انواع توهّم سیاسی


          
۱- اگر مهم‌ترین هدف سیاسی فعّالان آزادیخواه برقراری ساختاری سیاسی باشد که تضمین‌کننده‌ی به قدرت رسیدن اکثریّت به همراه حق حیات سیاسی-اجتماعی اقلیّت، امکان رقابت آزاد، آزادی مبادله‌ی اطّلاعات و گردش قدرت سیاسی باشد، بزرگترین پندار نادرست یا توهّم بر سر این راه را باید از آن کسانی دانست که یا با حاکمیّت اکثریّت مخالفند و به جای آن چیز دیگری را می‌گذارند (حاکمیّت خدا یا سکولاریسم آمرانه یا ...) یا کسانی که نمی‌توانند حقّ حیات اقلیّت را بپذیرند. برخی از گروه اوّل- مانند ولاییان- روی آنکه حرف خود را صریح بگویند ندارند و با آوازه‌گری و برپایی نمایشهای خیابانی وانمود می‌کنند اکثریّتند ولی باز هم نمی‌توانند منتقدان را تحمّل کنند. بزرگترین مشکل فکر سیاسی برای مردم عادی و سیاست‌ورزان این است که نتوانند «دیگری» را تحمّل کنند. حال آنکه جامعه‌ی ایران متکثّر است و این چندگونگی برای همیشه باقی خواهد ماند. تلاش برای رفع این توهّم یکی از مهمترین تلاش اندیشه‌ورزان خواهد بود چون راهی برای زیست مسالمت‌آمیز نخواهیم یافت جز اینکه بدانیم چگونه این سلیقه‌های ناهمگون می‌توانند کنار هم زندگی کنند.
 ۲- اشغال محوطه سفارت ایران در هلند، اتّفاق غریبی نبود که نیاز به پرداختن آن چنانی داشته باشد. در برابر این حادثه دو رویکرد می‌توان داشت، یکی اینکه ببینیم«چه کسانی» چنین کردند و آنان و اعمالشان را نقد کنیم و دیگر اینکه صرف نظر از اینکه آنان کیانند «نفس عمل» را بسنجیم. راه دوّم را فرّخ نگهدار و درویش‌پور رفتند و در این گفتگوی محتاطانه هم از دوری از خشونت گفتند و هم از امکان شکستن قانونهای نادرست و استبدادی، طبعاً در ایران.
 امّا ابراهیم نبوی در این نوشته با عنوانی که مخاطب ناهمفکر را برمی‌آشوبد، آنان را«عوضی» نامیده و روش و منش بسیاری از خارج‌نشینان را رد کرده است. بسیاری از اعمال آنان مانند حمله به سران سبز و نپرداختن به ارباب ولایت در جای خود باید بررسی شود ولی آنچه ناگفته می‌ماند خود کنش است که اشغال محوطه‌ی سفارت از سوی عدّه‌ای اندک- با هر انگیزه یا عنوانی- ربطی به جنبش سبز مردم ایران ندارد و نمی‌تواند آبروی یک جنبش را ببرد. ولی امید حبیبی‌نیا این جواب را به او می‌دهد تا مصداق واقعی مخاطبان نبوی آشکار شود. به یک چوب راندن دو جناح موجود در کشور، تفاوت فاحش خاتمی و خامنه‌ای یا موسوی و احمدی‌نژاد را ندیدن و گوسفندوارخواندن عمل تمام رأی دهندگان- همه‌ی آن جمعیّت دهها میلیونی- چیزی بیش از اشغال محوّطه‌ی سفارت است. 
در هوش و درایت نویسنده همین بس که هنوز فکر می‌کند شرکت نکردن در انتخابات درست بوده، انگار نه انگار که اگر انتخابات و نامزدی موسوی و کروبی نبود، الآن اعتراضی هم نبود. سرآمدان جنبش سبز مالک خروش پس از خرداد ۸۸ نیستند ولی در شکل گرفتنش بسیار سهم دارند. نبوی با ادبیات چپ که به کننده و گوینده بیش از کنش و گفته بها می‌دهد، عملی کمابیش خنثی را بر اساس کنندگان آن سنجید که خیلی مهم نیست ولی باعث شد تا بیگانگان با جنبش سبز بیش از پیش آشکار شوند. من از موسوی و خاتمی- و هرکس دیگر- آنچنان که در جواب نظردهنده‌ای در یادداشت پیش نوشتم، بت نمی‌سازم امّا برای کسانی که اصلاح‌طلبان و اعضای هنگامه‌ی سبز ایران را عوضی می‌خوانند، احساس ترحّم می‌کنم.
۳- بر این اساس سه گونه متوهّم را در فضای سیاسی امروز می‌توان برشمرد:
الف- ولاییانی که جنبش سبز را فریب‌خورده و جلبکی یا سبز اموی و لجنی می‌خوانند و خواهان حذف آنان از ساختار سیاسی هستند. اینان تاب تحمّل اقلیّت ادّعایی را ندارند، یا به این دلیل که از اکثریّت بودن آنان باخبرند و یا به این دلیل که در ساختاری نیمه آزاد نیز هر آن، احتمال بدل شدن اقلیّت به اکثریّت هست حتّی اگر قدرت اصلی( رهبری) همیشه در اختیار آنان باشد. ( بیشتر اشخاص حاضر در تریبونهای رسمی مانند نماز جمعه)
ب- افراد مدّعی همراهی با جنبش سبز که برای بسیجیان جوک می‌سازند و تصویر سران نظام را با دستکاری تمسخر می‌کنند. طرفداری یک‌جانبه از سکولاریسم( گیرم سیاسی) نادیده گرفتن تمام کسانیست که هنوز دل در گرو مذهب و حضور اجتماعی آن دارند. طرفداران حاکمیّت به هرحال با دادن اطّلاعات ناقص یا تحریف شده دارای پایگاه مردمی خصوصاً بین مذهبیان هستند، و در ایران آینده نیز حضور خواهند داشت. حتّی نویسندگان سبز نیز رویارویی موجود را رویارویی «مردم- حاکمیّت» تفسیر می‌کنند ولی در حقیقت این رویارویی، رویارویی دو نوع فکر یا دو گروه از مردم است، من هنوز تلاش چشمگیری برای نزدیکی یا گفتگو با طرفداران نظام حاکم از سوی سبزنویسان ندیده‌ام. ( روشنفکرانی که به جای یافتن ایرادهای عینی و موجود، ساختارهای فکری را هدف حمله قرار داده‌اند؛ اینان تفاوت مرحله‌ی نظر و عمل را در نیافته‌اند چون در مرحله‌ی نظر می‌توان آرمان‌گرا بود ولی در مرحله‌ی عمل باید به فکر همراهی مسالمت‌آمیز با مخالف نظری یا یافتن راه‌حل میانه بود)
ج- کسانی که تمام اقشار طرفدار دو گروه سیاسی را حزب‌الله و سبزالله می‌خوانند و مخالفت با آیین، جمهوری اسلامی و تمام حرکت انقلابی سه دهه‌ی گذشته را هدف خود کرده‌اند. اینان سکولاریسم سیاسی را نیز کافی نمی‌دانند و با تأکید بر سکولاریسم فلسفی (خصوصاً در نقد نظرات اخیر دکتر سروش) برای فکر و اندیشه‌ی مردم نیز تعیین تکلیف می‌کنند.(پرویز صیّاد برابر محلّ نمایش فیلمهای کیارستمی تابلو برمی‌دارد و او را به صرف اینکه در ایران فیلم ساخته و آزادانه به خارج سفر کرده، نماینده‌ی ج.ا می‌خواند!)
تمام تلاش من در این مدّت یافتن راهی برای گفتگو و مفاهمه با دو گروه اوّل و دوّم بوده ولی واقعاً برای توهّم گروه سوّم درمانی نمی‌بینم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.