پیرامون اتّهام امریکا ضدّ ایران‌


            
درباره‌ی اتّهام اخیر امریکا به نظام ایران توجّه به چهار نکته جا دارد:
۱- سیاست بازیهای خودش را دارد و امریکا هم با توجّه به قدرت رسانه‌ای اقناع‌کننده‌ی خود از انواع روشها برای پیش‌برد هدفهایش استفاده می‌کند. برخی از تحلیلها درستی این اتّهام را آن چنان فرض گرفته‌اند که گویی هیچ شکّ و شبهه‌ای درباره‌ی سابقه‌ی امریکا در این باره وجود ندارد.
۲- پرسش:  چرا اینقدر ناشیانه؟ جواب: هر احتمالی ممکن است:
الف. کدامیک از شیطنتهای سابق نیروهای اطّلاعاتی ایران مانند میکونوس، کشتی ارسال تسلیحات یا جز آنها، بسیار دقیق یا مخفی بود؟
ب. جلسه‌ای که در آن وزیر امور خارجی بوش قرار بود مدارک دال بر وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق را رو کند به یاد دارید؟ به همین اندازه مضحک و باورنکردنی بود.
این موضوع ظاهراً به نفع یا ضرر هیچ کدام از دو طرف نیست.
۳- استقلال نهادهای اطّلاعاتی که در شکل مذهبی آن از اجتهاد وزیر اطّلاعات آغاز می‌شود به سلّولهای درون آن نیز تسرّی می‌یابد. بسیاری از افراد از نقشه‌ی نظام ایران در امریکا سخن گفته‌اند؛ در حالیکه اکثر قریب به اتّفاق رویدادهای گذشته کار یک گروه ویژه بوده است. مثلاً ترور بختیار - که حالا کسی در انتساب آن به ایران شک ندارد- در حالی رخ داد که ایران در حال نزدیک‌شدن به اروپا بود و گروهی که منافعشان را در خطر می‌دیدند، دست به آن کار زدند. نه رهبر و نه رئیس‌جمهور در آن کار دخیل نبودند. بزرگترین فاجعه‌ی اطّلاعاتی ایران یعنی قتلهای زنجیره‌ای کار یک گروه خاص بود نه کلّ نظام. کشیدن پای همه‌ی مسئولان در آن پرونده و پرونده‌هایی مانند انفجار آرژانتین، ناآگاهی واقعی یا نمایشی برخی تحلیلگران را نشان می‌دهد.
از طرف دیگر مسئولان نظام هم از همین روش برای جوابگویی استفاده می‌کنند که:« اگر می‌خواستیم فلان می‌کردیم یا ما چه نفعی از این مسأله می‌بریم؟» نکته اینجاست که همین حرف را درباره‌ی بسیاری از ماجراجوییهای سابق ایران می‌توان زد. کسانی خاله‌خرسه‌وار به خیال خود در راستای منافع نظام عمل می‌کنند ولی به آن لطمه می‌زنند. کمی دوراندیشی جلو اینگونه کارها را می‌گیرد. شاید رهبر و مسئولان بلندپایه را بتوان بی‌اطْلاع دانست امّا می‌توان پرسید که درباره‌ی وقایع گذشته چه کار کردند؟ چه تمهیدی اندیشیدند که آنها تکرار نشود؟ در صورت داشتن قصور یا تقصیر، الزاماً آنان نیز در افتضاحهای بعدی سهیم هستند، هرچند از یک مورد خاص بی‌اطّلاع باشند.
۴- نکته‌ی مهم و پایانی اینکه نظام ایران با گفتار و کردار خود به دیگران این اجازه را داده که ضدّ آن جنگهای رسانه‌ای راه بیندازند. این امر به طور مشخّص به رهبر ایران برمی‌گردد و در درجه‌ی دوّم به رئیس دولت فعلی و در درجه‌ی بعد به کسانی که سرخود از طرف نظام در تریبونها معرکه می‌گیرند. شاید اگر ایران در زمان بوش رئیس‌جهموری به جز خاتمی داشت، از ترکش خشم آمریکا بی‌نصیب نمی‌ماند و از طرف دیگر اگر خاتمی- یا کسی مانند او- حالا رئیس‌جمهور بود، نمی‌شد به راحتی ایران را به چنین توطئه‌ای متّهم کرد. بحث تغییر راهکارها نیست، بحث این است که رهبر و حواریان او از میان بفرما و بنشین و بتمرگ، همیشه آخری را برای بیان مقاصد خود انتخاب کرده و برای دیگران خط ّ و نشان کشیده‌اند و این موضوع طرف مقابل را یاری می‌کند تا هر اتّهامی خواست به ایران بزند.
پ.ن: رهبر ایران در تخیّلات خود سیر می‌کند و این روزها برای جنبش وال‌استریت دایه‌ی مهربانتر از مادر شده است و فروپاشی امریکا را پیش‌بینی می‌کند. ابتدا از وی باید پرسید که مگر نظام اتّحاد جماهیر شوروی که فروپاشید، چه چیزی نصیب شما شد؟ رهبری که در یک آمار دادن سطحی نودونه درصد مردم امریکا را مخالف آن یک‌درصد چیره‌گر می‌خواند تا چه حد از نظرسنجی‌های مردمی درباره‌ی سیاستهای دولت امریکا یا جوّ منفی علیه ایران یا حتّی تعداد یهودیان ساکن امریکا باخبر است که چنین آمار خنده‌داری را به عنوان واقعیّت امروز ارائه می‌کند؟ کسی که یک آمار ساده‌ را به اشتباه می‌دهد، چطور می‌تواند آینده را ببیند؟ دیگر اظهارنظر‌های وی درباره‌ی نزدیکترین فرد حکومت به خود و نفر دوّم نظام چقدر درست از کار درآمد که حالا از آن سوی جهان خبر می‌دهد؟ این خطبه‌ها شاید مصرف داخلی داشته باشد ولی برای منافع بلندمدّت ایران- مانند پرونده‌ی اخیر- جز ضرر در پی نخواهد داشت. اینها درس عبرت برای کسانی است که بیهوده به وی و شعارها و خطبه‌های او دل‌بسته‌اند تا هرچه زودتر چشم خود را باز کنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.