منتقد اوّل: این فیلم( سگکشی) مانند فیلمهای پلیسی دههی هفتاد آمریکاست.( نقل به مضمون)
منتقد دوّم: چرا فیلم شما( وقتی همه خوابیم) اینقدر سطحی و دمُده است؟ ( اینجا)
منتقد دوّم: چرا فیلم شما( وقتی همه خوابیم) اینقدر سطحی و دمُده است؟ ( اینجا)
1. هر دو منتقد از نظر محتوایی نگاهی کمابیش یکسان به دو فیلم بیضایی دارند. از نظر آنان بیضایی از زمان عقبمانده است و نتوانسته یا نخواسته که در این دو فیلم از الگوهای روایتی فیلمهای روز تبعیّت کند و برای بیان حرفی که دارد، شیوههایی را به کار میگیرد که از نظر آنان فاقد ابداع و نوآوری است و کهنه به نظر میرسد.
2. شیوهی بیان این محتوای کمابیش واحد امّا تفاوتهایی دارد:
الف- هنر و مد روز. نظر اوّل فیلم را مانند فیلمهای سه دههی پیش میداند ولی مگر فیلمهای سه دههی پیش بد بودند؟ نگارنده بسیاری از فیلمهای آن زمان را به بسیاری از فیلمهای امروز ترجیح میدهد. « دمُده» بهترین واژهای بود که هم منظور منتقد را برساند و هم مجال جواب برای بیضایی بگذارد که من یا هر هنرمند دیگر، قرار نیست که طبق مُد فیلم بسازیم.
ب- امکان گفتوگو. در کلام منتقد اوّل( جاناتان روزنبام) امکان گفتوگوی دو طرف هست چون به فرض فیلمساز میتواند در جواب بگوید که به پیشرفت خطّی در هنر معتقد نیست و ممکن است یک فیلم یا نمایشنامه یا شعر متعلّق به سی سال یا سیصدسال یا سههزار سال پیش نوتر و بهتر از آنچه امروز داریم باشد ولی نوع بیان نفر دوّم اصلاً مجالی برای جواب نمیگذارد.
ج- احترام به سلیقهها. از نظر اوّل اینگونه میفهمیم که انواع سلایق یا نگاهها هست، کسانی که اینجور میپسندند و کسانی که جور دیگر و هنر، باغی از انواع گلهاست که الزاماً ممکن است من و شما به همهی آن علاقه نداشته باشیم ولی دیدگاه دوّم آنچه نمیپسندد را یکطرفه رد میکند.
د- اخلاق. اخلاق یعنی آنچه برای خود میپسندی برای دیگری هم بپسند و به عکس. فرض کنید کسی جلو منتقد دوّم را بگیرد و به او بگوید که من بیشتر نوشتههای شما را خواندهام و سؤالی از شما دارم: دیدگاههای شما چرا اینقدر سطحی و دمُده است؟ خودتان واکنش او را حدس بزنید.
الف- هنر و مد روز. نظر اوّل فیلم را مانند فیلمهای سه دههی پیش میداند ولی مگر فیلمهای سه دههی پیش بد بودند؟ نگارنده بسیاری از فیلمهای آن زمان را به بسیاری از فیلمهای امروز ترجیح میدهد. « دمُده» بهترین واژهای بود که هم منظور منتقد را برساند و هم مجال جواب برای بیضایی بگذارد که من یا هر هنرمند دیگر، قرار نیست که طبق مُد فیلم بسازیم.
ب- امکان گفتوگو. در کلام منتقد اوّل( جاناتان روزنبام) امکان گفتوگوی دو طرف هست چون به فرض فیلمساز میتواند در جواب بگوید که به پیشرفت خطّی در هنر معتقد نیست و ممکن است یک فیلم یا نمایشنامه یا شعر متعلّق به سی سال یا سیصدسال یا سههزار سال پیش نوتر و بهتر از آنچه امروز داریم باشد ولی نوع بیان نفر دوّم اصلاً مجالی برای جواب نمیگذارد.
ج- احترام به سلیقهها. از نظر اوّل اینگونه میفهمیم که انواع سلایق یا نگاهها هست، کسانی که اینجور میپسندند و کسانی که جور دیگر و هنر، باغی از انواع گلهاست که الزاماً ممکن است من و شما به همهی آن علاقه نداشته باشیم ولی دیدگاه دوّم آنچه نمیپسندد را یکطرفه رد میکند.
د- اخلاق. اخلاق یعنی آنچه برای خود میپسندی برای دیگری هم بپسند و به عکس. فرض کنید کسی جلو منتقد دوّم را بگیرد و به او بگوید که من بیشتر نوشتههای شما را خواندهام و سؤالی از شما دارم: دیدگاههای شما چرا اینقدر سطحی و دمُده است؟ خودتان واکنش او را حدس بزنید.
3. بیضایی میداند که چه کار کرده است؛ کهنهکاری چون او پیشاپیش میداند که وقتی به جنگ عدّهای میرود، چه واکنشی را میبیند. به نوشتههای الآن منتقدان نگاه نکنید، برای دیدن حقیقت امر به شمارههای ویژهی جشنوارههای گذشته مراجعه کنید و آنچه خود دربارهی همکاران خود نوشتهاند بازخوانی کنید، بیشتر در« دنیای تصویر» و کمتر در« فیلم». از با این ستاره و آن ستاره عکس انداختن تا حرف زدن با موبایل در طول فیلم و حتّی توافق چندنفره برای« دراز کردن» فلان فیلمساز در جلسهی نقد یا نوشتههای پس از آن. مجلّات حاضر هستند و نیازی به ارجاع دیگری نیست. سینمای ایران – مانند فوتبال و بسیاری چیزهای دیگرش- آمیزهای از روابط پشت پرده و مناسبات ناسالم مالی ( و غیره!) و دلّالبازی است؛ بگذارید یک نفر اعتراضی به وضع موجود کند تا فلان تهیّهکنندهای که خواسته با تهیّهی فیلمی برای بیضایی، «اعتباری» برای خود کسب کند، به خود اجازه ندهد که بازیگری را به او تحمیل کند. جایی خواندم که کسی دیده که شریفینیا از جلسهی نمایش فیلم عصبانی بیرون آمده است که خبر خیلی خوبی است و نشان میدهد که بیضایی درست به هدف زده است و من به او بابت این هدفگیری- در فیلمی که ممکن است از لحاظ هنری خوب، متوسّط یا نازل باشد- تبریک میگویم.
4. به عمد نوشتهی خود را به این دو نفر و این دو جمله منحصر کردم و گرنه میشد از کسی که به نقد شخصیّت و سواد بیضایی نشسته بگویم یا آن دیگری که تا فیلمنامههای او پیش رفته و کشف کرده که وقتی بیضایی مینویسد:« دوربین به بالا میلغزد»، برای این است که« میخواهد» خود را متفاوت با دیگران نشان دهد و معلوم نیست که« خواسته»ی او را چگونه از درون او متوجّه شده است. نوشتهها و گفتهها و ساختههای ما، آینههای مایند. هم فیلم بیضایی و هم واکنش منتقدان- از جمله دو منتقدی که نام بردم- نمایشگر دانش، ادب، اخلاق و شعور آنهاست. چنان منتقدی، شایستهی سینمای آنجاست و چنین منتقدی در خور سینمای ما؛ به قول آن مرحوم همه چیزمان به همه چیزمان میآید و... خدا را شکر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.