تمام نکات زیر فقط از دید من یا کسی با گرایشهای فکری شبیه من است:
۱. وضع کنونی ما تا رسیدن به آزادی، عدالت( در عرصههای گوناگون) و پاسداشت فرهنگ ملّی و دینی ما فاصلهی زیادی دارد.
۱-۱. جامعهی ما به دلیل همهگیرشدن وسایل ارتباط جمعی و بالاتر رفتن سطح دانش و سواد در کشور به خودی خود میتواند رو به بهبود رود و تنها به ترکیب هیئت حاکمه بستگی ندارد؛ بلکه از آن مهمتر است.
۲-۱. ترکیب حاکمیّت در درجهی دوّم میتواند بر سرعت یا چگونگی رسیدن به وضع مطلوب تأثیر بگذارد.
۳-۱. هیئت حاکمه سه حالت میتواند در راه این رشد ملّی داشته باشد:
۱-۳-۱. آنرا با پیشنهاد قوانین جدید و اجرای بهتر قوانین فعلی تسریع کند.
۲-۳-۱. وضعی خنثی داشته باشد و رشد جامعه فقط متّکی به اشخاص و نهادهای غیردولتی باشد.
۳-۳-۱. بر سر راه این رشد سدّ و مانع ایجاد کند.
۴-۱. دولتهای موسوی، هاشمی رفسنجانی و خاتمی بسته به قضاوت افراد بین طیف خنثی و خوب میتوانند باشند.
۵-۱. جز احمدینژاد، سه نفر دیگر نیز بین حالت خنثی و خوب- با تفاوت رتبه- قرار میگیرند.
۶-۱. دولت نهم به حالت سوّم- یعنی سدّ و مانع پیشرفت- بسیار نزدیک بوده است.
۱-۱. جامعهی ما به دلیل همهگیرشدن وسایل ارتباط جمعی و بالاتر رفتن سطح دانش و سواد در کشور به خودی خود میتواند رو به بهبود رود و تنها به ترکیب هیئت حاکمه بستگی ندارد؛ بلکه از آن مهمتر است.
۲-۱. ترکیب حاکمیّت در درجهی دوّم میتواند بر سرعت یا چگونگی رسیدن به وضع مطلوب تأثیر بگذارد.
۳-۱. هیئت حاکمه سه حالت میتواند در راه این رشد ملّی داشته باشد:
۱-۳-۱. آنرا با پیشنهاد قوانین جدید و اجرای بهتر قوانین فعلی تسریع کند.
۲-۳-۱. وضعی خنثی داشته باشد و رشد جامعه فقط متّکی به اشخاص و نهادهای غیردولتی باشد.
۳-۳-۱. بر سر راه این رشد سدّ و مانع ایجاد کند.
۴-۱. دولتهای موسوی، هاشمی رفسنجانی و خاتمی بسته به قضاوت افراد بین طیف خنثی و خوب میتوانند باشند.
۵-۱. جز احمدینژاد، سه نفر دیگر نیز بین حالت خنثی و خوب- با تفاوت رتبه- قرار میگیرند.
۶-۱. دولت نهم به حالت سوّم- یعنی سدّ و مانع پیشرفت- بسیار نزدیک بوده است.
۲. از آنجا که رشد جامعه با سه نفر دیگر تصوّرپذیر است، پرهیز از رأیآوردن احمدینژاد اوّلین ترجیح در رأی دادن است.
۱-۲. احمدینژاد توانسته با بازی کردن نقش طرفدار قشر محروم و اسلام حقیقی، رأی بسیاری از مردم را که امکان دسترسی به اخبار بیواسطه نداشتهاند و از دروغها، اتّهامها و ناکامیهای او در عرصهی اقتصاد و سیاست بینالملل آگاه نیستند، همراه خود داشته باشد.
۲-۲. بنا بر دو بخش پیش ، رأی دادن به کسی که در نظرسنجیها دارای بیشترین میزان رأی و امکان رأیآوری است- هرکس میخواهد باشد-، ترجیح اوّل عقلی دارد.
۳-۲. حدّ وسط انواع نظرسنجیهای طرفداران کاندیداهای گوناگون، رأی نزدیک احمدینژاد و موسوی (نزدیک به هم) و رأی بسیار پایینتر رضایی و کروبی( نزدیک به هم) است.
۴-۲. ترجیح عقلی برای رهایی از مسؤولان دولت نهم رأی دادن به میرحسین موسوی است.
۱-۲. احمدینژاد توانسته با بازی کردن نقش طرفدار قشر محروم و اسلام حقیقی، رأی بسیاری از مردم را که امکان دسترسی به اخبار بیواسطه نداشتهاند و از دروغها، اتّهامها و ناکامیهای او در عرصهی اقتصاد و سیاست بینالملل آگاه نیستند، همراه خود داشته باشد.
۲-۲. بنا بر دو بخش پیش ، رأی دادن به کسی که در نظرسنجیها دارای بیشترین میزان رأی و امکان رأیآوری است- هرکس میخواهد باشد-، ترجیح اوّل عقلی دارد.
۳-۲. حدّ وسط انواع نظرسنجیهای طرفداران کاندیداهای گوناگون، رأی نزدیک احمدینژاد و موسوی (نزدیک به هم) و رأی بسیار پایینتر رضایی و کروبی( نزدیک به هم) است.
۴-۲. ترجیح عقلی برای رهایی از مسؤولان دولت نهم رأی دادن به میرحسین موسوی است.
۳. بدون در نظر گرفتن بند دو، ده عامل را برای گزینش یکی از این سه نفر در نظر گرفتهام :
۱-۳. صداقت. این صفت مهمترین فقر محمود احمدینژاد است و اصرار بر دروغگویی مهمترین دلیل بیآبرویی وی. به هیچ صورت نمیتوان به نامزدی که خلاف واقع میگوید اعتماد کرد. رضایی تا کنون حرف غیرقابل باوری نگفته ولی او نزدیکترین شخص از میان این سه نفر به حالت خنثی است و عملاً جز نقد بر احمدینژاد مزیّت دیگری ندارد، پس نیازی هم به وعده دادن نمیبیند. موسوی با یکی دو فقره وعدهی نیمهواقعی مانند جمع کردن گشتهای ارشاد وضع بدی ندارد. جمعآوری گشتهای ارشاد بسته به تفویض اختیار نیروی انتظامی از طرف رهبر به وزیر کشور است، پس رئیس جمهور نمیتواند پیشاپیش چنین وعدهای بدهد، بله او میتواند بگوید «سعی میکنم» چنین کنم. دیگر وعدههای موسوی به نظرم در چارچوب اختیارات اوست و بسیار گستردهتر از رضایی. کرّوبی دستکم در دو مورد متأسّفانه مرتکب خلافگویی شده است: یکی تغییر قانون اساسی ( مثلاً برای ناممکن کردن برگشتن افراد به قدرت یا حذف نظارت استصوابی) زیرا طبق اصل ۱۷۷ قانون اساسی تغییر این قانون به طور کامل به دست رهبر است و نقش دیگران در برابر او بسیار ناچیز است. دیگری وعدههای مربوط به حوزهی قوّهی قضائیّه ( مثل اینکه گفته در دوران من زندانی سیاسی یا دانشجوی زندانی نخواهیم داشت). تنها راه کنترل نظارت استصوابی تقدیم لایحه ، تعریف و قانونی کردن نوع نظارت و قانون انتخابات است که دیدیم به خاطر آن چه بر سر خاتمی آوردند. با این رهبر و با این شورای نگهبان بیش از این نمیتوان کاری کرد. وقتی لایحهای ساده آن هم با مجلسی اصلاحطلب( که احتمالاً دیگر تکرار نخواهد شد) نتواند از فیلتر شورای نگهبان رد شود، تغییر قانون اساسی سنگ بزرگی است که هیچ کس نمیتواند آنرا بردارد.
۱-۱-۳. فقدان این صفت نزد کروبی باعث میشود که اگر وی رأی نزدیک به احمدینژاد یا حتی بیشتر از او هم داشت و عملاً شانسی برای دیگر نامزدها نبود، در رأی دادن به او تردید کنم. دیگر صفات مثل مدیریّت و حمایت دیگران و مانند آن مهم است ولی نه تعیینکننده ولی عدم صداقت عنصری است که به تنهایی تعیینکننده است و متأسفانه باید اذعان کرد که در سر دادن این شعارها کروبی تحت تأثیر دوستان کمدان و غیر مدبّر خود قرار گرفته است.
۲-۳. سابقهی مدیریّتی. برتری قطعاً با موسوی است که در سالهای جنگ با درآمد سه چهار میلیارد دلار- پس از کسر هزینههای جنگ-، ایران را اداره کرد و نگذاشت که کشور به فروپاشی اجتماعی برسد. نفر بعد رضایی فرماندهی ارشد نظامی جنگ است و کرّوبی کار اجرایی خاصّی نکرده است که قیاسپذیر با این دو باشد( مانند ریاست بنیاد شهید) و ریاست مجلس نیز کار اجرایی نیست.
۳-۳. برنامهها. برنامهها بسیار گسترده است ولی من به مهمترین آن یعنی وعدههای نامزدها دربارهی نفت میپردازم. تقسیم سهام نفت دو جنبه دارد یکی جنبهی اقتصادی و دیگر جنبهی سیاسی. دربارهی جنبهی اوّل آگاهان شایستگی بحث کاملتری دارند ولی تقسیم سهام نفت و پرداختن مستقیم یارانهها اوّلین بار در اواخر دولت خاتمی مطرح شد که با مخالفت امثال نادران مواجه شد و آنرا کارشناسی نشده و تورّمزا ارزیابی کردند. در دولت احمدینژاد نیز مطرح شد که به دلیل ترس از پیامدهای آن معوّق ماند. امروز کروبی بحث هفتاد هزار تومان را دارد که فقط با احتساب هزینهی واقعی شدن برق، گاز و تلفن، شاید چیز دندانگیری ته آن نماند ولی در عوض خانوادهها مواجه با تورّمی خواهند شد که در ایران به راحتی ایجاد میشود ولی برنمیگردد. دادن یارانهها به مردم، احتیاج به فرهنگ مصرف هم دارد و چه بسا در جامعهای که مصرفزده است به کار و اشتغال منجر نشود. شاید بهترین راه استفاده از مدل نروژ و واریز پول نفت به آن است تا هم از سود به کار انداختن آن استفاده شود و هم اصل پول باقی بماند. خاتمی تا حدّی با ایجاد صندوق ذخیرهی ارزی سعی کرد که چنین کاری کند و محسن رضایی در مناظرهاش با کرّوبی( که به وضوح بر او میچربید) این ایده را مطرح کرد گرچه نمیدانیم که وی این صندوق را چگونه پر خواهد کرد و تا زمان پرشدن آن- که سالها زمان میبرد، سود کدام پول را به مردم میدهد؟
جنبهی سیاسی تقسیم پول نفت نیز با اوضاع سیاسی ایران نمیخواند. مدّتهاست که عبّاس عبدی علّت تمرکز قدرت را در ایران، دولت نفتی میداند و عقیده دارد که با پخش کردن پول نفت، این اقتدار شکسته میشود ولی از دید من درست نیست. اگر بالاترین مقام ایران رئیس جمهور بود، این درست بود ولی تمرکز قدرت در دست ولی فقیه است که قدرت خود را از برداشتی خاص و سادهشده از ادامهی امامت و توسعهی بحث ولایت فقیه میگیرد که بر اساس هزار سال فقه شیعه بنا شده است و دولت نفتی یا غیرنفتی کوچکترین خللی در آن وارد نمیکند. با حاکم بودن این برداشت از فقه و ولایت فقیهان، حکومت مطلقهی فعلی بدون پول نفت هم به راحتی سر پا میماند؛ تازه در نظر داشته باشید که با اقتصاد دولتی ایران، باز این دولت است که پول نفت را به مردم میدهد و ارباب باقی میماند و هرگاه لازم دانست هم میتواند به دوران گذشته و یارانههای گزاف برگردد.
۴-۳. حمایت گروههای سیاسی حرفهای از آنها. موسوی با به همراه داشتن حمایت حزب مشارکت( بدنهی اصلی اصلاحطلبان) و کارگزاران( تکنوکراتهایی که در اصل ادارهی کشور را در طول سالیان دراز به عهده داشتهاند) و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (قویترین گروه از نظر تحلیل سیاسی) قویترین پشتیبانی سیاسی را دارد. کرّوبی با حمایت حزب اعتماد ملّی پا به میدان گذاشته ولی بسیاری از پیرامونیان او یا عضو حزب او نیستند ( مانندعبدی) یا عضو حزب دیگری هستند( مثل کرباسچی) و این نقطه ضعفی برای آنان و کروبی است. اگر تحزّب اینقدر اهمیّت داشت که روی آن مانور داده شود، حداقل کرباسچی باید ابتدا از حزب کارگزاران استعفا میداد بعد به سراغ کروبی میآمد. پس حزب و روزنامه امتیازی برای او به شمار نمیرود. در ضمن بعضی از افراد پیش و پس از حمایت از کروبی، نیمنگاهی هم به عبدالله نوری داشتند و این هم نشانگر تردید و دودلی آنان است. رضایی از این حیث در رتبهی آخر قرار دارد.
۵-۳. شعارهای غیر واقعی. بر عکس مورد صداقت( که آگاهانه است)، این موضوع بیشتر غیر اختیاری و از سر غفلت است. کروبی در این زمینه شعارهایی داده است که به عنوان یک اظهارنظر شخصی قابل پذیرش است ولی ما قرار است او را به عنوان رئیس جمهور بشناسیم. مخالفت با چندهمسری خوب است ولی کاری از دست رئیس جمهور برای آن بر نمیآید. این کار در درجهی اوّل با اجتهاد عالمان دینی و در درجهی بعد با لوایح قضایی است؛ ولی موسوی میگوید که کار چند همسری به فقیهان و برداشتهای نوین آنها مربوط است و این آگاهانهتر است گرچه شاید حمایت کمتری را از میان کسانی که شعارهای داغ را دوست دارند برانگیزد. وقتی کرباسچی میگوید «اگر» نفت به صدو اندی دلار برسد ما به جای هفتاد هزار توامن، صد و بیست هزار تومان هم میدهیم یعنی وعدهی سرخرمن دادن که اصلاً درست نیست. صندوق نفتی «دویست میلیارد دلاری» رضایی نیز از این شعارهاست. او میگوید «اگر» در این سالها ما پول نفت را جمع کرده بودیم، اینقدر داشتیم و «حالا» من میتوانستم ماهی صد هزار تومان به هر ایرانی بدهم! صدهزار تومان ماهیانه بر اساس پولی که«میتوانست» باشد ولی نیست! احمدینژاد در همین باره از او سؤالی پرسید ولی رضایی از جواب دادن طفره رفت.
۶-۳. اعتدال. بیرون بودن از افراط و تفریط یکی از مهمترین خصلتهای یک نامزد است و نبود این خصیصه در سالهای اصلاحات در میان برخی هواداران خاتمی صدمهی زیادی به او وارد کرد.
۱-۶-۳. رضایی فرد معتدلی است ولی مانند مورد پیش چون مطالبات زیادی ندارد، این اعتدال امتیاز بسیار بزرگی برای او نخواهد بود. موسوی نیز در این زمینه آرام و معتدل پیش رفته است تا جاییکه صدای کسانی را که حرفهای تندتری از او انتظار داشتند در آورده است.
۲-۶-۳. کرّوبی متأسّفانه در این زمینه هم وضع مناسبی ندارد. عبدی و قوچانی به همراه گنجی یکی از بدترین کارهای دوران اصلاحات -یعنی نفی هاشمی رفسنجانی- را در کارنامهی خود دارند. این عمل به کنارکشیدن هاشمی از همراهی تمام و کمال با اصلاحات منجر شد و ضربهی سختی به اصلاحطلبان وارد آورد و آنان را در روزهای سخت تنها گذاشت. توجّه داشته باشیم که کسانی رفسنجانی و قدرت پادرمیانی او برای رفع و رجوع کردن امور را نفی کردند که امروز قدرت ریشسفیدی کروبی را به عنوان یکی از امتیازهای او برمیشمرند. من طرفداری دفتر تحکیم وحدت ( به عنوان نمایندهی نگاه بلندپروازانهی دانشجویی) و بسیاری از وبلاگنویسان ( به عنوان ایدهآلگرایانی که آنچنان که باید و شاید، بین وضع موجود و مطلوب نمیتوانند فرق بگذارند و به نبود صفت بند۱-۱-۳ در کروبی عنایتی ندارند و با یکی دو شعار داغ به هیجان میآیند) را از کرّوبی من در همین راستا ارزیابی میکنم.
۷-۳. اطرافیان و مشاوران. بسیاری از افراد مدافع کروبی در دو سه سال گذشته به شدّت در ایمایان نقد شدهاند و رویکرد سطحی و ژورنالیستی آنان به امور و اشتباه در تحلیل وقایع بارها گوشزد شده است. امروز جمعشدن این افراد کنار هم خیلی اتّفاقی به نظر نمیرسد. بسیار لازم بود که قشر تندروتر اصلاحات خود را از قشر معتدلتر جدا کند که انگار همینطور هم شده است. اطرافیان موسوی بدنهی سه تشکّل مذکور است که وزنهی مهمی است و رضایی هم اطرافیان چندانی ندارد.
۱-۷-۳. گرچه اصلاحات در ایران حزبی نیست و من هم به تبعیّت بیچون و چرا از حزب و تصمیم جمعی معتقد نیستم ولی به طور اجمالی میتوان حمایت اکثریّت اصلاحطلبان را از یک نفر امتیازی مهم- و چه بسا تعیینکننده برای وی – دانست. طبق همین دلیل من در دورهی قبل علیرغم اینکه به هیچ وجه از مواضع، سخنان و عدم شفّافیّت و قاطعیّت معین خوشم نیامد ولی به وی با اکراه رأی دادم. امروز میتوان بر این اساس و با رغبت بیشتری به میرحسین رأی داد.
۲-۷-۳. توجّه داشته باشیم که رأی به معین- یا موسوی و کروبی- رأی به فرد نیست بلکه رأی به رئیس دولتی است که وزرایش کسان دیگری هستند. درست است که معین خود را در حد و قامت یک رئیس جمهور نشان نداد ولی وزرایش کمابیش از جنس وزرای خاتمی میبودند و این یعنی ادامهی راه او پس نباید در انتخاب یک نامزد فقط به خود او نگاه کرد( یعنی کاری که این روزها دارد انجام میشود) کروبی یا موسوی هرکدام رئیس جمهور شوند احتمالاً افراد مشترکی- از ستادهای انتخاباتی هر دو طرف- در لیست وزیران آنها خواهد بود، پس تفاوت موسوی و کروبی، به تفاوت وزرای آنان ترجمه میشود. در این حالت باز هم معیار بند ۲( یعنی بالا بودن رأی مردمی) حرف اوّل و آخر را میزند.
۳-۷-۳. سیّد محمّد خاتمی به تنهایی نماد اصلاحات است و حمایت وی به اندازهی تمام گروههای یادشده ارزش معنوی دارد و میتواند امتیازی برای یک نفر به حساب آید. موسوی دارای این امتیاز است. رضایی با پیشنهاد استفاده از خاتمی و تجارب او در مرحلهی بعد است و پیروان کروبی باز هم وضع خوبی ندارند. از قوچانی که- با بدفهمی هرچه تمامتر- عملاً خاتمیسم بدون خاتمی را پیشنهاد کرد تا کرباسچی و انتقادهای صریحش از خاتمی. کنایه زدن و متلک پراندن به کسی که در نظر عرف نماد و وزنهی تعادل اصلاحطلبان است، امتیازی منفی برای کروبی و اطرافیان او به شمار میرود.
۸-۳. استقلال رأی. استقلال رأی موسوی در حدّ جلوگیری از آمدن خاتمی بود که در جای خود مرا برآشفت ولی این نشان میدهد که از مخالفت با هیچ کس- حتّی خاتمی- پروایی ندارد. سخنان او از خودش برمیخیزد. اقتصاد پیشنهادی او- هرچه هست- چیزی بین تجارب دوران جنگ و آموزههای نظری نویسندگان «الحیات» (برادران حکیمی و برداشت آنها از احادیث) و دستاوردهای نوین بشری است. به ضرس قاطع میتوان گفت که بیانیّههای منتشر شده به انشا و امضای اوست ولی بسیاری از برنامههای کرّوبی ساخته و پرداختهی اطرافیان اوست به طوریکه وی در برنامهی زندهی خبری، فقط به کلّیّات اکتفا کرد و گفت که ریز امور را باید از مشاوران من بپرسید.
۹-۳. نداشتن تناقض رفتاری و نظری. رضایی با کنارکشیدن در دورهی پیش الآن چه توجیهی برای آمدن دارد؟ زیرا آن اعمالی که پیشتر انجام شده بود، حالا با آشکاری و شدّت بیشتر در جریان است. هر دلیلی برای کنار کشیدن او بود، الآن نیز هست مگر اینکه این فرصت را بهانهای برای اعلام حضور سیاسی وی بدانیم وبس. من بالشّخصه مهمترین تناقض موسوی را نیامدن وی در دورهی گذشته و آمدنش در دورهی فعلی میدانستم و آنرا اشتباه وی پنداشتم ولی بعد او توضیح داد که در دورهی گذشته با وجود هاشمی نیازی به حضور نمیدیده است؛ یعنی برعکس پندار من که وی به عنوان یک اصلاحطلب میتوانست از تشّتت ایجاد شده بین معین و کروبی جلوگیری کند، رأی وی با هاشمی بوده است. اکنون نظرم را تعدیل میکنم چون خودم نیز از منتقدان حملهی تندروان اصلاحطلب به هاشمی بودهام. این توجیه جنبهای دیگر از نگاه فراگیر موسوی( که میتواند ضعف یا قوّت او باشد) را آشکار میکند. کروبی نیز مانند رضایی در مورد بازگشت به صحنهی انتخابات رفتاری پرتناقض دارد. بازگشت یک نامزد شکستخورده به کارزار انتخابات ریاست جمهوری خیلی معمول نیست و از طرفی کروبی با استعفا از تمام مناصب دولتی در پی نقد حاکمیّت از بیرون بود. وی حتّی از عضویّت در مجمع تشخیص مصلحت کناره گرفت که اشتباهی بزرگ بود و قدرت تأثیرگذاری او را در ساختار سیاسی ایران کاهش داد. حالا چه شده که برمیگردد؟ یا نباید از ساختار رسمی بیرون میرفت یا اگر رفت نباید برمیگشت. وعده به ایجاد شبکههای خصوصی نیز از دیگر تناقضهای رفتاری وی است. او که در پی تشکیل تلویزیون صبا بود، با اوّلین تهدید حاکمیّت عقب نشست، حالا چگونه میخواهد این کار را عملی کند؟ صداوسیما ملک رهبر است و اجازهی دخالت به احدی را نخواهد داد و برای او رئیس جمهور با یک فرد عادی تفاوت چندانی ندارد.
۱۰-۳. حمایت تک چهرههای شاخص سیاست، تحصیلکردگان، هنرمندان و روشنفکران نیز از ترجیحات انتخاب یک فرد است. دیگران نیز دارای قدرت تشخیص هستند؛ میتوان بر اساس اعلام حمایت نخبگان از یک نفر، تخمینی از لیاقت آن فرد به دست آورد. از میان چهار چهرهی روشنفکری دینی فقط سروش از کرّوبی حمایت کرده و ملکیان و کدیور از موسوی و شبستری از هردو. بیانیّههای صنوف گوناگون هنرمندان و استادان دانشگاه در انواع رشتهها (جامعهشناسان، اقتصاددانان و ...) به طرز قابل ملاحظهای به نفع موسوی است. بعضی از مراجع نیز از موسوی حمایت کردهاند و حمایت بیت امام، سیدحسن خمینی و هاشمی رفسنجانی از وی را نیز نباید دستکم گرفت. کروبی نیز حمایتهایی از برخی اقلیّتهای اعتقادی و دینی به همراه داشته است.
۱-۳. صداقت. این صفت مهمترین فقر محمود احمدینژاد است و اصرار بر دروغگویی مهمترین دلیل بیآبرویی وی. به هیچ صورت نمیتوان به نامزدی که خلاف واقع میگوید اعتماد کرد. رضایی تا کنون حرف غیرقابل باوری نگفته ولی او نزدیکترین شخص از میان این سه نفر به حالت خنثی است و عملاً جز نقد بر احمدینژاد مزیّت دیگری ندارد، پس نیازی هم به وعده دادن نمیبیند. موسوی با یکی دو فقره وعدهی نیمهواقعی مانند جمع کردن گشتهای ارشاد وضع بدی ندارد. جمعآوری گشتهای ارشاد بسته به تفویض اختیار نیروی انتظامی از طرف رهبر به وزیر کشور است، پس رئیس جمهور نمیتواند پیشاپیش چنین وعدهای بدهد، بله او میتواند بگوید «سعی میکنم» چنین کنم. دیگر وعدههای موسوی به نظرم در چارچوب اختیارات اوست و بسیار گستردهتر از رضایی. کرّوبی دستکم در دو مورد متأسّفانه مرتکب خلافگویی شده است: یکی تغییر قانون اساسی ( مثلاً برای ناممکن کردن برگشتن افراد به قدرت یا حذف نظارت استصوابی) زیرا طبق اصل ۱۷۷ قانون اساسی تغییر این قانون به طور کامل به دست رهبر است و نقش دیگران در برابر او بسیار ناچیز است. دیگری وعدههای مربوط به حوزهی قوّهی قضائیّه ( مثل اینکه گفته در دوران من زندانی سیاسی یا دانشجوی زندانی نخواهیم داشت). تنها راه کنترل نظارت استصوابی تقدیم لایحه ، تعریف و قانونی کردن نوع نظارت و قانون انتخابات است که دیدیم به خاطر آن چه بر سر خاتمی آوردند. با این رهبر و با این شورای نگهبان بیش از این نمیتوان کاری کرد. وقتی لایحهای ساده آن هم با مجلسی اصلاحطلب( که احتمالاً دیگر تکرار نخواهد شد) نتواند از فیلتر شورای نگهبان رد شود، تغییر قانون اساسی سنگ بزرگی است که هیچ کس نمیتواند آنرا بردارد.
۱-۱-۳. فقدان این صفت نزد کروبی باعث میشود که اگر وی رأی نزدیک به احمدینژاد یا حتی بیشتر از او هم داشت و عملاً شانسی برای دیگر نامزدها نبود، در رأی دادن به او تردید کنم. دیگر صفات مثل مدیریّت و حمایت دیگران و مانند آن مهم است ولی نه تعیینکننده ولی عدم صداقت عنصری است که به تنهایی تعیینکننده است و متأسفانه باید اذعان کرد که در سر دادن این شعارها کروبی تحت تأثیر دوستان کمدان و غیر مدبّر خود قرار گرفته است.
۲-۳. سابقهی مدیریّتی. برتری قطعاً با موسوی است که در سالهای جنگ با درآمد سه چهار میلیارد دلار- پس از کسر هزینههای جنگ-، ایران را اداره کرد و نگذاشت که کشور به فروپاشی اجتماعی برسد. نفر بعد رضایی فرماندهی ارشد نظامی جنگ است و کرّوبی کار اجرایی خاصّی نکرده است که قیاسپذیر با این دو باشد( مانند ریاست بنیاد شهید) و ریاست مجلس نیز کار اجرایی نیست.
۳-۳. برنامهها. برنامهها بسیار گسترده است ولی من به مهمترین آن یعنی وعدههای نامزدها دربارهی نفت میپردازم. تقسیم سهام نفت دو جنبه دارد یکی جنبهی اقتصادی و دیگر جنبهی سیاسی. دربارهی جنبهی اوّل آگاهان شایستگی بحث کاملتری دارند ولی تقسیم سهام نفت و پرداختن مستقیم یارانهها اوّلین بار در اواخر دولت خاتمی مطرح شد که با مخالفت امثال نادران مواجه شد و آنرا کارشناسی نشده و تورّمزا ارزیابی کردند. در دولت احمدینژاد نیز مطرح شد که به دلیل ترس از پیامدهای آن معوّق ماند. امروز کروبی بحث هفتاد هزار تومان را دارد که فقط با احتساب هزینهی واقعی شدن برق، گاز و تلفن، شاید چیز دندانگیری ته آن نماند ولی در عوض خانوادهها مواجه با تورّمی خواهند شد که در ایران به راحتی ایجاد میشود ولی برنمیگردد. دادن یارانهها به مردم، احتیاج به فرهنگ مصرف هم دارد و چه بسا در جامعهای که مصرفزده است به کار و اشتغال منجر نشود. شاید بهترین راه استفاده از مدل نروژ و واریز پول نفت به آن است تا هم از سود به کار انداختن آن استفاده شود و هم اصل پول باقی بماند. خاتمی تا حدّی با ایجاد صندوق ذخیرهی ارزی سعی کرد که چنین کاری کند و محسن رضایی در مناظرهاش با کرّوبی( که به وضوح بر او میچربید) این ایده را مطرح کرد گرچه نمیدانیم که وی این صندوق را چگونه پر خواهد کرد و تا زمان پرشدن آن- که سالها زمان میبرد، سود کدام پول را به مردم میدهد؟
جنبهی سیاسی تقسیم پول نفت نیز با اوضاع سیاسی ایران نمیخواند. مدّتهاست که عبّاس عبدی علّت تمرکز قدرت را در ایران، دولت نفتی میداند و عقیده دارد که با پخش کردن پول نفت، این اقتدار شکسته میشود ولی از دید من درست نیست. اگر بالاترین مقام ایران رئیس جمهور بود، این درست بود ولی تمرکز قدرت در دست ولی فقیه است که قدرت خود را از برداشتی خاص و سادهشده از ادامهی امامت و توسعهی بحث ولایت فقیه میگیرد که بر اساس هزار سال فقه شیعه بنا شده است و دولت نفتی یا غیرنفتی کوچکترین خللی در آن وارد نمیکند. با حاکم بودن این برداشت از فقه و ولایت فقیهان، حکومت مطلقهی فعلی بدون پول نفت هم به راحتی سر پا میماند؛ تازه در نظر داشته باشید که با اقتصاد دولتی ایران، باز این دولت است که پول نفت را به مردم میدهد و ارباب باقی میماند و هرگاه لازم دانست هم میتواند به دوران گذشته و یارانههای گزاف برگردد.
۴-۳. حمایت گروههای سیاسی حرفهای از آنها. موسوی با به همراه داشتن حمایت حزب مشارکت( بدنهی اصلی اصلاحطلبان) و کارگزاران( تکنوکراتهایی که در اصل ادارهی کشور را در طول سالیان دراز به عهده داشتهاند) و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (قویترین گروه از نظر تحلیل سیاسی) قویترین پشتیبانی سیاسی را دارد. کرّوبی با حمایت حزب اعتماد ملّی پا به میدان گذاشته ولی بسیاری از پیرامونیان او یا عضو حزب او نیستند ( مانندعبدی) یا عضو حزب دیگری هستند( مثل کرباسچی) و این نقطه ضعفی برای آنان و کروبی است. اگر تحزّب اینقدر اهمیّت داشت که روی آن مانور داده شود، حداقل کرباسچی باید ابتدا از حزب کارگزاران استعفا میداد بعد به سراغ کروبی میآمد. پس حزب و روزنامه امتیازی برای او به شمار نمیرود. در ضمن بعضی از افراد پیش و پس از حمایت از کروبی، نیمنگاهی هم به عبدالله نوری داشتند و این هم نشانگر تردید و دودلی آنان است. رضایی از این حیث در رتبهی آخر قرار دارد.
۵-۳. شعارهای غیر واقعی. بر عکس مورد صداقت( که آگاهانه است)، این موضوع بیشتر غیر اختیاری و از سر غفلت است. کروبی در این زمینه شعارهایی داده است که به عنوان یک اظهارنظر شخصی قابل پذیرش است ولی ما قرار است او را به عنوان رئیس جمهور بشناسیم. مخالفت با چندهمسری خوب است ولی کاری از دست رئیس جمهور برای آن بر نمیآید. این کار در درجهی اوّل با اجتهاد عالمان دینی و در درجهی بعد با لوایح قضایی است؛ ولی موسوی میگوید که کار چند همسری به فقیهان و برداشتهای نوین آنها مربوط است و این آگاهانهتر است گرچه شاید حمایت کمتری را از میان کسانی که شعارهای داغ را دوست دارند برانگیزد. وقتی کرباسچی میگوید «اگر» نفت به صدو اندی دلار برسد ما به جای هفتاد هزار توامن، صد و بیست هزار تومان هم میدهیم یعنی وعدهی سرخرمن دادن که اصلاً درست نیست. صندوق نفتی «دویست میلیارد دلاری» رضایی نیز از این شعارهاست. او میگوید «اگر» در این سالها ما پول نفت را جمع کرده بودیم، اینقدر داشتیم و «حالا» من میتوانستم ماهی صد هزار تومان به هر ایرانی بدهم! صدهزار تومان ماهیانه بر اساس پولی که«میتوانست» باشد ولی نیست! احمدینژاد در همین باره از او سؤالی پرسید ولی رضایی از جواب دادن طفره رفت.
۶-۳. اعتدال. بیرون بودن از افراط و تفریط یکی از مهمترین خصلتهای یک نامزد است و نبود این خصیصه در سالهای اصلاحات در میان برخی هواداران خاتمی صدمهی زیادی به او وارد کرد.
۱-۶-۳. رضایی فرد معتدلی است ولی مانند مورد پیش چون مطالبات زیادی ندارد، این اعتدال امتیاز بسیار بزرگی برای او نخواهد بود. موسوی نیز در این زمینه آرام و معتدل پیش رفته است تا جاییکه صدای کسانی را که حرفهای تندتری از او انتظار داشتند در آورده است.
۲-۶-۳. کرّوبی متأسّفانه در این زمینه هم وضع مناسبی ندارد. عبدی و قوچانی به همراه گنجی یکی از بدترین کارهای دوران اصلاحات -یعنی نفی هاشمی رفسنجانی- را در کارنامهی خود دارند. این عمل به کنارکشیدن هاشمی از همراهی تمام و کمال با اصلاحات منجر شد و ضربهی سختی به اصلاحطلبان وارد آورد و آنان را در روزهای سخت تنها گذاشت. توجّه داشته باشیم که کسانی رفسنجانی و قدرت پادرمیانی او برای رفع و رجوع کردن امور را نفی کردند که امروز قدرت ریشسفیدی کروبی را به عنوان یکی از امتیازهای او برمیشمرند. من طرفداری دفتر تحکیم وحدت ( به عنوان نمایندهی نگاه بلندپروازانهی دانشجویی) و بسیاری از وبلاگنویسان ( به عنوان ایدهآلگرایانی که آنچنان که باید و شاید، بین وضع موجود و مطلوب نمیتوانند فرق بگذارند و به نبود صفت بند۱-۱-۳ در کروبی عنایتی ندارند و با یکی دو شعار داغ به هیجان میآیند) را از کرّوبی من در همین راستا ارزیابی میکنم.
۷-۳. اطرافیان و مشاوران. بسیاری از افراد مدافع کروبی در دو سه سال گذشته به شدّت در ایمایان نقد شدهاند و رویکرد سطحی و ژورنالیستی آنان به امور و اشتباه در تحلیل وقایع بارها گوشزد شده است. امروز جمعشدن این افراد کنار هم خیلی اتّفاقی به نظر نمیرسد. بسیار لازم بود که قشر تندروتر اصلاحات خود را از قشر معتدلتر جدا کند که انگار همینطور هم شده است. اطرافیان موسوی بدنهی سه تشکّل مذکور است که وزنهی مهمی است و رضایی هم اطرافیان چندانی ندارد.
۱-۷-۳. گرچه اصلاحات در ایران حزبی نیست و من هم به تبعیّت بیچون و چرا از حزب و تصمیم جمعی معتقد نیستم ولی به طور اجمالی میتوان حمایت اکثریّت اصلاحطلبان را از یک نفر امتیازی مهم- و چه بسا تعیینکننده برای وی – دانست. طبق همین دلیل من در دورهی قبل علیرغم اینکه به هیچ وجه از مواضع، سخنان و عدم شفّافیّت و قاطعیّت معین خوشم نیامد ولی به وی با اکراه رأی دادم. امروز میتوان بر این اساس و با رغبت بیشتری به میرحسین رأی داد.
۲-۷-۳. توجّه داشته باشیم که رأی به معین- یا موسوی و کروبی- رأی به فرد نیست بلکه رأی به رئیس دولتی است که وزرایش کسان دیگری هستند. درست است که معین خود را در حد و قامت یک رئیس جمهور نشان نداد ولی وزرایش کمابیش از جنس وزرای خاتمی میبودند و این یعنی ادامهی راه او پس نباید در انتخاب یک نامزد فقط به خود او نگاه کرد( یعنی کاری که این روزها دارد انجام میشود) کروبی یا موسوی هرکدام رئیس جمهور شوند احتمالاً افراد مشترکی- از ستادهای انتخاباتی هر دو طرف- در لیست وزیران آنها خواهد بود، پس تفاوت موسوی و کروبی، به تفاوت وزرای آنان ترجمه میشود. در این حالت باز هم معیار بند ۲( یعنی بالا بودن رأی مردمی) حرف اوّل و آخر را میزند.
۳-۷-۳. سیّد محمّد خاتمی به تنهایی نماد اصلاحات است و حمایت وی به اندازهی تمام گروههای یادشده ارزش معنوی دارد و میتواند امتیازی برای یک نفر به حساب آید. موسوی دارای این امتیاز است. رضایی با پیشنهاد استفاده از خاتمی و تجارب او در مرحلهی بعد است و پیروان کروبی باز هم وضع خوبی ندارند. از قوچانی که- با بدفهمی هرچه تمامتر- عملاً خاتمیسم بدون خاتمی را پیشنهاد کرد تا کرباسچی و انتقادهای صریحش از خاتمی. کنایه زدن و متلک پراندن به کسی که در نظر عرف نماد و وزنهی تعادل اصلاحطلبان است، امتیازی منفی برای کروبی و اطرافیان او به شمار میرود.
۸-۳. استقلال رأی. استقلال رأی موسوی در حدّ جلوگیری از آمدن خاتمی بود که در جای خود مرا برآشفت ولی این نشان میدهد که از مخالفت با هیچ کس- حتّی خاتمی- پروایی ندارد. سخنان او از خودش برمیخیزد. اقتصاد پیشنهادی او- هرچه هست- چیزی بین تجارب دوران جنگ و آموزههای نظری نویسندگان «الحیات» (برادران حکیمی و برداشت آنها از احادیث) و دستاوردهای نوین بشری است. به ضرس قاطع میتوان گفت که بیانیّههای منتشر شده به انشا و امضای اوست ولی بسیاری از برنامههای کرّوبی ساخته و پرداختهی اطرافیان اوست به طوریکه وی در برنامهی زندهی خبری، فقط به کلّیّات اکتفا کرد و گفت که ریز امور را باید از مشاوران من بپرسید.
۹-۳. نداشتن تناقض رفتاری و نظری. رضایی با کنارکشیدن در دورهی پیش الآن چه توجیهی برای آمدن دارد؟ زیرا آن اعمالی که پیشتر انجام شده بود، حالا با آشکاری و شدّت بیشتر در جریان است. هر دلیلی برای کنار کشیدن او بود، الآن نیز هست مگر اینکه این فرصت را بهانهای برای اعلام حضور سیاسی وی بدانیم وبس. من بالشّخصه مهمترین تناقض موسوی را نیامدن وی در دورهی گذشته و آمدنش در دورهی فعلی میدانستم و آنرا اشتباه وی پنداشتم ولی بعد او توضیح داد که در دورهی گذشته با وجود هاشمی نیازی به حضور نمیدیده است؛ یعنی برعکس پندار من که وی به عنوان یک اصلاحطلب میتوانست از تشّتت ایجاد شده بین معین و کروبی جلوگیری کند، رأی وی با هاشمی بوده است. اکنون نظرم را تعدیل میکنم چون خودم نیز از منتقدان حملهی تندروان اصلاحطلب به هاشمی بودهام. این توجیه جنبهای دیگر از نگاه فراگیر موسوی( که میتواند ضعف یا قوّت او باشد) را آشکار میکند. کروبی نیز مانند رضایی در مورد بازگشت به صحنهی انتخابات رفتاری پرتناقض دارد. بازگشت یک نامزد شکستخورده به کارزار انتخابات ریاست جمهوری خیلی معمول نیست و از طرفی کروبی با استعفا از تمام مناصب دولتی در پی نقد حاکمیّت از بیرون بود. وی حتّی از عضویّت در مجمع تشخیص مصلحت کناره گرفت که اشتباهی بزرگ بود و قدرت تأثیرگذاری او را در ساختار سیاسی ایران کاهش داد. حالا چه شده که برمیگردد؟ یا نباید از ساختار رسمی بیرون میرفت یا اگر رفت نباید برمیگشت. وعده به ایجاد شبکههای خصوصی نیز از دیگر تناقضهای رفتاری وی است. او که در پی تشکیل تلویزیون صبا بود، با اوّلین تهدید حاکمیّت عقب نشست، حالا چگونه میخواهد این کار را عملی کند؟ صداوسیما ملک رهبر است و اجازهی دخالت به احدی را نخواهد داد و برای او رئیس جمهور با یک فرد عادی تفاوت چندانی ندارد.
۱۰-۳. حمایت تک چهرههای شاخص سیاست، تحصیلکردگان، هنرمندان و روشنفکران نیز از ترجیحات انتخاب یک فرد است. دیگران نیز دارای قدرت تشخیص هستند؛ میتوان بر اساس اعلام حمایت نخبگان از یک نفر، تخمینی از لیاقت آن فرد به دست آورد. از میان چهار چهرهی روشنفکری دینی فقط سروش از کرّوبی حمایت کرده و ملکیان و کدیور از موسوی و شبستری از هردو. بیانیّههای صنوف گوناگون هنرمندان و استادان دانشگاه در انواع رشتهها (جامعهشناسان، اقتصاددانان و ...) به طرز قابل ملاحظهای به نفع موسوی است. بعضی از مراجع نیز از موسوی حمایت کردهاند و حمایت بیت امام، سیدحسن خمینی و هاشمی رفسنجانی از وی را نیز نباید دستکم گرفت. کروبی نیز حمایتهایی از برخی اقلیّتهای اعتقادی و دینی به همراه داشته است.
۴. طبق بند ۲ و۳ چه از لحاظ سلبی (یعنی نفی احمدینژاد) و چه ایجابی( یعنی اثبات یک نامزد) موسوی برتری قابل توجّهی بر نامزدهای دیگر دارد و رأی دادن به وی کاملاً بر دیگران ترجیح دارد.
۱-۴. رضایی و کروبی در صورتی که با احمدینژاد به دورهی دوّم بروند، گزینهی بهتر هستند.
۲-۴. در صورتی که کروبی و رضایی با هم به دور دوم بروند، رضایی به دلیل استقلال رأی، اعتقاد به ائتلاف میان گروهها، برنامههای فراگیرتر، شجاعت بیشتر در درافتادن با کانونهای قدرت و- از همه مهمتر- حاشیهی امنی که به دلیل تعلّق به جناح محافظهکار دارد( همانطور که پیشتر دربارهی روحانی و قالیباف گفتم)، از کرّوبی چیزی کم ندارد. با اینکه میدانم بخت این حالت در حدّ صفر است ولی اینرا نوشتم تا بگویم ابداً ملاک سادهانگارانهی اصلاحطلب- محافظهکار را برای انتخاب خود تعیینکننده نمیدانم بلکه آنرا فقط یکی از معیارها میبینم.
۱-۴. رضایی و کروبی در صورتی که با احمدینژاد به دورهی دوّم بروند، گزینهی بهتر هستند.
۲-۴. در صورتی که کروبی و رضایی با هم به دور دوم بروند، رضایی به دلیل استقلال رأی، اعتقاد به ائتلاف میان گروهها، برنامههای فراگیرتر، شجاعت بیشتر در درافتادن با کانونهای قدرت و- از همه مهمتر- حاشیهی امنی که به دلیل تعلّق به جناح محافظهکار دارد( همانطور که پیشتر دربارهی روحانی و قالیباف گفتم)، از کرّوبی چیزی کم ندارد. با اینکه میدانم بخت این حالت در حدّ صفر است ولی اینرا نوشتم تا بگویم ابداً ملاک سادهانگارانهی اصلاحطلب- محافظهکار را برای انتخاب خود تعیینکننده نمیدانم بلکه آنرا فقط یکی از معیارها میبینم.
۵. نتیجهی انتخابات هرچه بشود،- حتّی اگر با پیروزی قاطع اصلاحطلبان همراه باشد- رأی هفده میلیونی احمدینژاد در دورهی گذشته( بنا بر اینکه این آمار واقعی باشد) چونان لکّهی ننگی در کارنامهی همهی ایرانیان (اصلاحطلب، ولایتخواه، محافظهکار، تحریمی، بیتفاوت و ...) ثبت شده است و فرزندان ما بابت آن برای همیشه شرمسار خواهند بود.
پ.ن: کتاب« دولت امید»، مجموع برنامههای میرحسین موسوی را از اینجا دریافت کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.