یکی از دوستان پس از ماجرای پیرامون امام دهم و اختلاف نظر دربارهی تعریف «توهین» به من پیشنهاد کرد که چیزی پیرامون تعریف توهین بنویسم و به سهم خودم پیشنهادی بدهم. من چون از چندوچون آن ماجرا آگاهی کامل نداشتم گفتم باشد برای موقع مناسبتر. دربارهی ایمای پیشین بخش اصلی نوشته برداشتی بود از قسمتی از سخنان خاتمی که طبعاً هرکس میتواند با آن موافق یا مخالف باشد ولی پینوشت آن با محق دانستن منتقدان، حملهکنندگان به خاتمی را نکوهش کرده بود. من هم پیشتر از این از خاتمی و اصلاحطلبان انتقاد کردهام، هم بعضی نقدهای خوب نوشته شده دربارهی سخنان اخیر او را در وبچین گذاشتم امّا سه نکتهی کوچک در همین رابطه به نظرم میرسد.
۱- تفاوت نقد و توهین چیست؟
نقد گفتاری استدلالی است ولی نوشتههای توهینآمیز معمولاً عاری از استدلالند. این البتّه عام نیست چون ممکن است نوشتهای دارای استدلال درست یا نادرست باشد ولی در کنار آن همراه اهانت هم باشد؛ زیرا معمولاً قدرت استدلال به حدّی است که نویسنده نیازی نمیبیند به آن توهین هم بیفزاید. «گفتن و نوشتن، آنچنان که انتظار داریم دیگران با ما سخن بگویند» سادهترین تعریف کلام بدون اهانت است. من به جای تحدید و تعریف بیشتر آن میکوشم سه نمونه واکنش به خاتمی را با هم مقایسه کنم:
نقد: خاتمی چرا میگوید مردم از حقّ خود میگذرند، مگر وکیل آنهاست؟
توهین: خاتمی تو غلط میکنی میگی مردم از حقّ خود میگذرند.
توهین: خاتمی تو غلط میکنی میگی مردم از حقّ خود میگذرند.
نقد: جای رسیدگی به ظلم در دادگاه بیطرف است، حتّی اگر قرار است ظلمی بخشیده شود اوّل باید آشکار و اثبات شود، بعد ظلمدیده از حقّ خود بگذرد.
توهین: رفتیم که کمپین پابوسی از رهبر نظام راه بیندازیم، توصیه میکنیم مردم لیبی و مصر هم بروند به عذرخواهی از قذّافی و مبارک.
توهین: رفتیم که کمپین پابوسی از رهبر نظام راه بیندازیم، توصیه میکنیم مردم لیبی و مصر هم بروند به عذرخواهی از قذّافی و مبارک.
نقد: به فرض هر دو طرف از حقّ خود گذشتند، آیا باید دوباره وارد بازی انتخابات نمایشی و نظارت استصوابی بشویم؟ این سخنان چه پیشنهادی برای آیندهای متفاوت با گذشته دارد؟
توهین: باز موقع انتخابات شد و خاتمی به عنوان نوکر و محلّل رژیم برای نجات نظام وارد گود شد.
توهین: باز موقع انتخابات شد و خاتمی به عنوان نوکر و محلّل رژیم برای نجات نظام وارد گود شد.
۲- چیزی که بیشتر مرا شگفتزده کرده است، گلایه برخی دوستان از این است که گفتهاند:«عدّهای میگویند کسی حقّ نقد خاتمی را ندارد»! جدای از اینکه جای این سخنان در یک مطلب مستقل در وبلاگ است که امکان پاسخدهی یا نقد متقابل با لینکدادن ممکن باشد نه گودر، ارجاع دقیق به کسانی که گفتهاند «کسی نباید به خاتمی بگوید بالای چشمت ابروست»، باید معلوم باشد تا من و امثال من این گفته را محکوم کنیم، این یک.
بعد هم «حق» اینجا به چه معناست؟ جدای از اینکه ندیدم کسی بگوید کسی حقّ نقد خاتمی را ندارد، فرض کنید من گفته باشم « ما حقّ بیادبی و بیاخلاقی نداریم» یا چیزی نزدیک به آن. از طرفی میدانیم که گذاشتن هر گونه حدّی برای آزادی بیان میتواند به مرور زمان به دستاویزی برای محدودکردن آن بدل شود و برای همین است که همه باید از آزادی بیان بیقید و شرط دفاع کنند البتّه حقّ شکایت از یک نویسنده یا گوینده و حکم دادگاه بر اساس هیئت منصفی که نزدیک به وجدان و داوری عمومی جامعه باشد محفوظ است.
اینجا حق نداشتن به معنای نباید پیش از انتشار و گفتار نیست، بلکه به معنای قضاوت پس از انتشار یک مطلب است، به معنای شایسته نبودن از دیدگاه اخلاق و عقل است نه لزوم ممانعت عملی که در مورد ما و دستکم در اینترنت چنین امکانی برای احدی واقعاً وجود ندارد. منعی هم اگر باشد، خود شخص بر خود اعمال میکند و معنای اخلاق هم جز همین نگهبانی از خود نیست. تفاوت بین این دو معنا خیلی زیاد است.
بعد هم «حق» اینجا به چه معناست؟ جدای از اینکه ندیدم کسی بگوید کسی حقّ نقد خاتمی را ندارد، فرض کنید من گفته باشم « ما حقّ بیادبی و بیاخلاقی نداریم» یا چیزی نزدیک به آن. از طرفی میدانیم که گذاشتن هر گونه حدّی برای آزادی بیان میتواند به مرور زمان به دستاویزی برای محدودکردن آن بدل شود و برای همین است که همه باید از آزادی بیان بیقید و شرط دفاع کنند البتّه حقّ شکایت از یک نویسنده یا گوینده و حکم دادگاه بر اساس هیئت منصفی که نزدیک به وجدان و داوری عمومی جامعه باشد محفوظ است.
اینجا حق نداشتن به معنای نباید پیش از انتشار و گفتار نیست، بلکه به معنای قضاوت پس از انتشار یک مطلب است، به معنای شایسته نبودن از دیدگاه اخلاق و عقل است نه لزوم ممانعت عملی که در مورد ما و دستکم در اینترنت چنین امکانی برای احدی واقعاً وجود ندارد. منعی هم اگر باشد، خود شخص بر خود اعمال میکند و معنای اخلاق هم جز همین نگهبانی از خود نیست. تفاوت بین این دو معنا خیلی زیاد است.
۳- چیز دیگری که باز هم مرا شگفتزده کرد، واکنشها به حملات به خاتمی بود. پیش از این، شبکههای اجتماعی که یا برای تبلیغ یک فکر خاص به وجود آمدند یا به تدریج در اختیار گروهی خاص قرار گرفتند جهتگیریهایی را به موضوعهای روز داشتند که مهمترین ویژگی آنها: نثر نادرست و بعضاً شکسته، مضامین تند و هتّاکانه، خواستار حذف یا مجازات «دیگری» شدن، اکثریّت مردم را موافق با خود دیدن، خواستن تسویهحساب فوری با گذشتهی نامرتبط با بحث، پرداختن به گوینده به جای سخن او و... مطالب کپیشده از روی هم بود، امّا این بار واکنش جمعی و بدون هماهنگی به این جماعت، نشان داد که گروهی منتقد معتدل وجود دارند که به تدریج بزرگتر و قویتر شدهاند. من پیشتر گفتهام و باز هم اینجا تأکید میکنم که جا دارد مدافعان رعایت منطق و اخلاق، دارای سایت یا شبکهی اجتماعی ویژهی خود باشند که از دید من ضرورتی آشکار است.
پ.ن: خوشبختانه مسعود بهنود، هم اوّلین کسی بود که به این « بازی کثیف» واکنش نشان داد و هم در نوشتهی بعدی خود «سیاستورزی مسؤولانه» سه اصلی را که علیرضا علویتبار در نوشتهی خود پیرامون سخنان خاتمی آورده، تکرار کرده است. جا دارد دیگر دوستان نیز دربارهی این سه اصل چیزی بنویسند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.