیّات و خودخواهی خود برنمی‌دارند. تصوّر کنید زمانی که عراق در خاک ایران پیشرفت می‌کرد، بنی‌صدر در جلسه‌ی خود با آقای خمینی به جای طرح مسائل روز باید قسم بخورد که جز با همسر خود با کس دیگری در طول زندگی آمیزش نداشته است! این غم‌نامه، حکایت ماست؛ زندگی‌نامه‌ی ماست. چه بسا لازم نباشد برای یافتن دلیل شکست‌های تاریخی خود از مغول و افغان و عرب و روس و... به گذشته‌ی دوردست برویم، شاید بازخوانی سی سال گذشته کافی باشد؛ بی‌جهت خود را انکار نکنیم. باید برای اصلاح خود( خیلی خوش‌بینم؟) ابتدا کارنامه‌ی خود و پدران و برادران خود را بپذیریم نه اینکه از گذشته بت بسازیم و هرسال در سالگرد اشتباهات خود، مردم را به خیابان‌ها بکشیم و شعار نادانی خود را سر دهیم؛ جایی این بازی مسخره باید پایان بپذیرد که ابتدای آن از اندیشه‌ی من و شماست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.