بسیاری در این چند روزه به خصوص پس از عاشورا از تندروان دو طرف نالیدهاند و همه را دعوت به اعتدال کردهاند، از نمایندگان اقلیّت مجلس تا حسن روحانی. غلامعلی رجایی نیز در وبلاگش یادداشتی نوشته و مطالب مشابهی را بیان کرده است. او بیانیّه محسن رضایی را از جلوههای این اعتدال دانسته است و مخالفان او را تندرو. او از سیّدمحمّد خاتمی نقل میکند که گفته است ما در پی قانع کردن موسوی بودیم که دست از مطالبات خود بردارد ولی تندروان کیهانی نگذاشتند. چند نکته به نظرم میرسد:
۱- هشت سال اصلاحطلبی، تمام توش و توان منتقدان برای برخورد مسالمتآمیز و قانونی با «نظام» بود ولی مظهر نظام به قول خودش خاتمی را مدیریّت کرد و او را تا حدّ یک تدارکاتچی پایین آورد. بازگشت موسوی از یک جهت عبث بود، چون میشد پرسید که خاتمی چه کرد که حالا او بتواند بکند؟ امّا خوشبینی من و امثال من آخرین بارقههای امید به اصلاح امور از مجرای تفسیرتحریفشدهی قانون بود ولی «نظام» نشان داد که حتّی برخورد مسالمتآمیز منتقد با خود را نمیپذیرد. او فقط تبعیّت و پیروی از سر طوع و رغبت میخواهد و لاغیر. آقایان، رضایی، روحانی و رجایی بد نیست به این پرسش جواب بدهند که اگر همین حالا موسوی بگوید که آقا خر ما از کرّگی دم نداشت، فعّالیّت سیاسی بدون انتخابات آزاد در ایران از این پس چه معنایی خواهد داشت؟ و آیا انقلابی که آنقدر خون به پایش ریخته شد تا ببالد و سی ساله شود، رواست که تیول یک گروه جزماندیش و قدرتطلب شود؟
۲- موسوی اگر از مطالبات خود میگذشت، آیا عقلانی و اخلاقی بود که از حقّ مردم نگذرد؟ حقّ مردم و آرای نادیده گرفته شده ملک موسوی نیست، امانتی است نزد وی؛ او حق ندارد به آنها خیانت کند.
۳- به فرض که موسوی چنین کند، باید در انتظار یک فاجعه بود چون جنبش سبز به راه خود ادامه میدهد ولی با یک تفاوت. حالا که همه محوریّت موسوی و در کنار او خاتمی و کروبی- به علاوه سیدحسن خمینی و محمد موسوی خوئینی در پس پرده- را پذیرفتهاند، ممکن است که با بیانیّههای او بتوان این حرکت واکنشی به سالها تحقیر شهروندان را مهار و هدایت کرد ولی در صورت کناررفتن موسوی، بهتر است نام جنبش را از همین حالا به جنبش سرخ عوض کنیم. من اصلاً به عاقبت رهاشدن این خشم بیمهار خوشبین نیستم و بدتر از آن دایرهی تکراری است که پیشتر گفتم و باز باید پس از آن در انتظار واکنش بود و باز واکنش و... .
۴- یک نکتهی دیگر هم شایان توجّه است و این هم اینکه همه فرض میگیرند که عرصهی تقابل فعلی دو سر طیف دارد، یکی ضدّانقلابان عمدةً غیرمذهبی که میخواهند سر به تن جمهوری اسلامی نباشد( تا اینجا را موافقم) و سوی دیگر، اندیشهی کیهانی است که در پس هر مخالفتی جاسوس و دشمن را میبیند و با سخیفترین ادبیات با هرگونه میانهروی – از جمله نامهی محسن رضایی- مواجه میشود؛ میتوان بین آنها اعتدالی یافت و آنرا به رهبر پیشنهاد کرد. این قسمت نادرست است؛ یعنی پس از خطبهی بیست و نه خرداد رهبر و نزدیکخواندن احمدینژاد به خود و شنیدن تحلیلهای صددرصد کیهانی از زبان او، این پندار که وی تمایلی به اعتدال دارد را باطل میکند. اعتدال خوب است ولی وقتی رهبر خود در انتهای یکی از دو طیف ایستاده ولی فقط به دلیل جایگاهش از ادبیات ملایمتری استفاده میکند، بیفایده است. او خود را مساوی نظام میداند و مخالفت دیگری با خود را «ریزش نیروها» تعبیر میکند و انتقاد مسالمتآمیز را «سستعنصری» نام مینهد؛ متأسّفانه نظام تمایلی برای شنیدن مطلبی جز تحسین و اظهار ارادت ندارد.
۵- باید اعتدال در نظر را از اعتدال در عمل جدا کرد. اعتدال در نظر را اگر منحصراً به معنای میانهروی بگیریم، به یک معنا درست نیست. این مثال را پیش از این هم زدهام که اگر دو نفر جرّوبحث میکردند که دو به اضافهی دو میشود چند؟ یکی بگوید چهار و دیگری بگوید شش، شما نمیتوانی بگویی:«نه این و نه آن، میشود پنج خیرش را ببینی». مرحلهی نظر، مرحلهی استدلال است و درستی یک نظر الزاماً بین دو سر طیف موافق و مخالف نیست. جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی تغییر ماهیّت داده است و با راهکارهای قانونی و به وسیلهی این افراد کوچکترین تغییری نخواهد کرد. سکوت و پاپسگذاشتن به بهانهی اعتدال، از بین بردن تمام دستاوردهای حرکت مردمی سی سال اخیر علیه نظام شاهنشاهی و جایگزین کردن آن با یک حاکمیّت تکنفرهی دیگر است. اعتدال در عمل البتّه متفاوت است و شامل مسالمتآمیزترین راهها برای رسیدن به هدف است. هم با آتش زدن مکانها و درگیریهای نظامی و خونریزی میتوان یک حکومت را ساقط کرد و هم با آرامش، اعتصاب، تظاهرات مسالمتآمیز و پرهیز از خشونت. برگزیدن شیوهی دوّم نشانهی اعتدال است ولی اعتدال در مرحلهی عمل. پیشنهادهای پنجگانهی میرحسین و مطالبهی با صبر و حوصلهی آنان بهترین راه برای رسیدن به مطلوب است که در دو بیانیّهی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین به مناسبترین وجه دیده میشود. این قصّه سر دراز دارد فعلاً به همین بسنده میکنم تا بعد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.