وقتی ایمای «مالنا؛ بانوی بیچرا» را نوشتم، کاربری، جایی ذیل لینک آن نوشت: « کسی که هرگز نپرسد، نادانسته مالک صندوقچهای میشود که درونش جز رنج نیست». امّا آن چرا با چرایی که من نوشتم فرق داشت. استفهام گاهی حقیقی و برای یافتن پاسخ است و گاه برای مقاصد دیگری به کار میرود. چرایی که من نوشتم، چرای اعتراض بود.
نمای بالا کانون فیلم است، جایی است که مهمترین ویژگی مالنا یعنی گونهای زیستن شبهعارفانه و بیاعتراض به واقعیّت بیرحم پیرامونش خود را بیشتر نشان میدهد. این ویژگی مادر دیگر صفات اوست که بسیار بیش از زیبایی وی به او جلوه میبخشد. شاید حتّی زیبایی ظاهری وی نیز وامدار این بیاعتنایی ِاز سر استغنا به جهان خارج و افراد پیرامون باشد. مالنا در طول فیلم هیچ وقت گله و شکوه نمیکند، هیچ وقت به اعتراض نمیپرسد چرا بیشتر مردان به من نظر دارند؟ چرا بیشتر زنان به من حسادت میکنند؟ چرا قانون نه تنها سرپناهی برای زنی تنها نیست بلکه هیچ پناهگاهی را نیز برای او نمیپسندد؟ و هزار چرای ناگفتهی دیگر.
گفتار ماندلا را به یاد بیاوریم: «میبخشم ولی فراموش نمیکنم». مالنا در طول فیلم (پیش از همین صحنهی باشکوه بخشایش) به گونهای رفتار میکند که گویی حتّی حافظهای برای به خاطر سپردن ستمی که بر وی میرود ندارد. امّا وقاحت زنان سلیطهای که با وی آن کردند، باعث میشود چند لحظه مات بماند، گویی خاطرهای را به یاد میآورد امّا خیلی زود خودداری خود را باز مییابد و جواب سلام آنها را میدهد.
جامعهی ما دوسال است امتحان سختی را از سر میگذراند. بسیاری از همراهان دیروز، امروز راه خود را از هم جدا کردهاند. چه بسیار قلمهایی که از آنها- فارغ از گرایش و خطّ فکریشان- جز تندی و گرایش به حذف مخالف نمیتراود. من اینان را کمکی برای آیندهی ایران نمیبینم. بخشیدن و فراموشنکردن بسیار دشوار است. فراموشکردن باعث تکرار تجربههای ناکام گذشته میشود و هیچ خردی آن را تأیید نمیکند و نبخشیدن هم ما را به انتقامجویی بیفرجامی میکشاند که آن نیز، کینخواهی دیگری را در پی خواهد داشت و این چرخه ادامه مییابد تا زمانی که ما به «بلوغ گذشت» برسیم. برای نمونه وقایع پس از بهمن ۵۷ و پیامدهای آن را مرور کنیم.
واقعیّت با تمام محدودیّتها، خوشایندها و بدآیندهایش با عرصهی تئوریپردازی و ایدهآلخواهی ما متفاوت است. پیش از نوشتن هر مطلب یا انجام هر کرداری به یاد بیاوریم که در ایران آینده، همهی ایرانیان با هر گرایش و عقیدهای باید زیر یک سقف با هم زندگی کنند، شاید آن گاه در نحوهی اندیشهورزی و بیان افکار خود تجدید نظر کنیم. ما به این سلام کردنها و جواب سلام دادنها نیاز داریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.