ایران در لجبازی دوسرباخت یا سیاست چوب و پیاز ید طولایی دارد، جنگ ایران و عراق مهمترین نمونه است؛ هم جنگ، هم نرسیدن به پیروزی و هم تحمّل تلفات و پرداخت نشدن غرامتی ناچیز که در صورت پرداخت هم نمیتوانست جبران مافات کند.
۱- ابتدا بهتر است بین جنگ و حمله تفاوت بگذاریم؛ جنگ مانند آنچه در عراق و افغانستان دیدیم در ایران در کار نخواهد بود، هم به دلیل مشغول بودن امریکا در آن کشورها و هم تفاوت کشور پهناور ایران و هم نبودن نیاز به آن. یک حملهی تنبیهی برای پاره کردن چرت کسانی که ادّعای امّ القرایی، توهّم رویینتنی و شبهخرافات آخرالزّمانی را به هم آمیختهاند، کفایت میکند.
۲- یک حملهی کوچک تنبیهی (مثل حمله به مراکز هستهای و مانند آن) هرچه باشد از حملهی آگاهانه به ایرباس ایرانی موجّهتر و محتملتر خواهد بود. این حمله، توجیهی مانند جلوگیری از رسیدن ایران به بمب هستهای خواهد داشت ولی از آن حملهی ظاهراً اشتباهی به افراد بیگناه هیچ دفاعی نمیتوان کرد. این مثال برای تقریب به ذهن خطر حمله با توجّه به سابقهی امریکا در این کار علاوه بر حمله به ناوهای ایرانی، سکّوهای نفتی و مشارکت در برخی عملیّات عراق مانند بازپسگیری فاو شاید بیفایده نباشد.
۳- حمله محدود و کوتاه خواهد بود به همراه هشدار حملهی گستردهتر- در صورت عکسالعمل ایران- به دیگر مراکز که ممکن است غیرنظامیان را نیز در برگیرد. ایران در تلافی حملهی احتمالی شاید بتواند به چند ناو یا پایگاه نظامی حمله کند ولی آنها میتوانند در جواب واکنش ایران یک آتشبازی مفصّل راه بیندازند. ایران به احتمال قوی تسلیم هستهای و پذیرش یک خسارت محدود را به درگیری گسترده ترجیح خواهد داد.
۴- برخی افراد حاکمان فعلی را دیوانه میدانند و میگویند که از آنها هرکاری برمیآید ولی من میگویم که دیوانهها هم با ترس آشنایی دارند. حالا دیگر ما میدانیم که احمقترین دیوانهای که در همسایگی ما بود، هم با چراغ سبز آمریکا به کویت حمله کرد، هم تسلیم را پذیرفت ولی آنان به عهد خود وفا نکردند و او نیز برای اینکه در این دم آخر از اسطورهی مبارز خود یک شهید بسازد، حرفی از توافق پنهانی خود- یعنی زندگی در برابر استفاده نکردن از سلاحهای خود- نزد تا شبهجنگ امریکا وعراق یک برندهی مطلق بیشتر نداشته باشد. آنجا هم خبری از سلاحهای کشتار جمعی نبود، آنجا هم سرسختی و مانور مقاومت و پایداری در مقابل امپریالیسم کار دست حاکمش داد.
۵- حمله به ایران فقط از سوی یک کشور نخواهد بود بلکه کشورهای زیادی در این امر دست خواهند داشت. شرکت کشورهای ناتو و برخی همسایگان ایران احتمال واکنش ایران را باز هم کم میکند، هم اجماع کشورها میتواند امریکا را محقتر جلوه دهد و هم ایران در برابر چند هدف، خلعسلاحتر از یک هدف خواهد بود.
۶- تغییر در ترکیه، اسم شب حمله به ایران خواهد بود. اردوغان از دید من اشتباه مهلکی را با درافتادن با اسرائیل مرتکب شده است. ترکیه در صورت داشتن رابطه با اسرائیل بهتر میتواند روی این کشور فشار بیاورد تا اینکه کار را به رویارویی آشکار برساند. هر قدر مواضع ترکیه در دفاع از فلسطینیان در خور تقدیر است، ادامه دادن بحران کشتی اعزامی به غزّه تا مرز قطع روابط دیپلماتیک جای انتقاد دارد. اسلامگرایان ترکیه اگر نتوانند از دید غرب به عنوان نمونهای مسلمان از آشتی و سازگاری با آنها و جایگزینی برای تندوران و بنیادگرایان اسلامی منطقه باشند- خاصّه آنکه با اسرائیل هم در بیفتند- میتوانند با یک کودتا یا چیزی شبیه آن سرنگون شوند. اگر هزینهی وجود آنها در منطقه از سود آنها بیشتر شد من شک ندارم که با لائیکها جایگزین خواهند شد و اگر چنین شود، متأسّفانه با اطمینان میتوان گفت که ساعت شنی حمله به ایران وارونه شده است.
پ. ن: آمدن لائیکها فواید دیگری نیز برای امریکا دارد مثلاً میتوان پانترکیسم را در منطقه به خصوص برای بازافروختن آتش جنگ منطقهی قفقاز و توجیه حضور بیشتر امریکا در منطقه -چه از نظر مسائل استراتژیک و چه چنگ انداختن بر منابع انرژی- به کار گرفت.
پ. ن۲: این مطلب خیلی وقت پیش به نظرم آمده بود که ترکیه کلید حمله به ایران است ولی مناقشهی اخیر بین ترکیه و اسرائیل باعث شد حالا آن را بنویسم. همین مطلب چندی پیش از دیدگاهی کاملاً متفاوت در سرمقالهی پنجره مطرح شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.