سفسطه، حرکت برعکس مسیر درست اندیشیدن یعنی از نتیجه به مقدّمات است. سوفسطاییان به جای اینکه ابتدا مقدّماتی بیابند که به نحو معقولی موثّق و مطمئن باشد سپس به سوی نتیجه حرکت کنند، ابتدا نتیجه را- به هر دلیل- ثابت میانگارند و پس از آن مقدّمات را جوری تنظیم میکنند که نتیجهی مفروض از دل آن بیرون آید و این کار خیلی هم ساده نیست؛ یعنی هنر میخواهد و گرنه دم خروس بیرون میماند و مایهی آبروریزی میشود.
وکلای مدافع در عصر ما موجّهترین سفسطهگران هستند و همه این نقش آنها را به نوعی پذیرفتهاند. آنان برای رسیدن به حقیقت تلاش نمیکنند بلکه بیگناهی موکّل خود را- تا جایی که شواهد اجازه دهد- مفروض میگیرند و از هر راهی برای اثبات آن سود میجویند. شاید البتّه این نقش در تقابل با دادستانی که به عکس در پی اثبات جرم است تا دادوستد آنها بتواند مجالی فراخ برای قضاوت قاضی و هیئت منصفه جور کند، به نفع داوری ِدرست هم باشد ولی نفس عمل- بیآنکه آنرا جزئی از یک مجموعه ببینیم- عملی حقیقتجویانه نیست.
این سرسپردگی به نتیجه را در حدّ زیادی در عمل سیاسی حزبی و کمتر از آن در گروههای همفکر اندیشگی نیز میتوان مشاهده کرد. عمل حزبی اگر یکپارچگی میطلبد، کمی- و نه بیش از آن- دفاعپذیر است چون فکر و اتّخاذ مسیر، ابتدا و پیش از پیوستن به حزب انجام گرفته و حالا تفاوت مصادیق است که تفاوت نظرها را ایجاد میکند و اختلاف بیش از حد، اساس حزب- و به تبع آن ساختار سیاسی- را بیثبات میکند مگر آنکه مشکل بسیار ریشهای و مهم باشد که بحث دیگری است. گروههای فکری ولی باید بسیار مراقب باشند که به جایی برای سرسپردگی تبدیل نشوند که در کشور ما متأسّفانه بیشتر اوقات اینگونه بوده است و شکافتن آنرا به زمانی دیگر وامیگذارم.
یکی از بهترین نمونههای بررسی سفسطهگری، بازخوانی و تحلیل دانشی و بیطرفانهی سرمقالههای کیهان است. به گمانم نوع و زاویهی دید کیهانیان اگر برای یونانیان باستان بازگو میشد آنها را هم به شگفتی میآورد. با خواندن این شبهمقاله میتوان این عناصر را بینیاز از اثبات و مفروض گرفته دید:« توانایی خواندن ذهن اصلاحطلبان( شکست مساوی با مرگ مطلق است، یقین خاتمی به باخت حتمی، دوستان خاتمی به فکر خود بودند نه او و ... )، خیالات دیدن رأیهای سازماندهی شده، خاتمی به لحاظ سیاسی تمام شده است، سلامت انتخابات در ایران برای «همه» ثابت و مسجّل است[!]، اصلاحطلبان خود را بازندهی قطعی میدانند و همین دلیل ِپیش کشیدن موضوع سلامت انتخابات است و ...»
جالب این است که سرمقالههای کیهان گاه در تناقض با هم قرار میگیرند و در این چند ماهه انواع شبهتحلیلهای مختلف از انتخابات را دیدهایم که البتّه لابد از دید آنها ایرادی ندارد چون آنها چاکر سلطان هستند نه بادمجان و شرایط کشور نیز مدام تغییر میکند و به تبع آن سخنان اینان نیز عوض میشود. پس لازم نیست بپرسیم در صورتی که این شکست قطعی برای موسوی حاصل نشد، این حرفها کجا میرود، چون میتوان انتظار داشت بنویسند که مردم به یادآور روزهای جنگ رأی دادند نه اصلاحطلبان و موسوی نیز باید مراقب باشد که به این اعتماد خیانت نکند! در هر حال خواندن مدام سرمقالههای کیهان دستورالعمل بسیار مناسبی برای کسانی است که میخواهند نحوهی تفسیر تحریفگر حقیقت را به سود خویش بیاموزند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.