آخرین شمارهی همشهری جوان باعث دلخوری علیرضا افتخاری شده است(اینجا). افتخاری آن چنان که پوشیده نیست دارای یکی از بهترین و گرمترین حنجرههای آواز ایرانیست امّا ناپرهیزی او و بیرون دادن کارهای نازل باعث شده است که داوری اهل فن که هیچ، شنوندگان جدّی هم نسبت به او افت کند. این در درجهی اوّل ناشی از شرایط بد اجتماعیست که هنوز موسیقی آنچنان که باید به رسمیّت شناخته نشده است، ساز در سیما نشان داده نمیشود، صدای زنان مجاز نیست، در بعضی شهرهای ایران کنسرت برگزار نمیشود و هر از چندگاهی دربارهی خطر رواج موسیقی اخطار و فتوا میشنویم. اینگونه است که هیچ کس سرجای خودش نیست و قدر خود را ندانستن (عامل اوّل) و بزرگتر نداشتن (عامل دوّم) معلول همان علّت اوّلی هستند.
ناپرهیزی، همان علّتیست که- در سینما- انتظامی را انتظامی کرده و مشایخی را مشایخی. دوّمی کارهای ارزندهی بسیار دارد امّا کارهای متوسّط او باعث شده که داوری خبرگان او را در جایگاهی فروتر بنشاند. در روزگار ما- و هر روزگاری- «نکردنها» بسیار مهم تر از «کردنها»ست. این از خودداری درونی ولی آنچه من بزرگتر نداشتن گفتم یا همان سویهی سنّتی فرهنگ ماست مانند رابطهی تاج اصفهانی و افتخاری که تا تاج بود، شاگرد به دستور استاد کاری نکرد و فقط در پی آموختن و اندوختن بود؛ برعکس آن رویداد معروف که زندهیاد بسطامی بدون اذن شجریان با مشکاتیان کاری کرد و از محضر استاد کنار گذاشته شد. نوع دیگر این رابطه لزوماً بین استاد و شاگرد نیست بلکه حاصل حضور در یک ساختار سالم و زاینده است مثل مدیریّت هوشنگ ابتهاج بر برنامههای موسیقی رادیوی پیش از انقلاب. چنین رابطهای میتوان خطّ قرمزهایی مفید برای فعّالان موسیقی بگذارد و در جای خود ارشاد و راهنمایی کند و از تک روی یا از خط بیرون زدن افراد جلوگیری کند. گویا بعدها نیز علی معلّم قرار بود چنین نقشی را بازی کند که حاصلش را دیدیم.
آنچه مایهی تأسّف است این است که افتخاری وسط گله از عندلیبی و دیگران گریزی هم به شجریان میزند که فلان و بیسار. افتخاری افتخار شاگردی شجریان را داشته و رسم مروّت نیست که اینجا و آنجا زبان به طعنه و کنایه ضدّ استاد بگشاید. پیشتر در گفتگو با- به گمانم- ایراندخت هم چنین چیزهایی گفته بود. خوبی هنر این است که هنرمند مثل اهل دانش نیازی به توضیح خود ندارد و اثر او خود به صد زبان خود را معرّفی میکند، داوری هم با دیگران. ناظری هم کم به شجریان گوشه و کنایه نزده است، چه آن زمان که به موسیقی قاجاری (تو بخوان فلانی) میتاخت و چه وقتی از بازخوانی آثار موسیقی گذشته شکایت میکرد (که کاری مرسوم بین خوانندگان و موسیقیدانان جهان است). در مراسم خانه موسیقی وقتی ناظری دریافت باید جایزهاش از دست شجریان بگیرد، فاصلهی صندلی خویش تا روی صحنه را بسی بیش از مدّت عادی طی کرد که یعنی... (البتّه خود بعد گفت که تعمّدی نداشته است). برای چه؟ از کسانی که در عرصههای جدل فکری تنها نگاه به این ایسم و آن مکتب وارداتی دارند انتظاری نیست که با فرهنگ خودی مهربان باشند ولی ادّعای قلندری و فراموشی حقّ استاد؟ من اینها را حاصل بیمهری روزگار میدانم امّا شاگردان نیز هر از چند گاه بد نیست روزگار گذشته را به یاد بیاورند. شاید بازشنیدن امثال این فایل صوتی (آموزش آواز شجریان به ناظری) برای یادآوری ما و آنها مفید باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.