تأکید بر اهمیّت آموزش و رعایت منطق، همیشه از دغدغههای ایمایان بوده است. این کار بیشتر در ضمن نقد نظرات دیگران انجام شده است و گاهی هم به صورت مجزّا، مانند نقد مخالفان منطق صوری که یکبار هم به پاسخ آقای بنیصدر انجامید (اینجا). در عین حال باید دانست که آموزش دقیق منطق، فرایندی خشک و خستهکننده است ولی میتوان با روشهایی دیگر، ذهن را برای رعایت قواعد تفکّر صحیح آماده کرد. بررسی انواع مغالطه یکی از این روشهاست. مغالطه تعریفهای زیادی دارد ولی اجمالاً میتوان هر باور نادرست را مغالطه دانست که معمولاً همراه با مقدّماتی نامعتبر است که از روشهای منطقی یا شبه آن به دست میآید. مغالطهی عمدی را نیز سفسطه مینامند.
تکرار اشتباههای پیش پاافتادهی منطقی در نوشتههایی که در وب میخوانیم و بسیاری از نویسندگان آنها یا خود از بزرگان به شمار میآیند یا جوانانی تحصیلکرده هستند، مرا بر آن داشت که یک دوره فشرده از مغالطات را با تعاریف و چند مثال کوتاه بیاورم تا تذکّری در درجهی اوّل برای خودم باشد و بعد برای هرکس که علاقهای به ویرایش خود داشته باشد. شاید با خواندن کتابهای منطقی و دیدن فهرست مغالطات به نظر بیاید که شاید تنها موارد اندکی از آنها را مرتکب شویم امّا با یافتن مثالهایی دقیق پی میبریم که شاید مغالطهای نتوان یافت که من و شما - دستکم در زندگی روزمرّه- به کار نبرده باشیم. مثالها و اهمیّت آنها را به یاد داشته باشید.
به یکی از دوستان خواندن کتاب «درسنامه تفکّر نقدی» نوشته امیر خواص را به عنوان منبعی فشرده برای آموزش منطق و پرهیز از مغالطهها توصیه کردم که حدوداً چهل مورد مغالطه را برشمرده است ولی بهتر دیدم که بر اساس منبعی جامعتر، خودم مطالبی بنویسم. کتاب «مغالطات» علیاصغر خندان یکی از بهترین منابع در این زمینه است که با توصیهی مصطفی ملکیان و بر اساس «کتاب مغالطات» اثر مادسن پیری و با افزودن حدود چهل مغالطه و رساندن تعداد آنها به یکصد مورد و یافتن مثالهایی آشناتر نوشته شده است. بر اساس همین کتاب و افزودن مثالهایی که مناسبتر میدانم این سلسله نوشته را ادامه میدهم. دوستان نیز در صورت تمایل اشکالها را یادآوری کنند تا با گذشت زمان و حکّ و اصلاح مثالها و تعاریف، مجموعهای فشرده از انواع لغزشهای منطقی در دسترس همه باشد. در اوایل کار برای آشنایی کاملتر، توضیح بیشتری ارائه میشود امّا به تدریج به ارائهی تعریف و چند مثال کوتاه بسنده میکنم. علاقهمندان میتوانند بسته به مقدار نیاز یا اشتیاق خود به دو کتاب بالا و منابع آنها رجوع کنند.
گروه اوّل: تبیینهای مغالطی(Fallacios explanations): مغالطههایی که در گزارهای ساده بدون استدلال و مقدّمهچینی واقع میشوند که یا به خاطر ابهام مطلب است (مغالطههای یک تا هشت) یا خبر نادقیق از یک حقیقت خارجی (مغالطههای نه تا پانزده) یا نقل نادرست یک مطلب (مغالطههای شانزده تا بیست و یک).
۱- مغالطهی اشتراک لفظ (equivocation)
استعمال لفظی که دارای معانی گوناگون است به گونهای که باعث استنتاج خطا شود، مغالطهی اشتراک لفظ است.
اشتراک اسم یا صفت: فرید دوست بیستسالهی من است. (او بیستساله است یا بیست سال با من دوست است)
اشتراک فعل: این کتاب قیمت ندارد. ( بیارزش است یا بسیار باارزش است)
اشتراک حرف: دهمین و آخرین فصل کتاب دربارهی شعر است. ( دو فصل از کتاب دربارهی شعر است یا یک فصل که فصل دهم و آخر است)
اشتراک فعل: این کتاب قیمت ندارد. ( بیارزش است یا بسیار باارزش است)
اشتراک حرف: دهمین و آخرین فصل کتاب دربارهی شعر است. ( دو فصل از کتاب دربارهی شعر است یا یک فصل که فصل دهم و آخر است)
گاهی اشتراک لفظ بین دو زبان است. در قرآن آمده که یهودیان به پیامبر میگفتند: «راعنا» که در عربی به معنای «رعایت حال ما را کن» است ولی در عبری معنای توهینآمیزی دارد و به خیال خود به ایشان متلک میگفتند (نساء-۴۶) در یکی از کلاسهای تدریس عربی، مدرّسی که از زباندرازی یکی از شاگردان به ستوه آمده بود، بزرگوارانه و با لبخند گفت:«اشکالی ندارد، همه میدانند که ایشان اهل کارهای نیک است». نیک در فارسی، صفتی به معنای خوب است و در عربی مصدری به معنای عمل جنسی است و فحّاشان استفادهی بهینهای از مشتقّات این مصدر میکنند.
امّا همیشه نمونهها اینگونه نیست یعنی تفاوت دو معنی خیلی نیست تا مغالطه آشکار باشد مثلاً در علوم گوناگون به ویژه علوم انسانی واژهها گاه با تفاوت اندکی به وسیلهی اندیشمندان استفاده میشوند و یکی دانستن آنها یکی از موارد رایج اشتباه مبتدیان بلکه متوسّطان است. معانی بسیاری از واژههای فلسفی در متون قرون وسطی کاملاً با معنای رایج امروزی آنها متفاوت است. در فرهنگ خود ما به این مثال توجّه کنید:
« نظریّهی ولایت فقیه دارای پیشینهای هزارساله در فقه شیعه است»
دستکم دو معنا برای ولایت فقیه میتوان برشمرد یکی آن است که به معنای ولایت بر افراد بیسرپرستی است که به دلیل صغر سن یا نداشتن عقل سلیم یا مانند آن از پس ادارهی امور خود برنیایند تا زمانی که نیازی بر سرپرستی فقیه نباشد مثلاً به سنّ رشد برسند یا سرپرستی از خانوادهشان برای آنان پیدا شود و دیگری، حکومت فقیه یا ولایت بر عقلاست که تئوری آیتالله خمینی است. تفاوت این دو از زمین تا آسمان است، اوّلی پیشینهای قدیم در فقه دارد و دوّمی نوظهور است. این جمله با توجّه به معنای اوّل درست و با توجّه به معنای دوّم نادرست است.
همینجا اضافه میکنم که یک عبارت ممکن است دارای بیش از یک مغالطه باشد. مثلاً در مثال فوق، مغالطهی دیگری نهفته به نام «مغالطهی سنّتگرایی» که در جای خود توضیح خواهم داد ولی اجمالاً میتوان گفت جایی است که کسی کهنه یا قدیمی بودن مطلبی را دلیل درستی یا خوبی آن بداند. گوینده وقتی میگوید فلان نظریّه قدمتی هزارساله دارد، وانمود میکند این پیشینه میتواند پشتوانهی درست بودن آن باشد.
۲- مغالطهی ابهام ساختاری (amphiboly)
اینجا نیز مانند مغالطهی اشتراک لفظی، معنای گوناگونی از یک جمله فهمیده میشود ولی نه به دلیل یک لفظ خاص بلکه به دلیل ساختار خاص جمله. مثال معروف و قدیمی آن پیشگویی کاهن معبد دلفی به پادشاه لیداست که «اگر به جنگ داریوش بروی، یک امپراتوری قدرتمند را نابود میکنی». او به جنگ داریوش رفت و شکست خورد وقتی نامهی گلایهآمیزی به کاهن نوشت، پاسخ شنید که من درست گفتم و تو یک امپراتوری قدرتمند- یعنی خودت- را نابود کردی!
انواع این نوع مغالطه در کتابهای مفصّل آمده است که از ابهام در ارجاع ضمایر را شامل میشود تا رعایتنکردن قواعد دقیق نقطهگذاری، مشخّص نبودن نقش دستوری جمله و جز آن. معروفترین مثالش هم این است: « عفو لازم نیست اعدامش کنید» یا «من از راهنمایی شما پشیمانم» (راهنمایی کردن یا راهنمایی گرفتن؟) یا «من مثل تو زودباور نیستم» (تو زودباوری یا نه؟)
تیتر اصلی نشریّه پرتو شماره ۵۷۱ این است :« یافتن مشابهی برای حضرت آیتالله خامنهای در عصر حاضر در حدّ محال است» گرچه منظور مصباح یزدی با توجّه به سخنان قبلی وی آشکار است ولی اگر فقط ملاک خود جمله باشد، دو جور معنی میشود: عملکرد وی آنچنان خوب بوده است که هیچکس دیگر نمیتوانست کشور را اینچنین خوب اداره کند یا هیچ کس مانند او نمیتوانست میراث باقیمانده از ایتالله خمینی را به حدّ رهبری یک گرایش سیاسی تنزّل دهد.( مشابه در قوّت یا در ضعف؟)
همین جمله دارای مغالطهی اشتراک لفظ هم هست. «عصر حاضر» ظاهراً در این جمله به معنای حال حاضر و زمان ماست ولی عصر را بسیاری اوقات به معنای «دوران معاصر» نیز به کار میبرند. یعنی به معنای دوّم دستکم در یک سدهی اخیر رهبر سیاسی در حدّ او نداشتهایم که گویای برتری وی بر آیتالله خمینی هم هست که من پیشتر اینجا نقل قول صریحتری از مصباح را نیز آوردم.
۳- مغالطهی ترکیب مفصّل (composing the separated)
گاهی دو جمله به صورت مجزّا درست هستند ولی اگر با هم ترکیب شوند، خیر. اگر «حمید نویسنده است» (نویسندهای عادی البتّه) و «حمید معمار ماهری است» را به این صورت بنویسیم که «حمید نویسنده و معمار ماهری است» سخن مغالطهآمیز است چون مهارت او فقط در معمار بودن اوست نه نویسنده بودن وی.
وقتی علی دایی به سرمربِیّگری تیم ملّی انتخاب شد در توجیه گزینش وی گفتند که او «مربّی و فوتبالیست بسیار بزرگی است» او فوتبالیست برجستهای بود نه مربّی بزرگ و این بزرگ بودن در زمینهی بازی فوتبال به مربّیگری وی تسرّی پیدا کرد که نتیجهاش را دیدیم. اگر به پیرامون خود نگاه کنیم نمونههای زیادی از کسانی را میبینیم که در یک زمینهی خاص سرآمد هستند ولی در سایر رشتهها حضور پیدا میکنند (تا اینجا اشکالی ندارد) امّا برخی با آنان بر اساس اعتبار آنها در آن زمینهی خاص رفتار میکنند. شخصی کارگردان بزرگی است امّا بعضی برای شعرهای وی که خیلی پیشپاافتاده هستند، همان حساب را باز میکنند؛ بازیگر سینمایی با استفاده از اعتبار خود نمایشگاه عکس میگذارد و برخی تمایزی بین مهارت وی در بازیگری و عکّاسی نمیگذارند؛ ورزشکاری نامزد انتخابات شورای شهر میشود بیآنکه از کار مدیریّت شهری سردربیاورد و مردم به اعتبار مدالهایش به او رأی میدهند؛ کسی قدرت سیاسی را به دست میآورد عدّهای میخواهند برای وی مقامی علمی همتراز منصب سیاسی وی قائل شوند و مانند آن. این را گفتم تا متوجّه باشیم که مغالطات حتماً به شکل گفتاری نیستند و گاه بدون تصریح به آن، به شکل عملی به کار میروند که اتّفاقاً بسیار زیانبارتر خواهند بود. در سی سال اخیر، برخی که به اعتبار دانش فقهی خود دستبالا میتوانستند حائز مقام قضاوت شوند، سر از مناصب فرهنگی، سیاسی، امنیّتی، هنری، اقتصادی و مانند آن درآوردند، به خاطر داشتن علاقه یا سررشتهای اندک در آن.
درّی نجفآبادی در اوایل دولت خاتمی جایی سخنرانی میکرد و گفت که من به آقای خاتمی گفتم هرجا نیرو کم دارید مرا بگذارید، وزارت اقتصاد، وزارت امور خارجه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت دادگستری، وزارت...؛ من آچار فرانسهام، هرجا کم و کسری داشتید، ما هستیم. به فاصلهی کوتاهی واقعهی قتلهای زنجیرهای صحّت سخنان او را ثابت کرد!
سلام آقای ایماگر
پاسخحذفمیخواستم بپرسم فایل پی دی اف نوشتههاتون راجع به مغالطه رو ندارین؟ کلا جایی این نوشتهها رو بصورت منسجم آپلود نکردید؟ من دستم از خریدن کتاب کوتاهه و ضمنا نوشتههای شما در این باره جالبند.
پیشاپیش ممنون.
سلام
پاسخحذفاميدوارم بعد از كاملشدن، همه را يكجا جمع و منتشر كنم.
باشه پس منتظریم. ممنون از پاسختون.
پاسخحذففقط بانیان و حامیان و جانیان و پااندازان و جااندازان جنایت میتوانند با سکوت و بیطرفی،جنایت را تایید کنند و با ارسال بخشنامه دولتی،عکس مخالف عملی جنایت را از دیوار شهرها و ادارات پاکسازی کنند و با امضاء حکم حصر صاحب عکس را به حبس بفرستند و ننگ اطلاعداشتن و تایید جنایت را بر پیشانی خود ابدی کنند.
پاسخحذفاز ایران ایلخانی گفتن بود که گفت:هرچند به تجربه ثابت شده که تو که حرف سرت نمیشه.
ایماجان کتاب مغالطات نهایی شد؟ اگر پیدیافش رو درست نکردی من درست کنم؟
پاسخحذفممنون از پیشنهادت. هنوز ادامه دارد؛ تکمیل نشده است.
حذف