۱. مدّت زیادی از پخش پیدار مرد دوهزار چهره نمیگذرد. قرار گرفتن شخصی در جایگاهی جز آنچه لیاقتش را دارد، از موضوعهای همیشگی نمایشهای طنز است. دیکتاتور بزرگ چاپلین شاید یکی از معروفترین آنها باشد. همین چند روز پیش نوشتم که دنیای واقعی ما دارد شبیه طنز میشود و طنزها جای نقد واقعبینانه را گرفتهاست؛ پس حیف است که این مجموعه وقایع ادامه پیدا نکند.
۲. محسن مخملباف پس از دوّم خرداد، آمد که بماند ولی موضوعی که برای فیلم خود انتخاب کرد، چیزی نبود که بشود ساخت. ظاهراً قهرمان اصلی فیلم او فرد نابینایی بود که مسؤولیّت بازبینی فیلمها (همان سانسورچی یا ممیّز) را به عهده داشت. معنای کنایی مهیبی در پس این انتخاب نهفته بود. او نماد تمام کسانی بود که در جایگاه خود قرار ندارند و کنایهای بود به مسؤولان فرهنگی کشور که از درک هنر و فرهنگ ناتوان هستند؛ یک نابینا چگونه میتواند دربارهی درست یا نادرست بودن واقعیّتی که نمیفهمد قضاوت کند؟ طبعاً آن فیلمنامه بایکوت شد و مخملباف برای همیشه از ایران رفت.
۳. درّی نجفآبادی درست دو هفته پیش از قتلهای زنجیرهای در یک سخنرانی گفت که به من گفتند میخواهی وزیر چه بشوی؟ گفتم: وزیر هر چی! من مثل آچار فرانسهام؛ خواستید بگذارید وزیر کشور، خواستید بگذارید وزیر امور خارجه، خواستید بگذارید وزیر اقتصاد؛ خلاصه هرچه دلتان خواست، هرجا کسی را نداشتید من را بگذارید که به دردتان میخورم. دو هفته بعد، آن فاجعه به بار آمد تا مگر یاد بگیریم که لاف بیهوا نزنیم ولی یاد نگرفتیم و نمیگیریم و نخواهیم گرفت. همین الآن هم با یک نگاه به مناصب حکومتیان، خیل کسانی را میبینید که بدون توجّه به توانایی، تخصّص یا تحصیلات خود در حال کار هستند.
۴. در ادامهی تبدیل طنز به واقعیّت، مهدی ارگانی به ریاست ادارهی کل انیمیشن صبا منصوب شد. با ناصب و منصوب کاری ندارم به فکری که پشت این کار است نگاه میکنم. ارگانی نابیناست و جانباز هم نیست چون در سال ۵۵ معافیّت پزشکی گرفته است پس یا نابینای مادرزاد است یا بینایی او به زمانی برمیگردد که احتمالاً جز خاطرهای محو چیزی به یاد او نمانده است. بسیاری از انیمیشنهای بزرگ عالم سینما و تلویزیون، بیگفتوگو هستند (مثل تام و جری) و درک بقیّهی آنها هم نیاز به داشتن نیروی بینایی دارد. واقعاً در این ملک کسی لایقتر از ارگانی نبود؟ به نام بعضی از پستهای پیشین او دقّت کنید: «ناظر» پخش سریالها! وقتی دنیای ما دارد روز به روز به مضحکه شبیهتر میشود، چرا به حال و روز خود نخندیم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.