تحسین اجتهاد، تقبیح نوآوری؛

پارادُکس تلقّی اکثر فقیهان از فقه 
             
۱- مهدی خزعلی چندی پیش در سایتش یک نظرسنجی برگزار کرد که آیا خوانندگانش تقلید فقهی می‌کنند و اگر بله از چه کسی؟ در آن نظرسنجی آیت‌الله صانعی بیشترین رأی را آورد. نه کاری به میزان درستی آن نظرسنجی و قیاس آن با جامعه‌ی ایران دارم نه با اعتقاد یا چگونگی انتخاب مرجع رأی دهندگان، آنچه در این نوشتار منظور است آنجاست که خزعلی رأی مقلّدان صانعی را به شمار نمی‌آورد و با لحنی حق به جانب می‌نویسد:«آیت‌الله صانعی هم از چارچوبهای سنتی خارج شده و فتواهایی دارد که هیچ یک از مراجع نمی‌پذیرند» ایشان به عنوان کسی که متخصّص در علوم اسلامی شمرده نمی‌شود و صدالبتّه به عنوان فرزندان یکی از روحانیان حکومتی جمهوری اسلامی، «خلاف عرف و مشهور فقها بودن» را دلیلی بر عدم صلاحیّت صانعی برای مرجعیّت می‌داند و به همین سادگی او و رأی‌دهندگان به او را کنار می‌گذارد. اوّلاً معلوم نیست ایشان چگونه در زمینه‌ای خارج از تخصّص خود اظهارنظر می‌کند، ثانیاً این نظرسنجی به معنای انتخاب بهترین یا بادانش‌ترین مرجع دینی نبود بلکه انتخاب پرطرفدارترین مرجع بود یعنی معنای دقیق و جامعتر مرجعیّت به عنوان کسی که محلّ رجوع یک قشر از جامعه است ( مانند روشنفکر، هنرمند یا...) که در این مورد خاص، شامل تقلید فقهی مصطلح دینی می‌شود پس در آن نظرسنجی صانعی دارای بیشترین مقلّد است ولو مقلّدانش خلاف ضابطه یا بدون تحقیق یا طبق دیدگاههای سیاسی یا ... به او روی آورده باشند.(اینکه به کسی که - درست یا نادرست- رو به یک عالم دینی آورده باشد بگوییم تو در اصل جزو گروه اوّل هستی و تشخیص تو اعتبار ندارد، مسئولیّتی به دوش نویسنده می‌گذارد که بعید می‌دانم از پس آن برآید) ثالثاً این اشکال پرده از برخی مسائل ریشه‌ای تر هم برمی‌دارد که نشان می‌دهد آنچه در بالاست، صورتی نیز در زیر دارد.
۲- چندی پیش نیز جامعه مدرّسین حوزه قم ( یا گروهی به نام آنان) در اظهارنظری صانعی را فاقد صلاحیّت برای مرجعیّت دانست. گذشته از سیاسی بودن این بیانیّه و اینکه اگر او از طرفداران رهبر نظام بود و همان سخنانی که در ابتدای رهبری وی گفت، اکنون نیز می‌گفت- از دید من- به هیچ عنوان چنین بیانیّه‌ای صادر نمی‌شد بلکه چه بسا از آزادبودن اجتهاد در تشیّع به عنوان وجه تمایز آن با فقه اهل سنّت، نکته‌ها از زبان همین افراد می‌شنیدیم. غرض توجّه به دلیل انتشار این بیانیّه است یعنی همین فتواهای خلاف مشهور ایشان.
۳- آیت‌الله خمینی و مرحوم مطهّری بارها از ناکافی بودن اجتهاد مصطلح در حوزه‌ها نالیدند و خود آیت‌الله خمینی در برخی مسائل معروف مانند موسیقی و شطرنج نظراتی دارد که اگر جایگاه مردمی و اقتدار سیاسی وی نبود با او همان می‌کردند که با صانعی می‌کنند. آقای خمینی در این زمینه هم مانند تمام سخنان دیگرش حرفهای دیگری دارد که جا را برای برداشت متفاوت باز می‌کند مانند تاکید بر فقه جواهری (جواهر الکلام یکی از مهمترین کتابهای فقه امامیّه است) پس برای نقش زمان و مکان در اجتهاد همایشها برگزار می‌شود و مقاله‌ها نوشته می‌شود ولی در اجتهادها هیچ تغییری به وجود نمی‌آید. خیلی بی‌معنی است که بگوییم آیت‌الله خمینی به دنبال فقه کاراتری بود ولی آن فقه کاراتر نباید به فتواهای جدید منجر شود چون خلاف مشهور است و باعث از صلاحیّت افتادن خواهد شد! این سخن یادآور سخن کسانیست که می‌گفتند در اسلام آزادی اندیشه هست ولی آزادی عقیده نیست؛ یعنی به هرچه می‌خواهی بیندیش و درستی یا نادرستی هر اصلی از اصول عقاید را بررسی کن ولی نباید به نتیجه‌ای متفاوت با آنچه مرسوم و رایج است برسی!
۴- آیت‌الله سیستانی گفته است:« متأسفانه در این اواخر دیده شده است که برخی از نوشته‌ها و مکتوبات با استفاده از برخی مبانی غیرصحیح به دنبال‌ حل مسائل فقهی هستند و از اصول مسلم و روایات مسلمه عدول می‌شود» بعید می‌دانم مخاطب ایشان کسانی مانند روشنفکران دینی یا روحانیان عادی باشند، به احتمال قریب به یقین کسانی مانند صانعی را هدف گرفته است که البتّه در اصل مسأله تفاوتی ایجاد نمیشود. ایشان هم توجّه نکردن به روایات مسلّم و اصول مسّلم را که منجر به صدور فتواهای خلاف مشهور، شده دلیل این توصیه خود می‌دانند.
همان سوآل قدیمی را از ایشان می‌توان پرسید که روایات یا اصول مسلّم برای چه کسی؟ اگر همان اصول برای شخص دیگری مسلّم نبود یا چیزی برای او مسلّم بود که برای شما نبود، تکلیف چیست؟ ابوالقاسم خزعلی و مصباح یزدی تعدّد قرائتهای دینی را از بدترین شعارهای شیطانی شمرده‌اند که البتّه حرفهایشان بیشتر راجع به اصول عقاید و کلام است امّا این سخنان نه چندان تازه، دامنه‌ی محدودسازی علمی را به فقه هم می‌کشد، فقهی که شهرت ( روایی، عملی و فتوایی) در آن اهمیّت بسزایی دارد. من در پی سوزاندن خشک و تر با هم نیستم ولی بر خلاف نظرات ژورنالیستی و مکتب‌سازی برای قم و نجف و مشهد و...، بین روحانیان شیعه در مخالفت با هر امر بدیع ( بدعت!) مشابهت تام و تمامی وجود دارد. مخالفت با عرفان و فلسفه و هر نظر شاذ فقهی سابقه‌ای بسیار گسترده در تمام حوزه‌های شیعه دارد که شرحش در این مجمل نمی‌گنجد. شنیدن این سخنان از آیت‌الله سیستانی یادآور مجدّد این موضوع است که فقاهت شیعه بر صیانت از آرای پیشینیان و نوآوری را در مسائل مستحدثه پنداشتن، محدود شده است. ( دیگر سخنان ایشان مانند جبهه گرفتن در برابر سخنانی که از دید ایشان علیه روحانیّت و مرجعیّت است و توصیه به تقریرنویسی (همان جزوه‌نویسی خودمان) را در جلسات درس، بهتر است- چنان که افتد و دانی- درون پرانتز بگذاریم)
تازه این در صورتیست که صانعی بر اساس همین فقه معروف به جواهری نظرش را می‌گوید و نه نوآوری اصولی بدیعی دارد و نه مکتب فقهی تازه‌ای آورده است. با برخی طلّاب فاضل حرف می‌زدم و از معطّل گذاشتن عنصر «عقل» به عنوان یکی از منابع ، تأکید بر روایات (بیشتر به معنای بررسی روات حدیث) و عدم ارائه‌ی آنها به «قرآن» شکوه می‌کردم؛ توگویی نه قرآن در سازوکار فقاهت ما وجود دارد نه به عقل به معنای یکی از منابع رجوع می‌شود. گفتند آرای صانعی چنین و چنان است گفتم مثلاً اینکه در ربای عرفی، گیرنده‌ی سود از لحاظ مالی قویتر است، آیا دلیل تفاوت آن با نظام بانکی نیست که گیرنده نه تنها از دهنده‌ی سود ضعیف‌تر است بلکه با احتساب تورّم علیرغم دریافت سود سالانه ضعیفتر هم می‌شود؟ گفتند که اگر اینطور است باید در تمام احکام تجدیدنظر کرد و من هم گفتم اگر حق است چرا نه؟ یکی در آمد که البتّه آقای مکارم شیرازی در بررسی مسائل مستحدثه گفته‌اند که شاید ملاک حرمت ربا قویترشدن قوی و ضعیفتر شدن ضعیف باشد و این را به عنوان یک «احتمال» مطرح کرده‌اند.  اینجاست که می‌فهمیم مطهّری وقتی می‌گوید به فقیه شجاع احتیاج داریم یعنی چه.
سخن بسیار است امّا در گذشته کسانی مانند عبدالکریم سروش با مرحوم منتظری وارد مکاتبه شدند و کاستیهای فقه رایج را با وی طرح کردند، الآن باید چنین برنامه‌ای با امثال صانعی ادامه یابد. متأسّفانه امروز همه چیز رنگ سیاست به خود گرفته است و حتّی ممکن است برخی از همین مطلب چنین برداشتی کنند امّا نمی‌توان به انتظار اوضاع جامعه نشست؛ شاید یکی از مقدّمات تغییر، همین به رسمیّت شناختن احتیاج به برداشتهای متفاوت- حتّی خلاف میل و نظر ما- باشد. اگر مجالی بود در این باره بیشتر خواهم نوشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.