۳۲- مغالطهی طلب برهان از مخالفان shifting the burden of proof))
برهان آوردن به عهدهی مدّعی درستی یک گزاره است، اگر وی به جای این کار ادّعای بدون استدلال خود را طرح کند و از دیگران بخواهد در صورتی که با او مخالفند، آن مدّعا را باطل کنند، مرتکب این مغالطه شده است:
ملّانصرالدّین در نقطهای ایستاد و گفت که اینجا مرکز زمین است، اگر باور ندارید اندازه بگیرید!
این پیشنهاد خوبیست، دوستان اگر مخالفند، انتقادهای خود را به ما ارائه کنند.
پس اگر راست میگویی پارهای از آسمان را بر سر ما بینداز (شعراء-۱۸۷، قوم شعیب در پاسخ به آن حضرت)
این پیشنهاد خوبیست، دوستان اگر مخالفند، انتقادهای خود را به ما ارائه کنند.
پس اگر راست میگویی پارهای از آسمان را بر سر ما بینداز (شعراء-۱۸۷، قوم شعیب در پاسخ به آن حضرت)
چند مغالطه از مغالطههای «ادّعای بدون استدلال» مربوط به توسّل به احساسات emotional appeals)) میشود. در هر مغالطه با شناخت نقطهضعف مخاطب تلاش میشود که درستی مدّعای گوینده به او تحمیل شود.
۳۳- تهدید (appeal to force)
جایی است که به مخاطب فهمانده میشود در صورت نپذیرفتن یک ادّعا منتظر آسیبی باشد.
فعّالیّتهای هستهای ایران مشکوک است، در صورت پایان ندادن به آن باید منتظر تحریمهای سازمان ملل باشد.
من از این پس حقوق بیشتری میخواهم آقای رئیس، چون میدانید که از اختلاس سال گذشتهی شما با خبرم!
و کافران خطاب به پیامبران گفتند که ما حتماً شما را از سرزمین خود بیرون میکنیم مگر اینکه به آیین ما باز گردید (ابراهیم – ۱۳)
چرچیل در نشست تهران رو به روزولت و استالین کرد و گفت که حامل پیامی از سوی پاپ برای پایان دادن به جنگ جهانی است، استالین در جواب گفت :« پاپ چند لشکر نیرو دارد؟» ( انگار فقط کسی حقّ حرف زدن دارد که زور داشته باشد، «الحق لمن غلب» یا might is right، در بعضی کتب به این نوع مغالطه، مغالطهی استالین هم میگویند)
من از این پس حقوق بیشتری میخواهم آقای رئیس، چون میدانید که از اختلاس سال گذشتهی شما با خبرم!
و کافران خطاب به پیامبران گفتند که ما حتماً شما را از سرزمین خود بیرون میکنیم مگر اینکه به آیین ما باز گردید (ابراهیم – ۱۳)
چرچیل در نشست تهران رو به روزولت و استالین کرد و گفت که حامل پیامی از سوی پاپ برای پایان دادن به جنگ جهانی است، استالین در جواب گفت :« پاپ چند لشکر نیرو دارد؟» ( انگار فقط کسی حقّ حرف زدن دارد که زور داشته باشد، «الحق لمن غلب» یا might is right، در بعضی کتب به این نوع مغالطه، مغالطهی استالین هم میگویند)
۳۴- مغالطهی تطمیع allurement))
گوینده به مخاطب میفهماند که در صورت پذیرفتن حرفش، منفعتی به او میرسد:
در صورتی تعطیلی مرکز غنیسازی نطنز، بستههای تشویقی به ایران ارائه خواهد شد.
در صورتی که پای این نامه را امضا کنید، شیرینی شما فراموش نمیشود.
در صورتی که پای این نامه را امضا کنید، شیرینی شما فراموش نمیشود.
۳۵- جلب ترحّم appeal to pity))
تلاش برای قبولاندن یا باورپذیر کردن مدّعا با برانگیختن ترحمّ و دلسوزی مخاطب.
اگر ما آن کارگر را به دلیل دزدی اخراج کنیم، نخواهد توانست اجاره خانهاش را بدهد و خود و خانوادهاش آوارهی کوچه و خیابان میشوند.
من نیز به قول هومر از درخت بلوط نزادهام و ازسنگ بیرون نجستهام بلکه از میان آدمیان برخستهام و حتّی سه پسر دارم که که یکی بزرگ شده و دو پسر دیگر که هنوز کودکند ولی هرگز آنان را برای جلب شفقت شما به دادگاه نخواهم آورد( سقراط گرچه ادّعا میکند که نمیخواهد دلسوزی مخاطبان را برانگیزد ولی عملاً چنان میکند)
نادر در فیلم جدایی نادر از سیمین: اگر راستش را بگویم و به زندان بروم، پدرم را چه کسی نگه میدارد؟ دخترم چه میشود؟
من نیز به قول هومر از درخت بلوط نزادهام و ازسنگ بیرون نجستهام بلکه از میان آدمیان برخستهام و حتّی سه پسر دارم که که یکی بزرگ شده و دو پسر دیگر که هنوز کودکند ولی هرگز آنان را برای جلب شفقت شما به دادگاه نخواهم آورد( سقراط گرچه ادّعا میکند که نمیخواهد دلسوزی مخاطبان را برانگیزد ولی عملاً چنان میکند)
نادر در فیلم جدایی نادر از سیمین: اگر راستش را بگویم و به زندان بروم، پدرم را چه کسی نگه میدارد؟ دخترم چه میشود؟
۳۶- آرزواندیشی wishful thinking))
یکی از اشکال شایع مغالطه است که شخص به ادّعایی به صرف اینکه دوست دارد چنان باشد، اطمینان پیدا میکند.
یپشنهاد شغلی خوبی دریافت خواهی کرد و به موفّقیّتهای بزرگی خواهی رسید (پیشگویی های یک رمّال)
مذاکرات پیرامون گرمشدن هوای زمین حتماً موفقیّتآمیز خواهد بود و گرنه به سوی یک فاجعهی زیست محیطی خواهیم رفت.
من که باور نمیکنم قتلهای زنجیرهای کار نیروهای خودی است، باید دست دشمن را در پس پرده پیدا کرد (سیّدعلی خامنهای در آن خطبهی جمعهی کذایی، وی از بزرگترین نمونههای مغالطهگری بر اساس آرزواندیشی است که به وقتش بیشتر به او میپردازم)
مذاکرات پیرامون گرمشدن هوای زمین حتماً موفقیّتآمیز خواهد بود و گرنه به سوی یک فاجعهی زیست محیطی خواهیم رفت.
من که باور نمیکنم قتلهای زنجیرهای کار نیروهای خودی است، باید دست دشمن را در پس پرده پیدا کرد (سیّدعلی خامنهای در آن خطبهی جمعهی کذایی، وی از بزرگترین نمونههای مغالطهگری بر اساس آرزواندیشی است که به وقتش بیشتر به او میپردازم)
۳۷- عوامفریبی argumentum ad populum))
جایی است که با برانگیختن احساسات، نوعی تصدیق جمعی برای آن باور ارائه شود:
خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شود.
مارادونا هم کوکاکولا مینوشد.( تمام تبلیغات تلویزیونی و محصولات مد بر اساس تشبیه به افراد موفّق است)
در دنیای امروز، ظالمانه بودن مجازات اعدام یک اصل پذیرفتهشده است.
مارادونا هم کوکاکولا مینوشد.( تمام تبلیغات تلویزیونی و محصولات مد بر اساس تشبیه به افراد موفّق است)
در دنیای امروز، ظالمانه بودن مجازات اعدام یک اصل پذیرفتهشده است.
۳۸- توسّل به مرجع کاذب appeal to authority))
نفس توسّل به یک مرجع، بدون استدلال مغالطه است:
این استدلال فلسفی درست نیست، چون کانت (یا هرکس دیگر) درست خلاف آن را میگوید.
این استدلال فلسفی درست نیست، چون کانت (یا هرکس دیگر) درست خلاف آن را میگوید.
کار وقتی بدتر میشود که آن مرجع تخصّصی در آن رشته نداشته باشد:
اثبات وجود خدا از نظر بیست زیستشناس معروف.
نقل قول از بیست فیزیکدان بیخدا دربارهی مذهب.
اثبات وجود خدا از نظر بیست زیستشناس معروف.
نقل قول از بیست فیزیکدان بیخدا دربارهی مذهب.
یکی دیگر از انواع این مغالطه، توسّل به قول صاحبنظران بدون ذکر نام آنهاست: یکی از سیاستمداران بزرگ میگوید...اقتصاددانان مشهور جهان بر این اعتقادند که...یک منبع موثّق به ما خبر داده که ... الخ.
۳۹- مغالطهی تجسّم (reification)
نمونهی رایج این مغالطه جاییست که کسی فکر کند الفظ، کلمات یا مفاهیم انتزاعی دارای نوعی تجسّم و عینیّت هستند.
روحانیّت حافظ سنّت و شریعت و معتمد مردم است.
جشنوارهها و فیلمسازانی مانند کیارستمی برکشیدهی نظام سرمایهداری هستند.
نظام جمهوری اسلامی به کسی ظلم نمیکند.
جشنوارهها و فیلمسازانی مانند کیارستمی برکشیدهی نظام سرمایهداری هستند.
نظام جمهوری اسلامی به کسی ظلم نمیکند.
آقا این شمارهٔ ۴۰ کجاست؟
پاسخحذفمن دارم کتابچه آماده میکنم و متوجه شدم که از شماره ۳۹ توی این قسمت پریده روی شماره ۴۱ توی این پست :http://imayan.blogspot.de/2011/07/blog-post_10.html
پاسخحذفحالا میخواستم بدونم شماره ۴۰ وجود داره؟ یا اینکه اشتباه یه شماره بالا رفتید و من اصلاحش کنم؟
مغالطه چهلم كه پرسروصداترين مغالطه بود:
پاسخحذفhttp://imayan.blogspot.com/2011/06/blog-post_28.html
چند پست پس از آن را هم اگر خواستيد مطالعه كنيد. متأسّفانه به دليل انتقال وبلاگ، نظرها فعلاً منتقل نشده است.
در ضمن در پايان بحث مغالطات اميدوارم بتوانم تمام موارد به علاوه مثالها را بررسی، تصحيح و يكجا منتشر كنم.
من یه نسخهٔ پیدیاف از اون چیزایی که پیدا کردم رو آماده کردم تا بین دوستانم منتشر کنم.
پاسخحذفمجموعهٔ پر ارزشی شده و صمیمانه از شما سپاسگزارم
از اینجا میتونید دریافتش کنید:
https://dl.dropbox.com/u/12670505/Ubuntu2/MoghaleteHa.pdf
سایز صفحات رو برای اینکه داخل کتابخوانها و کلا صفحات کوچک هم خوانا باشه کوچک گرفتم.
یه نکته و اون این که میتونید برای نسخهٔ الکترونیکی روی کمک من حساب کنید. اگه مایل بودید همینجا اعلام کنید تا ایمیلم رو به نحوی بهتون بدم (فعلا که بلاگاسپات اجازهٔ انتشار نظر به وسیلهٔ نام و آدرس اینترنتی رو به من نمیده)
جناب آقا/ سرکار خانم ناشناس
پاسخحذفخدا قوت!
عجب!
پاسخحذفسریالی هست به نام Person of Interest. اول این سریال میگوید
پاسخحذفYou've been watched
(البته اگر عجبتان با من بوده باشد!!)
به جای -يا در كنار- زاغسياه ملّت را چوبزدن و وب/لگردی در پلاس كمی توليد محتوا كن جانم. گرچه زبان بنده مو درآورد و بعضيها همچنان بر همان منوالند.
حذفچشم. به زودی.
حذفمشکلاتم یکی دو تا نیستند عیّار جان.
کمی لاک پشت وار دارم میرم ولی میدانم که میرسم.
اگه هم عجبتون با من بود میتونم بپرسم چیش عجیب بود؟
پاسخحذف