۱- دربارهی استقلال حوزه پیشتر این ایما را نوشتم و بیشتر ادامه نمیدهم امّا یک نکتهی دیگر در خور گفتن است. این یادداشت خطاب به جوانفکر میگوید که حوزه علمیّه خریدنی نیست. ابتدا باید پرسید که وقتی حوزه به کمکهای دولت وابسته شد، چطور میتوان چنین ادّعایی کرد؟ بعد هم یکی دو نکته در مصاحبهی نیکآهنگ کوثر با محمّدحسن فروزانفر بود که خیلی به آن توجّه نشد. اوّل اینکه وقتی برادر رهبر نظام در وزارت نفت حضور دائمی دارد، بحث از یک تا چند میلیارد گمشده بیمعناست چون پولها با نظارت رهبر خرج میشود و دلیل اینکه مجلس در برابر چنین رویدادی نتوانست واکنش عملی نشان دهد نیز همین است امّا اینکه آن پولها کجا رفت، بحث دیگریست؟ (خلاصه اینکه سررشته دست ولیّ فقیه است نه رئیس دولت)
مطلب دوّم شهریّههاییست که سیّدعلی خامنهای به طلّاب در داخل و خارج ایران میدهد. کمی و زیادی میزان شهریّه با مقدار مقلّدان یک مرجع نسبت مستقیم دارد. با توجّه به اطّلاعی که کمابیش از مقلّدان رهبر نظام داریم این مقدار پول دادن به طلّاب و دیگر نهادها -خصوصاً خارج از ایران- طبیعی نیست. مطلب را که با یکی از فضلا در میان گذاشتم، جوابی را که انتظار داشتم به من داد و گفت که انفال (اینجا: نفت) در اختیار ولیّ فقیه است و اگر صلاح بداند در هر راهی حتّی پرداخت شهریّهها صرف میکند و این موضوع، ترویج خودش به عنوان یک شخص نیست، ترویج نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن است؛ تا اینجا را داشته باشید.
۲- چندی پیش دیدار رهبر با طلّاب فاضل به مناسبت طرح تحوّل حوزه بود. چند نفر از آنان نسبت به دخالت دولت و کمکهای آن به حوزویان اظهار نگرانی کردند و گفتند که این امر استقلال حوزه را به خطر میاندازد. رهبر جواب داد که نخیر من با این موضوع و بزرگکردن آن موافق نیستم. پول را خود ما به دولت دادهایم و اگر دولت به حوزه بدهد، پول خود ماست که به جیب خودمان برگشته است و این امر استقلال حوزه را تهدید نمیکند. از دید رهبر نظام - همانطور که در یادداشت «یارانهها؛ هدیهی نظام» نوشتم- پول نفت و سایر درآمدهای دولت در اصل متعلّق به ولیّ فقیه است یعنی اکثر مردم عملاً مزدبگیر رهبرنظام هستند و کمک دولت به حوزه هم کمک رهبر است که با یک واسطه به حوزه میرسد.
قصدم از این نوشته این بود که تأکید کنم، موافقان و منتقدان نظام در چارچوب دو الگوی متفاوت فکر و بحث میکنند، یکی الگویی که سیّدعلی خامنهای اینجا بیان میکند و ریشه و منشأ ثروت و قدرت را در دست ولیّ فقیه میداند و دیگری مردم را صاحب این دو موهبت میداند، اوّلی رهبر را فراتر از قانون میداند و دوّمی یکی مانند دیگران، طبق دیدگاه اوّل خبرگان نه ناظر او که نگهبان وی هستند و طبق دیدگاه دوّم خبرگان ناظر و درصوت نیاز برکنارکنندهی وی هستند. اختلاف دو نظر، اساسی است و بحثهای جزئی روزمرّه شاخههایی کوچک از آن هستند.
۳- ابتدای پیروزی انقلاب، تأکید آیتالله خمینی بر انجام انتخابات باعث شد سیّدمحمّدباقر صدر نامهای به وی بنویسد که شما ولیّ فقیه هستی و اختیار تام داری، انتخابات برای چه؟ قانونی را که شرعی میدانی به مردم ابلاغ کن و حاکمی را که میخواهی از طرف خود برای ادارهی امور منصوب کن، برای چه به آرای مردم مراجعه میکنی؟( نقل از محمّد جواد لاریجانی)
تأکید آیتالله خمینی بر ساختار سیاسی ایران که ظاهراً جمهوری اسلامی و باطناً حکومت اسلامی است، سنگبنای چالشی شد که روزبهروز عمیقتر میشود و اساس نظام را تهدید میکند. گروهی به قانون اساسی استناد میکنند و گروهی به برداشت خود از آیه و حدیث، گروهی به فلان بخش از سخنان رهبر فقید انقلاب ارجاع میدهند و گروهی به بخش دیگر، همه هم خود را بر حق میدانند.
تأکید میرحسین موسوی را بر اجرای بیتنازل قانون اساسی، در همین چارچوب باید فهمید. در گذشته هیچگاه قانون اساسی به طور کامل اجرا نشده که بگوییم این شعار به معنای بازگشت به گذشته، دههی شصت یا تأیید وضع حاضر است. (این نوشته موارد اندکی از نقض قانون اساسی با آگاهی رهبر است) تأکید بر اجرای کامل قانون (هر قانونی) محدودکنندهی دامنهی اختیارات بیحد رهبر نظام است. از دید من راهی نیست جز استفاده از جمهوری اسلامی برای کنار زدن حکومت اسلامی، توسّل به قانون اساسی برای نقد کسی که فراقانون عمل میکند و تحمیل ظاهر ساختار سیاسی ایران و لوازمش بر باطن پنهان آن.
پس از اجرای بیتنازل قانون اساسی و مهار قدرت مطلقه، مجال برای تغییر همهی قوانین از جمله خود قانون اساسی باز است ولی بالا بردن سطح مطالبه به بیش از قانون اساسی فعلی، هم بهترین سند استدلال (قانون اساسی موجود) را از دست منتقدان میگیرد و هم آنان را شایستهی صفت برانداز میکند. بیشترشدن فاصلهی سطح توقّعات از واقعیّات، امکان رسیدن به آنها را بسیار کم میکند. دستاوردهای کوچکتر در عوض میتوانند بهترین تضمین برای رسیدن به پیروزیهای بزرگتر باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.