نكات سبز -14


                           مصباح یزدی و بوسیدن پای رهبر
ن۱- پایان تظاهر به آزاداندیشی؟
فعلاً که حسینیان و بروجردی به برنامه‌ی روبه فردا آمدند تا معلوم شود صداوسیما خیلی هم در ادعای خود صادق نیست. آینده را خواهیم دید، شاید محاسبه‌های آتی، آنان را به تجدیدنظر وادار کند. بسیاری از سابقه‌ی این برنامه کمتر اطّلاع دارند. این برنامه پیشتر با نام ایران۸۸ در ساعات عصر پخش می‌شد که خیلیها ندیدند. مجری این برنامه تمام تلاشش را برای رأی‌آوردن احمدی‌نژاد کرد و به خصوص پس از سخنرانی عجیب رهبر در یکی از استانهای غربی کشور که گفت که مردم بدانند که آمریکا و انگلیس از چه کسانی حمایت می‌کنند و به آنها رأی ندهند! یامین‌پور افراد متعدّد را دعوت کرد تا این بیان رهبر را رمزگشایی کنند. هر کاری که به نظرتان می‌رسد کردند جز اینکه به صراحت نام کروبی و موسوی را بیاورند. این را گفتم که کسانی که سابقه‌ی ذهنی ندارند یک‌درصد هم احتمال بی‌طرفی حضرات را ندهند. 


ن۲- سوراخ کردن کشتی


دکتر غلامعلی رجایی درباره‌ی سخنان گنجی چنین نوشته است:« من البته حساب اکبر گنجی را از بقیه دوستان خارج‌نشین جدا می‌دانم که خوشبختانه همه آنها پس از اظهارات سخیف و بی‌مقدار او از این گفته‌های شرم‌آوراواظهار برائت نمودند. جالب اینکه رسانه‌ی ضرغامی در کنار محکومیّت سخنان گنجی، محکومیّت سخنان او توسط مهاجرانی و سروش و کدیور و... را هم به باد سخره و مسخره گرفت.» من گفته‌های اخیر عبدالکریم سروش را هنوز ندیده‌ام ولی کدیور که پیشتر در گفتگویی «چنین» گفته بود (کدیور اختلاف‌نظر خود با او را معرفتی دانسته که اشتباه است. او به اشتباه هر آنچه می‌خواهد به این و آن نسبت می‌دهد و این بحث علمی نیست) مهاجرانی هم به مقالاتی که درباره‌ی او نوشته اشاره‌ای کرده بود. آن برنامه‌ی صداوسیما را هم ندیده‌ام ولی مسأله‌ای را یادآوری می‌کنم:


گنجی، عبدی و قوچانی در اوج اصلاحات بی هیچ دلیل موجّهی به هاشمی رفسنجانی حمله کردند و باعث شدند که حرکت اصلاحات یکی از حامیان خود را از دست دهد. حرکت آنان لطمه زدن به کل ّ جنبش بود و باید از سوی دیگران مهار می‌شد و نشد. بعدها بسیاری- مانند خاتمی- از افراطها در آن زمان گله کردند. امروز هم حمله به آیت‌الله خمینی و بسیاری از اصول اعتقادی چیزی بدتر از حمله به رفسنجانی است؛ نه من آن زمان طرفدار رفسنجانی بودم و نه الآن از نقد رهبر اوّل انقلاب یا آموزه‌های کلامی غافل مانده‌ام ولی نقد، چیزی است و فتواهای عجولانه و سراسر اشتباه به کنارگذاشتن افراد و عقاید چیز دیگر. وقتی موسوی و دیگر رهبران سبز خود را مقیّد به برداشت آزادتر از قانون اساسی و اسلام می‌دانند، حمله به عقیده‌ی آنان است که حرکت خلاف اجماع و به هم زدن اتّحاد است نه نقد تکرویها. کسانی که به عملکرد آن زمان گنجی و دو نفر دیگر انتقاد داشتند حالا هم باید به این تندرویها اعتراض کنند؛ در غیر این صورت حمایت بخش وسیعی از مردم را از دست خواهند داد. خواندن این توصیه‌های آیت‌الله منتظری به گویندگان اینگونه سخنان نیز امروز جا دارد و بسیار مفید است.


ن۳- چشم و عقل


برنامه‌ی اخیر نود یک نکته‌ی جالب داشت و آن هم اختلاف نظر درباره‌ی تعداد هواداران تیمها بود. پرسپولیس بیش از نیمی از آرا را کسب کرد و استقلال حدود یک سوّم و تراکتورسازی یازده درصد و ...الخ. در حالت طبیعی و بدون حساسیّت، به نظرم آرا همان آرای دور پیش می‌شد ولی هیجان حاصل از کرکریهای این اواخر باعث شد که نتایج کمی تغییر کند. نکته‌ی ماجرا این جا بود که آرای کلّی بر اساس پیامک‌دادن به دست آمد ولی فراز کمالوند اصرار داشت که شما ورزشگاه پر از هیاهو را ببینید تا بفهمید ما چقدر طرفدار داریم! انکار نمی‌کنم که بزرگنمایی حضور طرفداران تراکتور در چند هفته‌ی گذشته مرا هم به شک انداخته بود که نکند واقعاً اینها بیست میلیون طرفدار دارند؟


این نحوه استدلال و غلبه‌ی چشم بر عقل را در نمایش سیمای ضرغامی از تعداد طرفداران حاکمیّت می‌بینیم. آنان نیز سعی می‌کنند با به خیابان آوردن مردم و انتخاب زاویه‌ی مناسب و تصویربرداری، مخاطب را مرعوب کنند که ما فلان مقداریم تا رهبر نیز حضور دهها میلیونی مردم را در نه دی ادّعا کند. امّا سروصدای کمالوند اگر با یک مسابقه‌ی پیامک خوابید، امکان اینکه در یک نظرسنجی یا هر گونه رأی‌گیری آزادانه مردم نظر خودشان را بگویند نیست مگر اینکه برنامه‌ی نود را از حالت طبیعی خارج کنند و رأی به فلان گزینه را رأی به جنبش سبز بدانند.


ن۴- تهدید خواص ساکت


با اینکه با خوانندگان عهد کرده‌ام که اشارات را مکرّر نکنم ولی این روزها باید هر حرف را چند بار گفت. بیشتر افرادی که آخرین سخنرانی رهبر راشنیدند به فرمان وی به خواص توجّه کردند که باید شفّاف شوند و... ولی من جملات پایانی برایم عجیب‌تر بود: 


«همه وظیفه دارند؛ بیشتر از همه، خواص؛ و در میان خواص، بیشتر از همه، آن کسانى که مستمعین بیشترى دارند، شنوندگان بیشترى دارند. این وظیفه است دیگر: مرزها روشن بشود و معلوم بشود که کى چى می‌گوید. انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند. دوپهلو حرف زدن، کمک کردن به غبارآلودگى فضاست؛ این کمک به رفع فتنه نیست، این کمک به شفاف‌سازى نیست.غبارآلودگى، کمک دشمن است. این، خودش شد یک شاخص. این یک شاخص است: کى به شفاف‌سازى کمک می‌کند و کى به غبارآلودگى کمک می‌کند. همه این را در نظر بگیرند، این را معیار قرار بدهند.»


همانطور که می‌بیند او به هواداران خود ملاک و معیار داده است که اشخاص را از این به بعد اینطور بسنجند که اگر اعلام برائت از سبزها کردند که هیچ ولی اگر سکوت کردند یا دوپهلو حرف زدند، بفهمند که آنان به دشمن کمک کرده‌اند. (بعد که فهمیدند باید چه کنند؟) اکثر مراجع تقلید (همان خواص یا کسانی که مخاطب زیادی دارند) از این دسته‌اند. اینکه یک مقام سیاسی به جایی برسد که اینگونه تمام مراجع( به جز نوری همدانی) را کمک‌کننده به دشمن بنامد در تاریخ معاصر ایران بی‌نظیر است. نمی‌دانم چه اتّفاقی باید بیفتد تا سکوت‌کنندگان بفهمند که باید کاری انجام دهند و چیزی بگویند، آیا حالا که رهبر حتّی حالت سکوت آنان را بیعت‌شکنی می‌داند و آنان را همچون مصباح یزدی می‌خواهد( این فیلم را حتماً دیده‌اید). آیا وقت امر به معروف و نهی از منکر نیست؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics