زیباکلام و انتخابات


            
صادق زیباکلام علیرغم اینکه دانش‌آموخته است ولی حرفهایش را بیشتر بر اساس دریافت شخصی می‌زند تا به کارگیری آنچه در سر کلاس آموخته است؛ این هم حسن است و هم عیب. گاهی این خصیصه به کمکش آمده و گاهی باعث شده حرفهایی بزند که از همچه آدمی بعید است ولی من حرفهای درست سر بزنگاهش را بیشتر به خاطر سپرده‌ام. به گمانم اوّلین کسی که در مقاله‌ای درست پس از دوّم خرداد نوشت که این انتخابات بیشتر گفتن «نه» بود تا گفتن«آری» همو بود. در آن جوّ متلاطم همه بر سرش فریاد کشیدند که چه می‌گویی و مردم هشیارند و از این حرفها... ولی دیدیم بعدها چه شد. مخالفت با کوبیدن رفسنجانی به وسیله‌ی تیم عبدی و گنجی و رفقا هم خوب به یادمان مانده است و دیدیم که ثمره‌ی آن افراطها چه شد.


زیباکلام مصاحبه‌ای کرده با مجلّه‌ی «مردم و جامعه» و حرفهایی زده که با اساس آن یعنی نقد تشتّت اصلاح‌طلبان موافقم، در از پیش باخته دیدن آنها در انتخابات سعی می‌کنم از او امیدوارتر باشم و در بعضی جزئیّات نیز اختلاف‌نظرهایی دارم. به گمانم این حرفهای او که با این صراحت فقط می‌توان از او انتظار داشت، بعدها به یاد آورده خواهد شد، چه احمدی‌نژاد برنده‌ی انتخابات باشد و چه بازنده. اینها چکیده‌ی منتخب من از حرفهای اوست:


«... من شانس زیادی برای اصلاح‌طلبان،چه کروّبی و چه موسوی نمی‌بینم. فقط در صورتی که خاتمی می‌ماند واین دو در یک میتینگ به نفع او کنار می‌کشیدند امکان موفّقیّت خاتمی بود ولی با این اوصاف، مردم حتّی اگر حتّی یک رأی هم به اصلاح‌طلبان ندهند، حق دارند. گفتن حرفهایی مانند اینکه وجود چند نامزد باعث گرم شدن تنور انتخابات می‌شوند دست کم گرفتن شعور مردم است و ما الآن مثل تیمی هستیم که در بازی رفت پنج بر صفر باخته و در بازی برگشت نیز امید چندانی ندارد. حضور یا عدم حضور کرّوبی، تفاوتی در نتیجه‌ی انتخابات ایجاد نمی‌کند. او زمانی حاضر بود که بر اساس مشورت، فقط یک نامزد از اصلاح‌طلبان کاندید شود ولی آنها آنقدر امروز و فردا کردند که او ناچار شد بیاید، حالا دیگر انتظار کنار کشیدن او بی‌انصافی است. طرفداری اطرافیان ایشان مانند عبدی و کرباسچی و مهاجرانی هم بیشتر از اینکه به خاطر خود او باشد، ناشی از دلخوری آنان از اطرافیان خاتمی است. عبدی خودش را یک تئوریسین می‌داند ولی هیچگاه از طرف دوستان خاتمی جدّی گرفته نشد پس به سوی کرّوبی می‌آید تا جایگاه خود را به دست آورد. کرباسچی هم حق دارد که این کار را کند چون برای پیروزی خاتمی خیلی زحمت کشید ولی وقتی به زندان افتاد خاتمی برای او کاری نکرد و این رفسنجانی بود که برای او آستین بالا زد و مهاجرانی و کدیور هم پس از آن جریان، در لندن اوضاع روحی و مالی مناسبی نداشتند ولی اطرافیان خاتمی به گونه‌ای با او برخورد کردند که انگار جذام گرفته یا جاسوس است. در عین حال اگر اینان بگویند که تحلیل تو غلط است و ما به خاطر درک و برداشت خود به طرف کرّوبی آمده‌ایم من می‌پذیرم چون نمی‌توانم نیّت افراد را بخوانم ولی برداشت من همین است که گفتم.


کرّوبی پایداری بیشتری در برخورد با کارشکنی‌های محافظه‌کاران در مجلس از خود نشان داده است، خیلی بیشتر از خاتمی و موسوی نیز هنوز امتحان خود را پس نداده است.البتّه نباید فراموش کرد که کرّوبی با توافق اصلاح‌طلبان رئیس مجلس ششم شد پس او هم به آنان بدهکار است. گرچه کرّوبی شانس زیادی ندارد ولی اگر با توجّه به اینکه رأی کمتری می‌آورد خود را به نفع موسوی کنار بکشد، کار بزرگی کرده است و نشان می‌دهد که آدم بزرگی است و موسوی هم می‌تواند پیشنهاد پست مناسبی در کابینه به او بکند؛ موسوی اگر نتواند چنین بده- بستانهایی انجام دهد، نشان می‌دهد که با موسوی دهه‌ی شصت تفاوت نکرده است. در هرحال هیچ چیز نمی‌تواند مانع ندیدن سردرگمی اصلاح‌طلبان شود. دست راست آنان از دوّم خرداد تا کنون همیشه از دست چپشان می‌پرسیده که چه کنم و در مجموع شانس زیاید برای پیروزی آنان نمی‌بینم...»


پ. ن: عزّت‌الله فولادوند چندی پیش خیلی خونسرد گفت که اگر باز هم رئیس جمهور کنونی رأی بیاورد، نباید خیلی ناامید شد؛ می‌دانید این حرف یعنی چه؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.