شاخ

        
مقداری از حرفهای حسن عبّاسی را در برنامه‌ی«دیروز، امروز، فردا» دیدم. قرار بود پیرامون اسلامی‌کردن علوم و سکولار بودن استادان دانشگاه سخن بگوید ولی در عرض چند دقیقه آن قدر چرند شنیدم که شاخ درآوردم. از ریشه‌یابی رایت و راست و حقوق وLaw  گرفته (آیا هر حقّی راست است؟!) تا افشای غلط‌بودن ترجمه دانش روان‌شناسی (چون این واژه ترجمه‌ی سپیریتولوژی است نه سایکولوژی) و جامعه‌شناسی (چون عربها به سوسیالیسم می‌گویند اشتراکیّه) و اینکه کسی جز او این بدیهیّات را نفهمیده‌ است.
ایشان به ما یاد داد که Peace را هر کس صلح ترجمه کرده خائن بوده چون عربها صلح را در مقابل فساد می‌آورند ولی ما این را در مقابل جنگ به کار می‌بریم( ربط آن به جایزه‌ی صلح نوبل شیرین عبادی،  دادگاه شریعتمداری و صلح امام حسن یک مقدار خارج از درک و شعور بشری من بود). مولوی هم این اشتباه را کرد که صلح و جنگ را در مثنوی در برابر هم گذاشت ولی متأسّفانه استادان ادبیات ما اشتباه او را اصلاح نکرده‌اند.
فرض کنید کسی بگوید:« چرا بهwatch  می‌گویید ساعت؟ این واچه نه ساعت، چون نسبتی با اقتربت السّاعه‌ی قرآن ندارد»! شما باشید او را به روانکاو معرّفی نمی‌کنید؟ 
پ. ن: حکایت حکومتی که کارش به جایی رسیده که ناچار است برای دفاع از خود دست به دامن امثال شجونی، قاسمی، ده‌نمکی و عبّاسی شود، بسیار عبرت‌انگیز است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.