«چطور می‌شد»ها


             
درباره‌ی «آینده‌ در گذشته» پیشتر چیزهایی نوشته بودم مثل اینکه:
۱- چطور می‌شد حضرات علما دست از زرنگی و نیّت‌خوانی برمی‌داشتند و می‌گذاشتند که رضاخان اعلام جمهوری کند؟ در یک نظام جمهوری اصلاحات به هر حال خیلی بهتر از نظام پادشاهی شکل می‌گیرد. دستکم پس از اشغال متّفقین، آنان به جای پسر بی‌عرضه‌ی رضاشاه یکی از دولتمردان قدر را انتخاب می‌کردند و چرخه‌ی پدر و پسری در نظام قدرت ایران به هم می‌خورد. بعدها نیز به جای انقلاب علیه تاج و تخت موروثی، اعتراض علیه یک رئیس جمهور یا انتخابات مشکوک داشتیم، فکرش را بکنید، چیزی شبیه جنبش سبز در دهه‌ی چهل!


۲- چطور می‌شد مصدّق آنقدر تند نمی‌رفت و همراهی نیمه‌ی مذهبی را از دست نمی‌داد؟ (اتّفاقی که الآن نیز ممکن است رخ دهد) چطور می‌شد اگر کودتا را پیش‌بینی می‌کرد و از نیروی مردمی در جهت خاموش کردن آن استفاده می‌کرد؟ اصلاً چطور می‌شد اگر پس از رفتن شاه اعلام جمهوری می‌کرد؟


۳- (این یکی یک مقدار درد دارد) چطور می‌شد بازرگان و سحابی پس از نوشتن پیش‌نویس قانون اساسی پیشنهاد به رفراندوم گذاشتن آن (نظر آیت‌الله خمینی) را می‌پذیرفتند و بر لزوم تشکیل مجلس مؤسّسان پای نمی‌فشرند؟ در این صورت یک قانون اساسی معتدل بدون ولایت فقیه حاکم می‌شد.(آن زمان شعار«مرگ بر ضدّ ولایت فقیه» هنوز اختراع نشده بود!)


دلیل مخالفان مجلس مؤسّسان این بود که این مجلس باید با تعداد فراوان تشکیل می‌شد و تصویب قانون اساسی شاید چندسال زمان می‌برد که خیلی به صلاح نبود. آیت‌الله خمینی و کسانی چون طالقانی، بهشتی، هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی، باهنر، خامنه‌ای، عزت‌الله سحابی موافق به رفراندوم گذاشتن آن بودند. رفسنجانی - به روایت ابوالحسن بنی‌صدر- گفته بود:« هی می‌گید مجلس موسّسان، موسّسان، خیال می‌کنید چه کسانی می‌آیند؟ یک مشت متعصّب... می‌آیند و یک کلمه‌ای را هم رفسنجانی به کار برد که... (و افزود) بگذارید آقا این قانون اساسی که به این پاکیزگی تهیه شده تصویب شود». مجلس مؤسّسان تشکیل نشد و مخالفت و ایده‌آل‌گرایی  مهندس بازرگان، یدالله سحابی، بنی صدر، هاشم صبّاغیان، ابراهیم یزدی و احمد صدر حاج سیدجوادی باعث شد که مرحوم طالقانی پیشنهاد میانه‌ای دهد و مجلسی کوچکتر از مؤسّسان را پیشنهاد کند که بیایند و قانون اساسی را تصویب کنند ولی آنان پیش‌نویس دولت موقّت را به کناری نهادند و حسن آیت، منتظری، بهشتی و عدّه‌ای دیگر ولایت فقیه را مطرح کردند و... شد آنچه می‌دانیم.


به نظرم در اندیشیدن به یک قانون اساسی مناسب پیش رو، بررسی پیش‌نویس قانون اساسی بسیار لازم است. این قانون اساسی یک ویژگی تاریخی دارد و آن هم این است که واقعاً می‌توان آنرا برآیند انقلاب پنجاه‌وهفت، «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر» و رأی مردم به آن دانست. متأسّفانه مجلس خبرگان قانون اساسی کاری کرد که یک نظریّه‌ی خاص و کم‌طرفدار، جمهوریّت را بسیار کم‌رنگ کند و بعدها در بازنویسی و بعدتر در نحوه‌ی تفسیر شورای نگهبان منصوب رهبر، نقش مردم فقط به حضوری تزئینی بدل شد.


پیش‌نویس قانون اساسی پیشنهادی دولت موقّت را می‌توانید از اینجا دریافت کنید. کسانی که تا کنون آنرا نخوانده‌اند، با خواندن آن از اینکه فرصت به همه‌پرسی گذاشتنش از دست رفت، بسیار متأسّف خواهند شد. به گمانم همه با تقسیم‌بندی کدیور در گفتگو با لوموند موافق باشند ولی اختلاف بر سر مقدار موافقان هر کدام از سه سلیقه باشد؛ اگر قانون اساسی فعلی را قانون مطلوب طرفداران ولایت فقیه بدانیم و یکی دو قانون اساسی عرفی که نوشته شده را قانون اساسی مطلوب گروه دوّم، پیش‌نویس قانون اساسی با ویرایشی حاصل تجربیّات این سه دهه، می‌تواند نماینده‌ی گروه اوّل باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics