گرچه جای بحث در این باره بسیار باز است و اصلاً پرداختن مفصّل آن در یک وبلاگ کاری نشدنیست ولی محض خالی نبودن عریضه، سه نکته را اشارهوار میگویم
فقه و زمان و مکان
تفقّه با لحاظ دو عنصر زمان و مکان میراث آیتالله خمینی بود که با چند فتوای تاریخی درباره موسیقی و شطرنج که ظاهراً خلاف تمام متون روایی دینی بود، همراه شد و البتّه مخالفتهای بسیاری برانگیخت. اصل ثابت فقهای سنّتی در مورد فقه شیعه نامتغیّر بودن احکام دینی است که در بررسی روایات و ترجیح دادن آنها گرفته تا فهم قرآن و مانند آن به کار میرود. تفقّه در این حالت به بازخوانی متون گذشته، تقدّس یافتن فقه پیشینیان و انحصار نوآوریها در مسائل مستحدثه میانجامد. در یازده جلد کتابی که به صورت مجموعه مقاله در کنگرهی بررسی نقش زمان و مکان در اجتهاد چاپ شد، شاید حدود دو یا سه مقاله جرأت کرده بودند که به احکام شرعی به عنوان احکامی تغییرپذیر بنگرند و آنها را واکاوی کنند و دیگران اصلاً به آن نزدیک نشدند.
زمان و مکانی که در تفقّه آقای خمینی باید در فرایند فقه لحاظ شود و فقه پویایی که قرار است از دید رهبر فقید با فقه مرسوم حوزوی تفاوت داشته باشد و مرحوم مطهّری شایسته میدانست که فقیه شجاعی در آن راه گام بردارد جز با لحاظ تاریخ به دست نمیآید. آگاهان میدانند که اگر تغییرپذیر بودن روشمند احکام شرعی از شطرنج و موسیقی فراتر رود بعید است، حکمی از احکام را بدون تغییر بگذارد و کسی مانند صانعی تنها به اندکی از آن بسیار اشاره کرده که متّهم به بدعتگذاری شده است. اصلاً بحث بر سر فتاوای صانعی نیست که ممکن است روشمند و صحیح باشند یا خیر؛ بحث بر سر این است که کسانی که خود را پیرو آیتالله خمینی میدانند و به برکت یکی از نوآوریهای فقهی او یعنی ولایت فقیه (باز بدون ارزشداوری دربارهی آن) الآن بر مناصب نشستهاند،هر حرفی را که بیسابقه باشد، بدعت میدانند و گویندهی آنرا به پندار خود از ردای مرجعیّت خلع میکنند.
برای نمونه، اینکه دو روایتی را که معنایی مخالف هم داشته باشند و به هیچ روی نتوان آنها را با هم جمع کرد به تساقط بینجامد، (یعنی به هیچ کدام عمل نشود) حاصل این پیش فرض است که حکم شرع یکی بیش نیست و حالا که نمیتوان مرجّحی پیدا کرد هر دو را وامینهیم ولی اگر پذیرفتیم که امام علی میتواند در یک شرایط اجتماعی یک حکم دهد و امام صادق در شرایط متفاوت حکم دیگر، نه تنها تساقط جایز نیست، بلکه بررسی آن عاملی که باعث تفاوت در حکم شده و به دست آوردن عنصر ثابت و متغیّر آن- یعنی تجزیه و تحلیل خود روایت- جای بررسی اخباریوار اسناد آن را میگیرد. تاریخ و بررسی زمانی و مکانی جزئی از همین فقهی است که از دیدگاه جعفریان قرار است نظام اسامی را بسازد و بدون آن تاریخ، اصلاً فقهی هم در کار نخواهد بود.
تاریخ و علوم
امروز دیگر گفتن از اینکه هیچ پدیدهی بشری بدون لحاظ تمام شرایط تاریخی و اجتماعی دخیل در آن تصوّرپذیر نیست، امری پذیرفتهشده است. در بند گذشته زمان ومکان دو شرط در کنار دانش فقه بود ولی باید گامی به پیش نهاد و از تاریخی بودن تمام پدیدههای بشری مانند علوم سخن گفت. تاریخ در این حالت دانشی در کنار دیگر دانشها نیست بلکه بستری است که انسان، تمدّن و فرهنگ در آن شکل میگیرد و بدون لحاظ آن، هر دانش فرضی نیز امری مصنوعی خواهد بود و تلاش برای فهم آن به بازی با مفاهیم انتزاعی خواهد انجامید.
انسانی که از مقام شناسای برین به پدیدهای که روابط اجتماعی، اقتصادی، ضمیر ناخودآگاه و بسیاری عوامل دیگر در ساختن و شناختن هویّت آن نقش بسزایی دارند رسید، نه میتوان برای او - در مقام ثبوت- احکام همیشگی جعل کرد و نه خود او- در مقام اثبات- میتواند حتّی از حقایق ثابت، برداشت قطعی داشته باشد. اینجاست که تاریخی دیدن فقه و دیگر علوم، یک ضرورت برای هر گونه دانشوری خواهد بود. بحث در این باره را به دلیل اهمیّت فراوان و تأثیر عمیقی که بر فقه و دیگر علوم میتواند بگذارد در صورت یافتن مجال به بعد واگذار میکنم. علاقمندان علوم اسلامی با رجوع به «نظریّه انتقادی» و بحث و جدلهای پیرامون آن میتوانند مطالعه دراین باره را آغاز کنند.
چرا فقه بر تاریخ ترجیح داده شد؟
۱- یکی از دلایل آن عقلانیّت به کار رفته در فقه است. فقه ابتدا مواد خامی چون روایات و آیات است و با کار فکری روی آن به دانش فقه بدل میشود. عقلی که جزو منابع فقهی انگاشته شده است،-اگر نخواهیم فعلاً دربارهی این معنی بحث کنیم که عقل به عنوان منبع یعنی چه و فقه موجود چقدر با آن نسبت دارد- چیزی جز آنچه در فرایند استدلال فقهی به کار رفته نیست. دلیل مخالف عقل خواندن اخباریان هم این است که با استناد به روایات و کنارگذاشتن تفقّه، عقل را از فرایند فقهی حذف میکنند. همین عقل که روایات ِ-ظاهراً- متشتّت را به مجموعهی منسجمی از آرا بدل میکند میتواند روایات تاریخی متناقض را تبدیل به دانش تاریخ کند و در این هنگام حجّت و اتّکاپذیر بودن آن جای بحث نخواهد داشت. تاریخ را البتّه در مغرب زمین دیرزمانیست که جدّی گرفتهاند ولی دور بودن حوزههای ما از بررسی روشهای جدید و ابداع نکردن روشهای جایگزین باعث شده که اکنون سخن از رجوع به فقه بر زبان برانیم. البتّه میتوان به من اشکال کرد که در کلام و فلسفه که این عقلانیّت به کار رفته است، چرا نباید در نظام اسلامی آقای جعفریان جایی داشته باشد که در بند بعد میگویم.
۲- فقه دانشی است که بدون آگاهی از دستاوردهای فلسفهی جدید نیز که روابط قدرت را با دیگر پدیدههای بشری برمیرسد میتوان آنرا دانش اقتدار نامید. فقه از بایدها و نبایدها میگوید و این باید و نبایدگویی هم در انحصار فقیهان است. آنکه سخن از تاریخ وعقاید میگوید میتواند حرف خود را درست یا نادرست برداشت خود بداند و حریف را- هر کسی باشد- به مبارزه بطلبد ولی فقه جایی برای بحث و کلنجار رفتن با فقیه نیست؛ آنجا مکان «تقلید» است. به همین دلیل بود که من از سخنان رفسنجانی و پیشنهاد کتب جدید فقهی استقبال نکردم. صاحب سیبستان در نظری ذیل ایمای فقه عقلایی مخالفت من را حاصل وضع موجود که فقها حاکمیّت سیاسی را در دست گرفتهاند دانست؛ بیآنکه بخواهم لطمهی قدرت سیاسی را به دانش دینی -بلکه به فرهنگ دینی- انکار کنم ولی نظر من به فقه به عنوان یک دانش بود نه ابزار حکومت و در پاسخ ایشان هم همین را نوشتم و برای نمونه به تفاوت سخنان سیّدحسین نصر دربارهی محیطزیست و کتاب محیط زیست در فقه فرضی اشاره کردم.
در دنیایی که گسترهی عجیب علوم و دادوستد آنان، فرهنگ را میسازد ما از اسلامی کردن علوم سخن میگوییم که ریشه در نگاه ابزاری به دانش (ر.ک به از نهضت نرمافزاری تا جنگ نرم) دارد. اگر عالمان امّالقرای ادّعایی نتوانند یک تاریخ منسجم صدر اسلام داشته باشند که برای قول و فعل آنان حجّت باشد، چگونه میتوانند از اسلامی کردن دیگر علوم انسانی سخن برانند؟ اینجاست که در مییابیم اسلامی کردن علوم، تعارفی بیش نیست و اسلامی کردن یعنی در خدمت «ما» بودن؛ اگر دانشگران علوم انسانی با تزریق پول و امکانات و محقّقهای حقوقبگیر و کارمندمسلک به آنچه ما میگوییم با نوشتن شبهمقاله و شبهتألیفها کمک و آنرا تأیید کردند که آن محصول اسلامی است و گرنه خیر.
اگر قرار به بازیچه کردن علم باشد که فقه را نیز میتوان به بازی گرفت و مخالفان را با آن نواخت و اگر قرار به استفادهی دقیق از خرد بشری باشد که نه تنها فقه بلکه هر دانش دیگری میتواند و میباید برای ساختن یک فرهنگ و تمدّن و نظام به کار رود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.