انضباط و بی‌انضباطی سیاسی


        
نشریّه‌ی عصرما با همان کیفیّت پایین چاپ و بی‌نام بودن نویسندگانش، تأثیری بسیار زیاد در دسته‌بندی نیروهای سیاسی ایران داشت. حاکمیّت تک‌صدایی این کار را نمی‌پسندید چون ترجیح می‌داد، خود مستقیماً با توده‌ی مردم سروکار داشته باشد و تقسیم‌ نیروها بر اساس سلیقه‌ی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را گامی در جهت ایجاد جامعه‌ی مدنی و احزاب ِواسط بین حاکمیّت و مردم می‌دید. از طرف دیگر افراد رده‌بالای حاکمیّت با این تقسیم‌بندی خود نیز در یکی از دسته‌ها می‌گنجیدند و از آن اطلاق و« متعلّق به همه بودن» در می‌آمدند. در آن دسته‌بندی‌ها حتّی جایی برای انصار و گروه‌های خیابانی نیز در نظر گرفته شده بود و تلاش می‌شد که رابطه‌ی آنان با یک یا چندتا از گروه‌های سیاسی تعریف شود. رنگ و بوی عقلانی بخشیدن به نیروهایی که داعیه‌ی عمل بر اساس شور و عشق داشتند، آنان را مهار می‌کرد و عقل نیز نیز چیزی جز مهار و سمت‌وسودهی به نیروهای آزاد نیست.


در هر انتخابات، به پیدایش احزاب خلق‌السّاعه عادت کرده بودیم، احزابی که با هر انتخابات می‌آمدند و می‌رفتند و بیشتر بر اساس نام پدیدآوردندگان خود، اعتبار می‌یافتند و البتّه فراموش می‌شدند. فراکسیون‌های کوچک این احزاب در مجلس نیز به درد در عرصه نگه داشتن معدود منتخبان این احزاب می‌خورد تا باز نوبت انتخابات بعد و نام نو و حزب جدید برسد؛ امّا انتصاب کرباسچی به ریاست ستاد انتخاباتی کرّوبی به این معناست که دبیرکل یکی از منظّم‌‌ترین احزاب ایران که با تشکیل خود، فضای سیاسی ایران را دگرگون کرد نیز پایبند انضباط در کنش سیاسی نیست. اگر کرباسچی، به عنوان دبیرکل کارگزاران می‌خواست با حفظ پیشینه و سابقه‌ی حزبی خود، کاندیدایی موجّه و نزدیک به خود را مطرح کند، قاعدةً او کسی جز دکتر حسن روحانی نمی‌بود. راه دوّم این بود که با عضویّت در حزب اعتماد ملّی و استعفا از حزب کارگزاران، چنین مسؤولیّتی را بپذیرد.


در بسیاری از نظام‌های پارلمانی جهان، نزدیک‌شدن احزاب به هم و شریک‌شدن در قدرت بر اساس تعداد نمایندگان در مجلس امری رایج و طبیعی است، همین گونه است حمایت احزاب مختلف از نامزد حزب دیگر، به هنگامی که نامزد مخالف آنان از دید همه‌ی آن احزاب بسیار نامطلوب باشد (مثل اجماع بر سر مخالفت با ژان ماری لوپن در فرانسه) ولی اینکه دبیرکل یک حزب، رئیس ستاد انتخاباتی نامزد حزب دیگر شود- تا جایی که می‌دانم- بی‌سابقه است.


فکر می‌کنم اگر قرار باشد، سازندگی از جایی شروع شود، از خود ما و منش و کردار و گفتار ماست، بی‌انضباطی در کنش سیاسی، به فرض که به کسب قدرت بینجامد، نمی‌تواند منجر به پی‌ریزی ساختار سیاسی منظّمی شود. گرچه اینگونه اعمال، دسته‌بندی نیروهای سیاسی را پیچیده‌تر از سابق می‌کند ولی شاید تلاش‌هایی مانند نوشته‌های «عصرما»، امروز بسیار مفید و سودمند باشد تا بتوان ابتدا نقشه‌ای از نیروهای سیاسی ایران را ترسیم کرد تا بتوان قدرتِ بررسی به تحلیل‌گران و توان گزینش به انتخاب‌گران بخشید.



پ. ن: متوجّه دورهم آمدن اصلاح‌طلبان منتقد خاتمی هستم ولی خواستم فقط از یک جنبه این موضوع را ببینم تا بعد نوبت بررسی مفصّل‌تر برسد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.